او رفت و با خود برد خوابم را
دنیا پس از او قرصُ بیداریست
دکتر بفهمد یا نفهمد باز
عشق التهاب خویش آزاریست...
#علیرضا_آذر
.
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست
چیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیست...
دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان!
چیزی که در دریا نباشد در تو قطعا نیست
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست...
چیزی نمیبینیم جز تاریکی و اندوه..
در زندگی وقتی چراغ مرگ روشن نیست
پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم
ای عشق! خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست
در عشق باید پر تحمل بود و دور اندیش
پروانه گشتن چاره اش جز پیله کردن نیست..
#حسین_زحمتکش
نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد
کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد
نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم
ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد
یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش-
واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد
شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد
نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد
یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند
لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد
شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد
نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد
لا ادری
🔹🔸🔹🔹🔸🔹
حالم چنان بد است که تنها علاج من؛
در نسخه های پنجره فولاد مشهد است...
#لاادری
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه قسمت به غم زدم
#حسین_منزوی
سکه های مهربانی را کجا انداختی؟؟
ترشرویی میکنی از اینکه صدجا باختی
صبح ها ای کاش قبل از رفتنت در جان شهر
حسن خُلقت را به روی چهره می انداختی
صبر را سنجاق کردم روی قلب نازکم
با سماور خو گرفتم،کی تو با دل ساختی؟!
تیشه نادانی ات را می زنی برروح عشق
فلسفه یا منطق احساس را نشناختی
بگذریم از این سخنهاکاش میگفتی به دل
سکه های مهربانی را کجا انداختی؟!
#پریسامصلح
@khatdl
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
#فاضل_نظری
ربیع الثانی ودر هشتمش گویی بهار آمد
خزان غم شد وگلهای شادی بیشمار آمد
به استقبال نوگل غنچه ای از گلشن زهرا
به شادی نغمه خوان از جنت الاعلی هزار آمد
مدینه محفل شادی بپا شد بهر مولودی
که از نسل علی در بیت هادی آشکار آمد
دل هر حیدری مسلک زاین میلاد مسرورست
ملایک سوی این مولود نیکوجان نثار آمد
دهم ماه ولا شاکر به درگاه خدا باشد
که بهرش جانشینی نزدحق با اعتبار آمد
به یاد مجتبی او تازه مولودش حسن نامید
چنین دوم حسن، بین امامان با وقار آمد
بیامد آنکه بابای امام آخرین گردد
میان عالمان روزگارش شهریار آمد
بگو تبریک میلاد پدر را بر پسر امشب
به دیدار پدر در سامرا آن گلعذار آمد
زند مرغ دلم پر در هوای سامرا امشب
که شاید قسمتم دیدار روی آن نگار آمد
#اسماعیل_تقوایی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
.
آنقدر چشم بدوزم به ضریح و حرمش
که دل پنجره فولاد رضا آب شود ..:)
.
#امامرضایجان
آب زنید راه را راه نجات می رسد
مژده دهید باغ را جلوه ی ذات می رسد
آب حیات می رسد جلوه ی ذات می رسد
دسته گل محمدی با نفحات می رسد
بشنو حدیث قند را ز دامن حدیث عشق
هادی امام عشق را شاخه نبات می رسد
ماه اگر ز آسمان نور دهد بر این زمین
نور حسن ز سامرا تا به کُرات می سد
احمد و جمله اولیا جانب سُرَّ مَن رَءا
همره خیل انبیا با صلوات می رسد
پای چو بر زمین نهد به خاک مرده جان دهد
سبزه گیاه و گل دمد آب حیات می رسد
پشت نماز او زند صف سپه ملائکه
مدح و ثنای حضرتش ز کائنات می رسد
تا که عبا تکان دهد رزق همه جهان دهد
چون که امام عسکری با برکات می رسد
آمده از صبح امید،دهد به شیعیان نوید
ز صُلب پاک عسکری راه نجات می رسد
صبا خبر به عاشقان دهد امام انس و جان
ز کعبه سوی جمکران و عتبات می رسد
ابن رضا همچو رضا به داد شیعیان خود
وقت وفات می رسد روز ممات می رسد
بهر ظهور مهدی اش منتظران دعا کنید
وقت گذشتن از صراط در عرصات می رسد
حسن اگر دعا کند کرب و بلا عطا کند
ز دست پاک فاطمه برگ برات می رسد
بی مدد حسن مگر، ز طبع شعر شاعرش
این کلمات می رسد این ابیات می رسد؟
#جواد_کریم_زاده
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❣
آنقدر حرف زياد است خودم خسته شدم!
خوب شد حوصله يِ پنجره از فولاد است
#لاادری