eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بریز قهوه‌ی خود را میان فنجانم بیا به هر کلکی توی فالِ هم باشیم
به قدری خسته و دلتنگ و دلگیر و غم‌آلودم که هر عکسی که می‌گیرند از من تار می‌افتد
گفت درختی به باد چند وزی باد گفت باد بهاری کند گر چه تو پژمرده‌ای🌱
‌‌روزگاری شد و .. ڪس مردِ ره ِ عشــق ندید.... ‌‌‌
اعتباری به دل نرم در این دوران نیست سنگ شو، سنگ! که بتخانه بسازند از تو
ناگهان در کوچه ديدم بي وفاي خويش را باز گم کردم ز شادي دست و پاي خويش را با شتاب ابرهاي نيمه شب مي رفت و بود پاک چون مه شسته روي دلرباي خويش را چون گلي مهتاب گون در گلبني از آبنوس روشني مي داد مشکين جامه هاي خويش را گرم صحبت بود با آن خواهر کوچکترش تا بپوشد خنده هاي نابجاي خويش را مي درخشيد از ميان تيرگي ها گردنش چون تکان مي داد زلف مشک ساي خويش را گفته بودم " بعد ازين بايد فراموشش کنم" ديدمش وز ياد بردم گفته هاي خويش را ديدم و آمد به يادم دردمندي هاي دل گرچه غافل بود آن مه مبتلاي خويش را اين چه ذوق و اضطراب است؟ اين چه مشکل حالتي است؟ با زبان شکوه پرسيدم خداي خويش را تا به من نزديک شد، گفتم "سلام اي آشنا" گفتم اما هيچ نشنيدم صداي خويش را کاش بشناسد مرا آن بي وفا دختر "اميد" آه اگر بيگانه باشد آشناي خويش را مهدی اخوان ثالث
زیبا شده صورت تو با رنگ و لعاب در وصف تو تشبیه قشنگی است سراب با موی بهم ریخته جان پدرت در کوچه و بازار نکن کشف حجاب
بر دلبر دیوانه بگویید بیاید دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
💚🍃 با موی پریشان شده آنقدر که نازی در حفظ مسلمانی من مساله سازی!!!