لبت مرا به غزلهای نوجوانی بُرد
به عشقهای زمينی آسمانی برد
کسی که آتش بیمهریاش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟
به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد
چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
#علی_مقیمی
آه از آن آتش که ما در خود زدیم
دودِ سرگردانِ بیسامان شدیم
راندگانِ دل نهاده با وطن
ماندگانِ غربتِ طاقت شکن
هوشنگ_ابتهاج
من "شنا"کردن بلد هستم ولیکن عاقبت
از خدا خواهم که "غرق" آن دو چشمانت شوم
#داود_شهبازی
May 11
دیری است نشستهام پیِ چشمانت
دلـواپس بـُغض و گریهی پنهانت
تقـدیر چنین رقـم زده میدانم
دستم نرسد به گرمیِ دستانت
#عاشقانه
#سمیه_زارع
روزَش مهم نيست،
همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد...
كافيست بخندى،
تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم
امتحان كن
#علي_قاضي_نظام
#صبح_بخیر
عمری است به نرخ روز یا نان خوردیم
یا از سـر سفـره ی ریا نان بردیم
ما دغدغهمان همیشه نان بوده، نه تو...
تعجیل نمـا کـه از غـم نان مردیم!
#محمدجواد_منوچهری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
غمم را شرح خواهم داد اگر پیدا کنم گوشی
اگر پیدا کنم همقد تنهاییم، آغوشی
که ام؟ در وعدهگاه خنجر و نیرنگ، سهرابی
میان آتشی از کینه و تهمت، سیاووشی
چنان بر چهره ام با غصه چنگ انداختی دنیا،
که از شادی نشانم نیست جز لبخند مخدوشی
من از صدها تَرَک در پایبستِ خانه، آگاهم
دلم را خوش نخواهد کرد هیچ ایوان منقوشی
به دنبال هماوردم مرو، بیهوده میگردی
به قصد نفی و انکارم میا، بیهوده میکوشی
فریب جان ِسرشار از سکوتم را مخور، روزی
دهان از خون دل وا می کند هر کوه خاموشی
#سجاد_رشیدیپور
با مهر ،چـــــــــراغِ عــشق می افـروزی
دل را به نــــــسیمِ دوستی مــــــیدوزی
خورشید اگر چه روز و شب میسوزی!
هـــــــر روز درخشنده تر از دیــــــروزی
#صفيه_قومنجانی