eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لبت مرا به غزل‌های نوجوانی بُرد به عشق‌های زمينی آسمانی برد کسی که آتش بی‌مهری‌اش مرا سوزاند چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟ به زنده بودن من نام زندگی مگذار که این غریب فقط رنج زندگانی برد چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
آه از آن آتش که ما در خود زدیم دودِ سرگردانِ بی‌سامان شدیم راندگانِ دل نهاده با وطن ماندگانِ غربتِ طاقت شکن هوشنگ_ابتهاج
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه‌ی دل هنوز عشق تو عنوان سرمقاله‌ی ماست ارفع_کرمانی
من "شنا"کردن بلد هستم ولیکن عاقبت از خدا خواهم که "غرق" آن دو چشمانت شوم
دیری است نشسته‌ام پیِ چشمانت دلـواپس بـُغض و گریه‌ی پنهانت تقـدیر چنین رقـم زده می‌دانم دستم نرسد به گرمیِ دستانت
روزَش مهم نيست، همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد... كافيست بخندى، تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم امتحان كن
عمری است به نرخ روز یا نان خوردیم یا از سـر سفـره ی ریا نان بردیم ما دغدغه‌مان همیشه نان بوده، نه تو... تعجیل نمـا کـه از غـم نان مردیم!
غمم را شرح خواهم داد اگر پیدا کنم گوشی اگر پیدا کنم هم‌قد تنهاییم، آغوشی که ام؟ در وعده‌گاه خنجر و نیرنگ، سهرابی میان آتشی از کینه و تهمت، سیاووشی چنان بر چهره ام با غصه چنگ انداختی دنیا، که از شادی نشانم نیست جز لبخند مخدوشی من از صدها تَرَک در پای‌بستِ خانه، آگاهم دلم را خوش نخواهد کرد هیچ ایوان منقوشی به دنبال هماوردم مرو، بیهوده می‌گردی به قصد نفی و انکارم میا، بیهوده می‌کوشی فریب جان ِسرشار از سکوتم را مخور، روزی دهان از خون دل وا می کند هر کوه خاموشی
با مهر ،چـــــــــراغِ عــشق می افـروزی دل را به نــــــسیمِ دوستی مــــــیدوزی خورشید اگر چه روز و شب میسوزی! هـــــــر روز درخشنده تر از دیــــــروزی