eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
74 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ز مرتضی به نبی و ز مصطفی به علی پناه می‌برم امشب به حکم لم یزلی
هدایت شده از بارش‌های قلم من
شعر نبوی ...مستان!.m4a
2.65M
به یمن مقدم پاکش جهان مصفا شد هزار جلوهٔ حق در رخش هویدا شد امین آمنه آمد امان گرفت زمین رسید احمد و در آسمان چه غوغا شد شکفت غنچهٔ رحمت میان باغ رُسُل و آیه‌های محبت به عشق معنا شد گرفته بود بشر را غبار ظلم و گناه بنای عدل و طهارت به دستش احیا شد حبیب و منجی خلق و پناه عالمیان کتاب نور و مبینش شفای دل‌ها شد قسم به آیهٔ "اِقْرأ وَ رَبُّکَ الْاَکَرَم" بهار زندگی از عطر او شکوفا شد https://eitaa.com/joinchat/1169949200Cf85932568f
صبح‌ ات بخیر شاعر لبخندهای شهر آیینه‌های شعر تو در جای جای شهر با دست‌های آبی‌تان سبز می‌شود گل واژه‌های زرد غزل در صدای شهر رنگین کمان هر غزلت وصل می‌کند دل را به پشت پنجره انتهای شهر شب‌ها کسی که از دلتان رد نمی‌شود حک می‌شود به دفترتان، ردپای شهر گاهی برای شعر شما آه می‌کشد مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد در ازدحام مردم بی اعتنای شهر بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی دستی بدون بدرقه آشنای شهر دیوارهای ساکت شهر و… صدای سوت صبح‌ات بخیر شاعر لبخندهای شهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باید که زبـانـــی از شقـــایـق باشیم تا محــرم اســـرار و حقــایق باشیم هستــیم اگـــر شیــعهٔ صادق ، بایــد عامــل به حدیث آل صــادق باشیم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آیینـــه ، ارادت به تو دارد ، مولا در صدق ، شباهت به تو دارد ، مولا هر شیــعه که در مکتب تو عــالم شد در سینـــه ، محبـت به تو دارد ، مولا ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ علمــی که برازندهٔ هـــر برتـری است مــدیونِ علـومِ مکتب جعــفری است روشنـگــــر راه می شـــود تا به ابــد آن علم که بر محور دین باوری است ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا)
صحبت از نفحه ی گل تا به میان می آید نام او گوشه لب عطر فشان می آید تا بگویند محمد ز سر شوق و ادب صلواتی به تبرک به زبان می آید
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم گفتند که چندین نفری وقف تو هستند...
تمام خیر دنیا را به ما داد به هرجا پرتو خورشیدش افتاد خدا در این زمین جایش نمی‌شد محمد را به جای خود فرستاد
گفتمش در دل و جانی تو بگو من چه کنم؟ گفت نبض ضربانی، تو بگو من چه کنم؟
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من