eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد و سالهاست برای خودش غمی دارد تو در کنار خودت نیستی نمی دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد نه وصل دیده ام این روزها نه هجرانت بدا به عشق که دنیای مبهمی دارد بهشت می طلبم از کسی که جانکاه است کسی که در دل سردش جهنمی دارد گذر کن از من و بار دگر به چشمانم بگو ببار اگر باز هم "نمی" دارد دلم خوش است در این کار وزار هر "بیتی " برای خویش "مقام معظمی" دارد برام مرگ رقم می زنی به لبخندت که خنده ی تو چه حق مسلمی دارد
مغروری و خودخواه ، اما دوستت دارم تنهای تنها آه تنها ، دوستت دارم کش می‌دهد شب را بنان و تار شهناز ، آی زیبا! دلم تنگست... زیبا! دوستت دارم تا می‌توانی امتحانم می‌کنی با خشم می‌پرسی از من باز ، آیا دوستت دارم؟ جز دوستت دارم نخواهم گفت ، خواهم گفت تا جان به تن ، تا هست دنیا ، دوستت دارم تو تیغ و ابراهیم... اسماعیلِ تسلیمم! می‌میرم اما زنده‌ام تا دوستت دارم از دورها آرامی از نزدیک موّاجی ای روح مرگ آلود دریا! دوستت دارم در خواب و بیداری پریشان حالی و شادی! هر جا که می‌خواهی همان جا دوستت دارم با شوکران امشب سراغم آمدی ، بگذار پایان دهم این شعر را با "دوستت دارم" ‫#‏غلامرضا_سلیمانی
میشود باتو بساط غصه را برچید ورفت یا تو را در انتهای عاشقی ها دید و رفت میشود باتو سرود مهربانی را نوشت بر مدار زندگی با روی خوش چرخید و رفت میشود باتو فقط در کوچه باغ خاطره  برتمام گریه ها هر روز و شب خندید و رفت میشود باتو کنار چشمه سار عاشقی قاصدک بود و شبی پروانه را بوسید و رفت میشود باتو نفس راحبس کرد و بو کشید مثل باران برشقایق عشق رابارید و رفت میشودباتو فقط در کوچه های شاعری ناز را از چشم پرشورغزل دزدید و رفت میشود باتو به اوج اسمان پرواز کرد  باخیال عاشقی بر ابرها خوابید و رفت میشود با تو ،نشان سبزه های عیدرا  برزمینی یخ گرفته دم به دم تابید و رفت میشود باتو ،حریری نازک از جنس قرار  با دلی محکم به قلب عاشقان پیچید و رفت  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رازدار غنچه‌ها، تنها بهار وا نکرده لب برای روزگار هر نسیمی صورتش را ناز کرد کوک بی‌مهری برایش ساز کرد او دلش خواهد که روزی گُل شود هم نشین نغمهٔ بلبل شود قلب انسان هم شبیه غنچه است می‌شود با عطر قرآن مستِ مست شرط آن روحی شبیه آینه است هر غباری را تکانَد هرچه هست باید این دل لایق مهمان شود بارگاهی در خور سلطان شود هر کسی جز حضرت دلبر ندید می‌شود در راه عشقش یک شهید چون پرنده می‌پرد در آسمان خوش‌ به‌حال قلب‌های مؤمنان (جعفری)
☘☘☘ اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام 🌸 کانال‌های ما: 💠 شعرهای ناب @sherhaye_nab 💠 آبادی شعر @abadiyesher 💠 سرزمین شعرها @sarzaminesher 🍉🍉🍉🍉
((از نگاه مهربانت دُرّ و مرجان ریخته پای ایوان‌ تو دلهای پریشان ریخته)) اسم تو شیرین ترین ذکر خفّی دل بُوَد بسکه در کامم نوای یا رضا جان ریخته حسرت دیدار تو، دلتنگی و دور از حرم در دلم‌جوشیده و از دیده باران ریخته یک بغل درد و دلم را در حرم آورده ام بر سرم یکریز غمهای فراوان ریخته گاه خود را در میان صحنتان گم میکنم بسکه دلهای پریشان در شبستان ریخته قبله قلبم چنان سمت خراسان مایل است در قیام و سجده ام ذکر رضاجان ریخته ضامن آهو نه تنها! ..ضامن خاک منی با وجودت بارش رحمت بر ایران ریخته
یک شعر بخوان شعر سپهری و پری را ترویج بده لهجه ی زیبای دری را سرگشته و عاشق که نه دیوانه نماید تفسیر تماشای تو شیخ طبری را یک دور بزن تا که تماشای تو امشب آغاز کند ماه جدید قمری را لبخند تو در برزخ دربار و سلاطین شیرین بکند قهوه ی تلخ قجری را باخنده ی خود لطف کن و نرم بگردان این جسم به جا مانده ی عصر حجری را
رخساره برافروخته ای را دیدم از آب حیات، جرعه ای نوشیدم سرمست رخ خضر، چو بید مجنون با پای برهنه در هوا رقصیدم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
زیر باران نگاهت سرو بستان می‌شوم بی‌تو مثل قاصدک در باد رقصان می‌شوم سرزمین مادری شد سینهٔ دلجوی تو دور از آغوش گرمت دل‌پریشان می‌شوم تو اگر شیرین نباشی بیستون را می‌کَنم مثل مجنون راهی دشت و بیابان می‌شوم گنج‌نامه شاهد عشق اهورایی ماست خوب می‌داند که بی‌تو ابر باران می‌شوم
بسم‌الله الرحمن الرحیم حکمران بی‌غرور مثل نخلی سربه‌زیر، مثل کوهی پرغرور جاری لب‌های تو، زمزم آیات نور مثل باران بهار دلکش و شورآفرین مثل موجی بی‌قرار، مثل دریاها صبور کودکی‌هایم پر از خاطرات سبز توست ماه بهمن می‌زدیم ریسه را با شوق و شور؛ روی دیوار کلاس، زنگ جشن انقلاب غصه‌ها گم می‌شدند در هیاهو و سرور عکس لبخند تو را تا پدر زد در اتاق داد بی‌بی‌جان سلام بر شما از راه دور مادرم آهسته گفت: ای امام مهربان! کاش می‌کردی تو از کوچهٔ خوابم عبور خواهرم لبخند زد گفت: خانم گفته است می‌رسد این انقلاب تا به فردای ظهور بوی عزت می‌دهد درس تاریخ وطن می‌کند وقتی دبیر نهضت او را مرور من نوشتم بی‌هوا در میان دفترم دوست دارم من تو را، حکمرانِ بی‌غرور
نایی نمانده، نی شده‌ام، ناله‌ام خوش است اصلا برو... که آه مرا نیشکر کنی