هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ای مرگ! دیر کردی و طاقت تمام شد
ای زخم! مرهمی؛ که جراحت تمام شد
دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال
یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد
میخواستم برای دلم گریه سر دهم
نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد
گفتم: «دریغ و وااسفا!» خنده کرد مرگ
یعنی: «چه جای گریه؟» ندامت تمام شد
میخواستم شهید شهادت شوم، نشد
پنداشتم که دورِ شهادت تمام شد
از رستخیزِ واقعه روحم گذر نکرد
خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد
#علیرضا_قزوه
از 📕 «صبح بنارس»
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
در ما قیامت کن قیامت سیدابراهیم!
ای صاحب جود و کرامت سیدابراهیم!
ما را خبر از خویش بیخود کرده اما تو
اما تو راحت باش راحت سیدابراهیم!
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سیدابراهیم!
از ابتدا هم تو شهید زندهای بودی
سهم تو شد آخر شهادت سیدابراهیم!
دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست
دیدار ما روز قیامت سیدابراهیم!
#رئیسی
#شهید_جمهور
#علیرضا_قزوه
🏴شعر علیرضا قزوه در سوگ شهید سید ابراهیم رئیسی
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم
ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو
اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی
سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم
دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست
دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
#علیرضا_قزوه
#خادم_مردم
#شهید_جمهور
#رئیسی
خوشا آنان که جانان میشناسند
طریق عشق و ایمان میشناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان میشناسند
#علیرضا_قزوه
#شهیدان_خدمت
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام
#علیرضا_قزوه
بفرمایید از سه تا کانال شعر خیلی خدب دیدن کنید 😍
❣شعرهای ناب
♥️ @sherhaye_nab
❣ آبادی شعر
♥️ @abadiyesher
❣ سرزمین شعرها
♥️ @sarzaminesher
🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
💚 حتما عضو سه تاش بشید 😊
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو
نه به خود آمدم، نه ز خود میروم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا "لاشریک..."، همه جا " وحده..."
نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با می نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همهاش هوی و های همهاش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هِله از جانِ جان چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !
ببریدم به دوش، به کوی می فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو
#علیرضا_قزوه
ما کتاب کهنه ای هستیم سرتا پا غلط!
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم امّا غلط!
سال ها تدریس می کردم خطا را با خطا
سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط!
بی خبر بودم دریغا از اصول الدین عشق!
خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!
دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند
این مسلمانی ست آخر؟ لا غلط الّا غلط !
روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب
روز آخر مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط!
گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود
شیخــنا فرمود امّا یا خطا شد یا غلط!
گفتم از فرط غلط ها دفتر دل شد سیاه!
گفت می دانم غلط داریم آخر تا غلط !
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط!
یا رب از تو مغفرت زیباست، از ما اعتراف
یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط!
✍#علیرضا_قزوه
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
مثل یک سیب الهی به رَسیدن برسیم
مثل نوروز الهی نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم
خانقاهی است در این شور و در این جامهدران
کاش یک شب به تبِ جامه دریدن برسیم
عرفات است جهان مشعر الغوث کجاست
شاید امشب به مِنای طلبیدن برسیم
برگها آینه چیدند به پیش من و تو
پیش از افتادنمان کاش به چیدن برسیم
هر چه گفتند و شنیدیم زِ فردوس بس است
باراِلها! نظری تا به چشیدن برسیم
#علیرضا_قزوه
از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
از منبر دستها که بالا میرفت
در صحن حسینیۀ دل، محشر بود
#علیرضا_قزوه
#شهید_گمنام
@abadiyesher
عاشقان، از گونِ دشتِ عطش طاق ترند
ماهیانی که اصیل اند در اعماق ترند...
دوره ی آینگی سر شده یا آینه نیست؟
مردمِ کوچه ی آیینه بداخلاق ترند...
واعظا! موعظه بگذار؛ که وعّاظِ عزیز
به تقلّای گناه از همه مشتاق ترند...
راستیرا، اگر از نان و خورش نیست خبر،
این گدایان زِ چه از پادشهان چاق ترند..؟
پسران و پدران، بیخبر از حالِ هم اند
روزِ محشر، پدران از پسران عاق ترند...
بعد از این نامِ من و گوشهی گمنامیها
که غریبانِ جهان، شهره ی آفاق ترند...
#علیرضا_قزوه
@abadiyesher
ز خود مانده هفتاد فرسنگم امشب
نه از جنس آهم نه از سنگم امشب
هوای تغزل مرا میگدازد
قلندر کجایی که دلتنگم امشب
#علیرضا_قزوه
@abadiyesher
واکنش علیرضا قزوه به اهانت یک بلاگر به فردوسی
اگر قصد جان تو رستم کند
سرت را به یک ضربه شلغم کند
برد گیو بسته تو را نزد طوس
کند گریه بر حال تو اشکبوس
چو تهمینه گیرد گلوی تو را
فرانک زند تیغ موی تو را
سپارد تو را دست گردآفرید
بدان سان که از خود شوی ناامید
زبانت شود مار اندر دهان
بگویی که گ... خورده ام الامان
سپس نوبت مار با اژدهاست
شود شیر در چینهدان تو ماست
بیاید سپس دیو مازندران
نماند ز تو جز یکی استخوان
تو را میخورد کرمک هفتواد
تو را کاش میشد که مادر نزاد
پس از این ببند آن دهان گشاد
که رحمت به فردوسی پاک باد...
#علیرضا_قزوه
@abadiyesher