eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب الزمان... کجا ماتم واسه حیدر گرفتی؟ بساط غم با چشمِ تر گرفتی؟ به قربون دلِ پُر دردت آقا کجا قرآن به رویِ سر گرفتی؟
صلی‌الله علیک یا مولانا یا امیرالمومنین یک شهر پر بود از شمیم مُشک‌بارش از عطرِ نانِ تازه‌ی در کوله‌بارش ماهی که در تاریکی شب‌ها همیشه در کوچه‌های شهر گشتن بود کارش ماهی که دل‌های تمامِ مشتری‌هاش بودند با شوقِ رسیدن بی‌قرارش می‌آمد و پر می‌شد از شوقِ تماشا چشم تمامِ مردم در انتظارش قاب نگاه دردمند بی‌کسان بود هر لحظه پیش دیدگانِ اشک‌بارش می‌آمد و صحرایِ دل‌هایِ کویری می‌شد پر از گل از نفس‌های بهارش یک عمر،هر آن بهره می‌بردند مردم از عطر جان‌بخش به حالِ انتشارش کُشتند او را جای مهر بی‌دریغش کشتند او را جایِ لطفِ بی‌شمارش کشتند او را تا نشان از او نباشد در قاب دل‌ها مانده اما یادگارش بابای‌مان رفت از جهان و ما یتیمیم هستیم تا دنیاست دنیا داغدارش دلدادگان راه پاکش لحظه‌لحظه هستند در هر سویِ عالم جان‌نثارش در انتقام قتلِ آن مولایِ مظلوم یک روز می‌آید کسی با ذوالفقارش
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم... حبل المتین عالمیان نام مرتضاست که جمع کرده اهل ولا را کنار هم جز در کنار سفره این خاندان،کسی هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟ دیدم به گَرد قنبر او هم نمیرسند وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم " او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است این مساله همه علما را کنار هم ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم هنگام حشر زیر عبا جمع می‌کند ما نوکران آل عبا را کنار هم
رادمردی مهربان با دست های پینه دار در میان کوچه های شهر غربت رهسپار کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟ کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم می­شود چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار قامت سرو بلندش در هلال افتاده است زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار
ای‌خواب!به‌چشمی که نمی‌خفت،بیا ای‌خنده! به‌غنچه‌ای که‌نشکفت، بیا. . . دیوار و درِ کوفه زبان شد که؛ «مرو» امّا چه‌کنم؟ فاطمه می‌گفت؛ «بیا». . . ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پر بود ز غم حال و هوایش یک عمر محرم میشد چاه برایش یک عمر بشکافته سر شد ز نمک نشناسی مردی که نمک بود غذایش یک عمر
ای فجر!صادق باش، شب غم دارد انگار خورشید هم چون ماه ماتم دارد انگار از چاه دیگر در نمی آید صدایی خشکیده وجدانش، فقط نم دارد انگار می بارد اشک از سفره ی طفل یتیمان کوفه برای کعبه زمزم دارد انگار از روز داغ کوچه حیدرداشت میسوخت زخم علی اینبار مرهم دارد انگار وقتش رسیده باز برگردد کنارش آیات کوثر یک علی، کم دارد انگار
تاریکم و با نور جلی می آید آن وعدهٔ روزِ ازلی می آید دور و برِ من کاش که خلوت باشد آن لحظهٔ آخر که علی(ع) می آید!
از این تصویر بجز سیدحسن بقیه شهید شدن و انشالله سید عزیز انتقام همه این شهدا را خواهد گرفت از سمت راست شهید عماد مغنیه شهید محمدرضا زاهدی شهید حاج احمد کاظمی شهید حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکوفه‌ها که پر از عطر عید می‌رویند به خیر مقدم سال جدید می‌رویند بهار می‌رسد و سبزه‌های چشم‌به‌راه به شوق سفرهٔ تحویل عید می‌رویند قنوت شاخه پر از ربنای غیرت کیست؟ که برگ‌ها مست از "یامجید" می‌رویند به رستخیز بیاندیش، این تجلی اوست که یک‌به‌یک گلدان‌ها: سعید می‌رویند به لاله‌های پر از خون نگاه کن! انگار به جلوه‌خوانی "حبل‌الورید" می‌رویند شکوفه‌ها شهدای همیشه در کفن‌اند که این‌چنین سرخ‌اند و سپید می‌رویند از آب و آتش... این باغ را مترسانید درخت‌ها همه اینجا شهید می‌رویند