eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️ شعرخوانی محمد رسولی در مراسم رئیس‌جمهور 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
ای زاده‌ی مشهد و شهید تبریز از خدمت و کار شد وجودت لبریز پروانه شدی، زدی به آتش خود را با رفتن تو بهارمان شد پاییز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
ابوالفضل علمدار خامنه ای نگهدار
با خنده ای از بین موج طعنه ها رفت آری خلیلی بت شکن از بین ما رفت در روز میلاد حبیبش منتخب شد با اذن حق در روز میلاد رضا رفت... ۱۴۰۳/۳/۲
بالگرد افتاد اما بازتر شد بال تو حاج قاسم با چه حالی آمد استقبال تو ای شهید راه خدمت! حیف می شد آخرش سرنوشتی جز شهادت بود در اقبال تو پرچم شاه خراسان را به دوشت داشتی تا ابد بالا بماند پرچم امثال تو قصه ی انگشتر آری باز هم تکرار شد حاج قاسم ها خبر دارند از احوال تو یوسف گمگشته ی ما سوی کنعان برنگشت آه از این داغ سنگین؛ آه از این فال تو یاد زهرا مادرت بودی؟ چه می داند کسی لحظه ی آخر که آتش بوسه زد بر شال تو تازه داغ حاج قاسم داشت کم می شد، دریغ! تا ابد می ماند آری چشممان دنبال تو .
آن دست پر چروک◾️ شعر افشین علا برای مادر شهید رئیسی واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنابسته خرداد ۱۴۰۳
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ می خواهم از این داغ ، یک دیوان بگویم از غــــربــت آقـــای محـــرومـــان بگویم از بالــــهای زخمــیِ چنــدین کبــــوتــر از مـاهِ پنــــهان در مِه و بــوران بگویم از لالــه هـــای پـرپـر دشــت شــــقایـق از داغ سنــــگین بــر دل ایــران بگویم از آن همـــه پاکی و اخــلاص و تواضع از حـس مســــئولیت و ایمـــان بگویم از آخــــرین لبخنــــدهـای عـــارفــــانه از چهـــرهٔ غمگین ولی خنـــدان بگویم از عاشقی مخلص که نام و راه و یادش در خـــاطراتم مانده جـــاویدان بگویم از کوه نســتوهِ عبـــا بر دوش و خاکی از روح افـــلاکیِ یک انســـان بگویم از خادمی که اجر خدمت های او شد امضا به دست حضرت سلطان بگویم از او که آغـــوش رضا شد جایگاهش از این چنین معراج یک انسان بگویم از او که حتی خستگی را خسته کرد و شد بسترش دامان کوهستان ، بگویم در ابتــدای خدمتـــش تا انتـــها رفت سخت است از آغــاز بی پایان بگویم جا دارد عمــــری در عـــزای او بگریم یک عمـــر باید از غم هجـــران بگویم (کیمیا)
مشعل‌دار از دوش آتش، بار را بردار ابراهیم! پرواز کن! پروازِ بی‌تکرار ابراهیم! اردیبهشتت بهمنی از داغ جاری کرد بر ما خبرها می‌شود آوار ابراهیم! پیراهنت را با بشیری معتمَد بفرست مُردیم از این اخبارِ لاکردار ابراهیم! سربازها از رفتن سردارها گیجند سردارْ قاسم رفته یا سردارْ ابراهیم؟ آهوی مضمون! سیر دیدی ابن‌موسی را؟ چیزی بگو از وعده‌ی دیدار ابراهیم! هرجا که ابراهیم‌ماندن کار سختی بود بر خود گشودی آتش اخطار ابراهیم! زخم زبان‌ها بر لبت شعری نمی‌افروخت خاموش ماندی، حافظ اسرار! ابراهیم! در جنگلی از مِه رهامان کردی و رفتی برگرد مؤمن! مرد مشعل‌دار ابراهیم! دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
غم از در می‌رود بیرون و از دیوار می‌آید عجب ناخوانده مهمانی که پر تکرار می‌آید شبیه صاعقه یکباره آتش می‌زند جان را شبیه زلزله با یک جهان آوار می‌آید «سفارتخانه»، یا «در دیدن سان »یا« فرود سخت» «شبی بغداد» و روزی تا خود« گلزار» می‌آید به هرشکلی به هر نامی دمار از ما در آورده است فقط می‌تازد و همواره بی افسار می‌آید نمی کوبد چرا غم خانه ی قوم مخالف را!؟ چرا از هر بلا بوی خیانتکار می‌آید!؟ زمین خورده است شیری باز از آن سوی پرچین‌ها صدای قهقهه از محفل کفتار می‌آید... خدا پشت و پناهت سید ابراهیم ایران را تحمل کردن داغ تو بس دشوار می آید چه کردی با دل ملت که حتی زیر تابوتت مخالف سینه‌زن با ذکر استغفار می‌آید شهادت آرزویت بود و مهر استجابت خورد شهید خادم ملت به تو بسیار می‌آید امید دیدنت را تا قیامت نه ...یقین دارم که می گویند رجعت کرده با سردار می‌آید به پایان می‌رسد غم‌های ما یکروز، شکی نیست سپیده از دل غوغای شام تار می‌آید @gida13