eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
50 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی در شب میلاد سلطان خراسان بکن رحمی،بلا از خادم او دور گردان به مانند خلیل خود ز آتش حفظ فرما بده شادی به جمع مردمان خوب ایران
(بسم الله النور) شب میلاد هشتمین خورشید آســـــمان هــم هوای غم دارد از نگاه کبـــــوتران حــــرم دانه دانه ستـــاره می بارد زائران با توســل و صــلوات از خدا عاجزانه می خواهند با دلی پر امید و چشـــمی تر بی قرارند و چــشم بر راهند بارالهــــا به احتــــرام رضـــا خـــادمش را دوباره برگردان تا شود لطف تو ، شب میلاد شــــامل حــال مــردم ایران ۱۴۰۳/۲/۳۰
ای خادم عشق موسم پرواز است پایان تو نیست، تازه این آغاز است در لحظه‌ی زیبای شهادت انگار آغوش رضاست روبه‌رویت باز است
زیر باران بال و پر را سوختن عشق را آموختن دل به دلداران سپردن اهل در بستر نمردن گِرد شمع یار چون پروانه بودن جبههٔ تسلیم بر درگاه سودن کار هرکس نیست همچون سید ابراهیم بودن... گاه دل بر آب می‌زد گاه دل بر شعله‌های آتش و گاهی قدم بر موج و بر گرداب می‌زد از خور و از خواب می‌زد خستگی از همت او خسته می‌شد کار از او شرمنده می‌شد یار محرومان و مظلومان میهن چون سپهبدحاج قاسم مرد میدان اسوهٔ ایثار و ایمان و رشادت استقامت با ولایت تا شهادت... دوست دارم از غم داغ شهیدان آیت‌الله رییسی هم وزیر با کفایت مرد جانباز مجاهد، با لیاقت سیدی از نسل پاک آل هاشم رحمتی و موسوی آن پاسدار مُلک ایران سر گذارم بر دل کوه و بیابان هی بگیرم سر به دامان هی بشویَم چشم را با آب باران یا شَوم در روز میلادش مُشرّف محضر شاه خراسان عرضه دارم: السلام ای شمس ایران السلام ای ماه تابان السلام ای قبلهٔ جان باز کن آغوش خود بر روی فرزند برومند شهیدت خادم پاک و شریفت... مرد میدان جهاد و پای کار و استوار و راست قامت... السلام ای یار دیرین ولایت ای شهید راه خدمت السلام ای پیرو راه رجایی شهید و یاور سیدعلی و ای علمدار رشید و ای رئیسی عزیز و آیت‌الله شهید و... دست ما را هم بگیر و کن شفاعت باورش سخت است و در باور نمی‌گنجد فراقت...
در مجلس انس شهدایی امشب در حلقۀ اصحاب وفایی امشب ای خادم آستان قدس رضوی مهمان غریب‌الغربایی امشب
ماتم نشسته در نگاه عاشقانت پروانه ها را می‌کُشد داغ خزانت محبوبِ محرومان! بِدان تا صبح محشر در قلب هر محروم می‌ماند نشانت در آخرین‌دُور از سفر‌های پُر از خیر آغوش سبز ورزَقان شد میزبانت می آمد از گلدسته‌های مسجد نور در وقت خدمت، روز و شب بانگ اذانت در پاسخِ امرِ "ولی" ، هرگز نیفتاد؛ یک لحظه حتی "چَشم، آقا" از زبانت بودی رئیسِ نابِ جمهورِ زمانه گشتی شهید ناب جمهور زمانت در بحث‌کردن با مخالف‌های خود نیز می شد رعایت اصلِ تقوی در بیانت ای مغتنم! با تکیه بر اخلاص و تقوا ؛ شد صرف، در آبادی میهن توانت آباد کردی ای مجاهد خاک خود را هر جای ایران هست اینک یادمانت بودی عقابی تیز پرواز و سبک‌بال رفتی، عزادار است اینک آسمانت حاشا فراموشت کند یک لحظه ایران هستیم تا هستیم سیّد! قدردانت بودی تو مثل حاج قاسم، مرد میدان محشور گردی با رفیق قهرمانت یک عمر بودی خادم خورشید هشتم عیدی گرفتی از امام مهربانت پاداش آن دلدادگی‌هایت به مولا این شهد شیرین شهادت نوش جانت ۱۴۰۳/۲/۳۱
بالگرد افتاد اما بازتر شد بال تو حاج قاسم با چه حالی آمد استقبال تو ای شهید راه خدمت! حیف می شد آخرش سرنوشتی جز شهادت بود در اقبال تو پرچم شاه خراسان را به دوشت داشتی تا ابد بالا بماند پرچم امثال تو قصه ی انگشتر آری باز هم تکرار شد حاج قاسم ها خبر دارند از احوال تو یوسف گمگشته ی ما سوی کنعان برنگشت آه از این داغ سنگین؛ آه از این فال تو یاد زهرا مادرت بودی؟ چه می داند کسی لحظه ی آخر که آتش بوسه زد بر شال تو تازه داغ حاج قاسم داشت کم می شد، دریغ! تا ابد می ماند آری چشممان دنبال تو .
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ می خواهم از این داغ ، یک دیوان بگویم از غــــربــت آقـــای محـــرومـــان بگویم از بالــــهای زخمــیِ چنــدین کبــــوتــر از مـاهِ پنــــهان در مِه و بــوران بگویم از لالــه هـــای پـرپـر دشــت شــــقایـق از داغ سنــــگین بــر دل ایــران بگویم از آن همـــه پاکی و اخــلاص و تواضع از حـس مســــئولیت و ایمـــان بگویم از آخــــرین لبخنــــدهـای عـــارفــــانه از چهـــرهٔ غمگین ولی خنـــدان بگویم از عاشقی مخلص که نام و راه و یادش در خـــاطراتم مانده جـــاویدان بگویم از کوه نســتوهِ عبـــا بر دوش و خاکی از روح افـــلاکیِ یک انســـان بگویم از خادمی که اجر خدمت های او شد امضا به دست حضرت سلطان بگویم از او که آغـــوش رضا شد جایگاهش از این چنین معراج یک انسان بگویم از او که حتی خستگی را خسته کرد و شد بسترش دامان کوهستان ، بگویم در ابتــدای خدمتـــش تا انتـــها رفت سخت است از آغــاز بی پایان بگویم جا دارد عمــــری در عـــزای او بگریم یک عمـــر باید از غم هجـــران بگویم (کیمیا)
آخرین لحظه رو به روی حرم جز شهادت چه خواستی از او؟! گفته بودی که ضامنت بشود در شب جشن، ضامن آهو ما به دنیا شما به دین مشغول ما کجا و شما کجا بودید! بهترین افتخارتان این است که شما بودید نه فقط خادم الرضا بلکه خادم مردمی که محتاج‌اند با نگاه تو رام خواهد شد موج‌هایی که گاه مواج‌اند چشم ما مثل آخرین سدی که به دستانتان رقم خورده اشک دارد ولی نمی‌‌گرید‌ چون که با غیرتش قسم خورده کشورم رنگ غم به تن کرده است سر به زانوی خود نیاورده رهبر ما اگرچه غمگین است خم به ابروی خود نیاورده از شهیدان همیشه می‌گفتی که نصیب تو لطف حضرت شد خوش‌به‌حال شما که در دنیا آخرین رزقتان شهادت شد
🌷 روی دست دوستان، سمت خراسان می‌روی آخرین بار است که پابوس سلطان می‌روی حوله‌ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده، حج فقیران می‌روی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 پیشنهاد تماشا 👆👆 🎞 "مردِ خدمت" تهیه کننده: جواد فلاحتی شاعر: ابراهیم قبله آرباطان و شایا تجلی آهنگساز و خواننده: امید ساربانی 🔻مجری طرح: واحد شعر و موسیقی و سرود صداوسیمای استان قم 🌹تقدیم به روح پر فتوح 🖤
عمری به سوی خانه‌ی شاه کرم رفت در وقت شادی رفت، در هنگام غم رفت پیوند بین عاشق و معشوق این است: از ورزقان با جسم بی‌جان تا حرم رفت...
سوخت از زهر سرخ کین جگرت مادرت فاطمه‌ است نوحه‌گرت نیست در مجلس غمت امسال چشم خونبار (خادمِ پدرت)... ✍️ ۱۴۰۳/۳/۱۸