eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊خم شده مثلِ ڪمانے به شڪستن نزدیڪ ڪمرِ مـاه بـه یادِ لبِ عطشان حسین ع
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند لب تشنه پس از بیعت و دعوت نکُشند لب تشنه اگر کُشند و تنها و غریب ای کاش تو را به قصد قربت نکُشند... شاعر: محمد مهدی سیار
بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم قرآن تویی چگونه از آیات بگذریم؟ روشن ترین دلیل همین اشک جاری است گیرم که از متون و عبارات بگذریم ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست از صفحه های مقتل اگر مات بگذریم تفصیل بند بند مصیبت نمیکنیم انگشترت... ، ز شرح اشارات بگذریم یک خط برای روضه ی گودال کافی است: زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم ما تیغ غیرتیم که از هرچه بگذریم از انتقام خون تو هیهات بگذریم سید محمد مهدی شفیعی
بادبان‌ها با تو تنظیم‌اند در دریای اشک از تو، من "بادی موافق"تر ندیدم ای حسین...
به ‌خاک ِ‌کربلا ‌سجده ‌کردِه‌ام ‌عمری که بوی‌ تربت ِ‌پاکِ‌ تو ‌خیزَد‌ از‌ کفنم کریم‌تر ‌از ‌کریمانِ‌ روزگار ‌تویی گنَه ‌کار‌تر ‌از ‌هر ‌گنَه ‌‌کار‌ منم 😭😭😭😭
برکتِ روضه ی او بود ، اگر شیعه شدیم.. نامِمان هست، مسلمانِ اباعبدالله...
وقتی تمام هستی خواهر برادر است روز وداع ما روز محشر است😭 صد بوسه میزنم به گلوی مبارکت بوسیدن گلوی تو دستور مادر است😭😭
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد پس از بی مهری دریا، قسی القلب شد آتش به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی ها نیست که چشمش سوی خیمه، لحظه های واپسین افتاد شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم زبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد😭 نفهمیدند طه را... نفهمیند یاسین را به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد😭😭😭😭😭
🏴 اشعار _________________ ناگهان دشت بلاخیز پر از هلهله شد کوفه با شام سر غارت ما یک دله شد تب غارت به همه دشت سرایت می‌کرد با سرت خولی نامرد تجارت می‌کرد از خدا بی خبران هیچ ندارند احساس معجرم دل نگران است کجایی عباس؟ آتش و دود که سمت حرمت می‌آمد نیزه‌ای بود که سمت حرمت می‌آمد جای یک نیزه به پهلوی سکینه می‌سوخت خیمه در آتش کینه‌ مدینه می‌سوخت دست از جیب خیانت همه بیرون کردند گوش‌ها را به خشونت پر از خون کردند هر که در غائله بی بهره ز گودال شده دست او طالب ارزانی خلخال شده در هیاهوی حرم پیرهنت را بردند نیمه شب بود عقیق یمنت را بردند قطره‌ای آب حرم را چه مشوش کرده این رباب است سر قبر علی غش کرده گرد خیمه خبر تلخ تری می‌گردد نیزه‌ حرمله دنبال سری می‌گردد 🔸شاعر: __________________________ 😭😭😭😭
چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را
تُـو را بخاطر دِرهَم‌ چہ دَرهَمَت ڪردند چنان ڪه شرحِ تنِ تُـو بہ آخرت افتاد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.. دلخوشے هایِ ڪم ِ دور و برت را بردند بد زمینگیر شدے! بال و پرت را بردند روے دستان تو با تیر سه پر؛ پرپر شد گوش تا گوش...دهان پسرت را بردند چشمت از داغ جوان تار شد و ڪم سو شد می‌زدند و همه نام پدرت را بردند علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت ڪمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند با وضو نیزه-زنان وارد گودال شدند آن عقیقِ یمنِ شعله ورت را بردند چڪمه هایت را با نیزه درآورد ڪسی تیرباران شده بود و سپرت را بردند تا بگیرند دو سه جایزه از دست یزید(لع) دست و پا میزدے آقا خبرت را بردند پیش زینب(س) به تو بسیار جسارت ڪردند غارتت ڪرده و بر نیزه «سرت» را بردند! | 😭😔😭