°
سوزاندےام ڪه دلم خامتر شود
وحشی شـدے غــزلم رامتر شود
آهـو براے چه باید زمـان صیـد
ڪارےڪندڪه خوشاندامتر شود
جز اینڪه ازسر جانش ڪَذشته تا
صــیاد نابغـه ناڪامتر شود
آدم براے نشستن به خاڪ تو
بایـد نتـرسد و بدنامتر شود
چیزے نڪَفتۍو ڪَفتی نڪَویمو
رفتی ڪه قصه پر ابهامتر شود
آنقدر ڪَریه نڪردے میان بغض
تا چشم اشڪ سرانجامتر شود
امشب ڪنارغزلهاےمن بخواب
شــاید جهــان تــو آرامتر شود
#افشینیداللهی
تو با قلبِ ویرانهی من چه کردی
ببین عشقِ دیوانهی من، چه کردی؟
در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانهی من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشمِ تو مستم
خمار است میخانهی من، چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانهی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده، با خانهی من چه کردی؟
جهانِ من از گریهات خیسِ باران
تو با سقف کاشانهی من چه کردی؟
#افشینیداللهی