#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
قربان آن سری که به زانو نهاده است
امشب (امروز) امام ما پدر از دست داده است
شاعر: #سید_میلاد_حسنی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه ات برخواست
از این غم باز هم در سینه ام بزم عزا برپاست
نفس میسوزد و دارد دو چشمت تار می بیند
دوباره روی خاکِ سردِ حجره یک حسن(ع) تنهاست
خودت را رو به قبله کرده ای با زحمت بسیار
اجل نزدیک شد! از سردی دستان تو پیداست
شدی دوم-حسن(ع) که باز خرجِ کینه ات کردند
به دستِ زهرِ مسمومی که قصدِ کشتنش بالاست
رسید آخر به لب جانت؛ امام ِ عسکری(ع)جانم
ملائک آمدند آقا به دورِ پیکرت غوغاست
سپس مهدی(عج) رسید و جعفر کذاب ها دیدند
که این صاحب-عزا با سنّ کم هم سرور و آقاست
یتیمانه پدر را دفن کرد و تازه شد داغش
به یادِ پیکری زخمی، دلش آوارهٔ صحراست
لبش آهسته با خود گفت غرقِ آه یا جداه
لبانت از عطش خشک و کنارت پهنهٔ دریاست
بمیرد کاش آن خنجر که دارد چشم بر حنجر
إلهی بشکند دستی که بر قتل تو بی پرواست
پریشان آمد و حالِ تو را دید و «بنیّ» گفت
پریشان-حالی اش از پیکرِ عریانِ تو پیداست
میانِ ازدحامی سخت شد پیراهنت پاره
عزادارِ شبانه روزِ این غم مادرم زهراست(س)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
هشت روز است که با درد مدارا دارد
کوهِ صبری که در این بسترِ غم، جا دارد
هشت روز است که از زهر به خود میپیچد
هشت روز است که از مرگ تمنا دارد
هشت روز است که جان کندنِ او را دیده
همسری که به کنارش غم عُظمی دارد
ذره ذره نفسش سوخت، تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلا دارد
هشت تَن کشتهی زهرند از اجدادش لیک...
زهر این دفعه چرا شکلِ معما دارد؟!
سرِ او روی زمین مانده در این مدت؟ نه!
پسری هست به دامن سرِ بابا دارد
* *
خانهاش کرببلا حجرهی او گودال است
هشت روز است به لب وای حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند:
چقَدَر گودی گودال مگر جا دارد؟!
روضه میخوانْد: چرا آنهمه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آنهمه بلوا دارد
وقت دارند سه ساعت سرِ فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینیِ پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغولِ حسین است، گَهی هم میزد،
خواهری را که به سر، چادرِ زهرا دارد...
#حسن_لطفی
*حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) در روز اول ماه ربیع مسموم و در هشتم ماه ربیع مظلومانه به شهادت رسیدند.
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
خدا رقم زده این سرنوشت را؛ چه کنم!
همیشه شاه تو باشی و من گدا باشم
امام عصر! امام زمان! مباد دمی
دمی که از تو و از یاد تو جدا باشم
تو نیستی و من این را ز خود نپرسیدم
در این زمانه که او نیست، من چرا باشم
میان خانهات امشب عزا به پا کردی
چه میشود که در آن مجلس عزا باشم
برای آنکه کمی در غمت شریک شوم
اجازه میدهی امشب که سامرا باشم؟
قسم به اشک روانت برای من بنویس
که باز یک سحر جمعه کربلا باشم
#محمدعلي_بيابانی
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
یابن الحسن! فدای تو و دیدهی ترت
خون، جای اشک میچکد از چشم اطهرت
داغی نشسته بر جگرِ داغدار تو
در خون نشسته است دل درد پرورت
قربان آن امام، که در آخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سروِ سرفرازِ جهان، سروِ سربلند
از ماتمِ پدر، چه رسیدهست بر سرت
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بستهاند خیل ملائک برابرت
ما را شریک درد و غم خود حساب کن
ما دل شکستهایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم،
مارا ببر به دیدنِ باغِ معطرت
رفتی به پشت پردهی غیبت؛ ولی شدهست
صدها هزار عاشق و عارف کبوترت
چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز
روشن شود جهان زحضور منورت
از روی اشتیاق «وفایی» شب فراق
دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
زهر افتاده به جانِ جگرم مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان
به لب خشکِ پدر، آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم مهدی جان
قبل از آنی که به دل، زهر اثر بگذارد
کشته از صحنهی دیوار و درم، مهدی جان
لحظهای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعهی کرب و بلا در نظرم مهدی جان
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
خونِ قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان
میدرخشد رُخِ ماهِ تو، بهیاد آوردم،
سرِ نورانی هجده قمرم مهدی جان
#سعید_خرازی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
اگر با غُصه و غَم همندیمی
غبار غم رسد با هر نسیمی
بیا همراه با مهدی بگوئیم
"یتیمی درد بی درمان یتیمی"
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
گهی در باغ، با گلها بنالیم
گهی چون بلبلی شیدا بنالیم
اگر خواهی بنالی با دل ما
بیا با مهدی زهرا بنالیم
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
کتیبه بر در و دیوار بستند
دل آیینهرویان را شکستند
عزای سامرا داغ مدینهست
حسنها داغدار کوچه هستند
#میثم_مؤمنی_نژاد
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
ای داغدارِ داغِ پدر، یابن العسکری
داری دوباره دیدهی تر، یابن العسکری
ما هم به غربت پدرت گریه میکنیم
ما را میان گریه بخر یابن العسکری
خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام
از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری
صبر همه تمام شد و شب سحر نشد
کی میرسد زمان سحر یابن العسکری
دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم
چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری
آقا به گریه باز به سرداب میروی
از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری؟!
ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم
تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری
از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن
ای داغدارِ داغِ پدر یابن العسکری
#محمدجواد_شیرازی