eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1680169527693_-2147483648_-211106.ogg
زمان: حجم: 1.97M
دلم جنگل، دلم باران، دلم مهتاب می‌خواهد دلم یک کلبه‌ی چوبی کنار آب می‌خواهد چنان دلگیرم از دنیا که ترجیحا دلم شعری... پر از تصویر موزون و خیالی ناب می‌خواهد قلم دستم به دامانت، بکِش یک دسته مرغابی که دل آرامشِ محضِ لبِ تالاب می‌خواهد جهانی خالی از وحشت، نه کفتار و نه سگ باشد دلم یک جنگلِ سبزِ پُر از سنجاب می‌خواهد بکِش یک کودکِ ساده، که از اسباب بازی ها نه شمشیر و نه نارنجک، فقط یک تاب می‌خواهد تمامِ حسِ شعرم را بگنجان در غزل امشب که این تصویر رویایی فقط یک قاب می‌خواهد اتاقی از اقاقی را برایم فرش کن در شعر که ذهن خسته‌ی شاعر، دو ساعت خواب می‌خواهد
1680166907312_-2147483648_-211091.ogg
زمان: حجم: 1.94M
پروانـه هـا در پيـله دنيـا را نـمی فهمند تـقـويـم هـا روز  مبـادا را نـمی فهمند دريا بـرای  مـردم  صحرا نشيـن دريـاست ساحـل نشينـان قـدر دريـا را نمی فهمند مثل همـه مـا هـم خيـال زندگـی داريـم امـا نـمی دانـم چـرا مـا را نـمی فـهمند هـر روز سـيبـی در مسيـر آب  می آيـد ديگـر نيـا اين شـهر معـنا را  نمی فهمند   اين مردمان  مانـند اهـل كوفـه می مانند انـدازه ی يـك چـاه مـولا  را نـمی فـهمند   اينجا سه سال پيـش دست دارمـان دادند اين قوم درد اينجاست اينجا را نمی فهمند فرسنگ ها از قيـل وقـال عاشـقی دورند هنـد و سمـرقنـد و بـخارا را نمی فهمند چاقـو به دسـت مـردم  هشيـار افـتاده ديـدار يوسـف بـا زليخـا را نمی فهمند از روز  اول بـا تـو در پـرواز دانـستـم پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند   خوانش :
1680789169098_-2147483648_-211207.ogg
زمان: حجم: 2.06M
شبیه حال اعدامی، که «پایِ دار» میترسد دلم از فاصله‌ها و از این دیوار میترسد تنم لرزی‍ده از سرمایِ رفتار ِ دل آزارت از این تکرارِ رفتارت، دلم هر بار میترسد چنان با جبرِ دنیا و زمان گیر و گرفتارم که ذهن از هر چه انجامش شود اجبار میترسد برای ماندنت دیگر فقط خواهش اثر دارد زبان از خواهش و از این همه اصرار میترسد نگاه سرد و بی‌رنگت، نشان از رفتنت دارد و چَشمِ آن کسی که مانده از اخطار میترسد زمانی عاشقم بودی و امروز اهلِ حاشایی که نبضم نامنظم گشته، از انکار میترسد چه مظلومانه با تقدیرِ بی‌انصاف در جنگم در این بیدادِ ویرانگر، خدا انگار میترسد بیان این پریشانی فقط با شعر ممکن شد از این حالِ دگرگونم «تنِ خودکار» میلرزد... خوانش :