eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ____ جمع کن طوری بساط منبری افتاده را اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟ نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش ساختی کار رباب و اصغری افتاده را دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی! تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر در حراجی های کوفه معجری افتاده را 🔸شاعر: _____
🏴 اشعار ____ دو چشم مست تو وقتی به ما نگاه انداخت بساط گریه ی ما را دوباره راه انداخت گریز روضه به عباس خورد و مرثیه خوان شرار شعله ی غم را به کوه کاه انداخت رسید روضه به آنجا که آب شد نایاب شکست بغض و نفس را به چنگ آه انداخت عطش که شرم نمی‌کرد تیر خواهش را به سوی حنجر اطفال بی پناه انداخت به ما سپرد عطش را خودش به علقمه رفت گرفت مشک و علم را به دوش ماه انداخت به سمت علقمه آمد علی تبار یلی که مرگ را به سراسیمه در سپاه انداخت به هر طرف که روان شد گریختند از او هراس را به دل خلق رو سیاه انداخت چنان شبیه علی تیغ زد که دشمن را میان ساقی و سقا به اشتباه انداخت نخورد آب که او را زلال آب فرات به یاد اصغر معصوم بی گناه انداخت دریغ و درد که تیری رسید و یوسف را به انزوای بدون امید چاه انداخت امان از آن دم تلخی که گفت اخا ادرک نگاه ملتمسش را به خیمه گاه انداخت 🔸شاعر: _____
🏴 اشعار ____ واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل هربار که گفتیم الهی به اباالفضل ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل آقای همه ارمنیان جان سن قربان ای مقصد حاجات گران جان سن قربان ما را بنویسید بدهکارتر از این دیوانه و ویرانه و سربارتر از این ما را بنویسید گرفتارتر از این می‌گفت فقط  مادرِ من جاندی ابالفضل می‌گفت به من آذری ایماندی ابالفضل این کیست علی ابن علی معنی نامش این کیست که خواندند همه ختم کلامش این کیست که جبریل گرفته است لگامش ای جان همه خوش قد و بالایی‌ات آقا بر روی سرم سایه‌ی آقایی‌ات آقا خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب ای سایه‌ی تو روی سرِ محملِ زینب بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش بگذار که فریاد زنم از جگر خویش شرمنده شدی  آب اگر نیست نباشد وای از حرمم  نامِ تو کافیست نباشد برخیز که سوزِ عطش و ضجه‌ی آب است برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را با ضربه‌ی سنگین علم ریختنت را آنقدر زمین ریخته‌ای کم شدی عباس شرمنده شدی آب شدی غَم  شدی عباس ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس ای وای به تیری خَم اَبروی  تو پیچید از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید این تیر چه بد خورد  که مژگان تو را بُرد آن تیغ  چِها کرد  که دستان تو را بُرد این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم هِی داد کشم  دست خودم نیست عزیزم 🔸شاعر: _____
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید ' الا یاایهاالساقی ' ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴
🖤🍃 علیه السلام ای چشم تو بیمار، گرفتار، گرفتار برخیز چه پیش آمده این بار علمدار گیریم که دست و علم و مشک بیفتد برخیز فدای سرت انگار نه انگار
▪️خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت ✍ نغمه مستشارنظامي خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت بال‌ها را می‌خرید و دست‌ها را می‌فروخت خواب دیدم آب بی‌تاب نگاهش مانده بود او نگاهش را به یک فردای زیبا می‌فروخت مثل باران در صدایش مهربانی غرق بود اشک‌هایش را به یک لبخند صحرا می‌فروخت او علم بر دوش با خورشید پیمان بسته بود ماه زیبا را به تاریکی شب‌ها می‌فروخت گریه می‌کردند آن شب نخل‌های نینوا در کنار کودکی تنها که خرما می‌فروخت خواب دیدم مشک را بر شانه‌اش آتش زدند دست‌هایش در میان رود دریا می‌فروخت
حاج محمود کریمیدامن كشان رفتی.mp3
زمان: حجم: 1.85M
دامن كشان رفتی دلم زیرو رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
عزیز: دست، وفادار: دست، جانان: دست به دست اوست دل عارفان و جانبازان چنان دو بال ملک، ساقیان رضوان دست نوشته بر کف عباس پنج نام و شده ست به نام نامی این پنج تن گلستان دست کم است گرچه درین دشت یار، دل خوشدار که یاورست برادر، تو را به قرآن دست برادرست، و بهشتش رضای حضرت دوست که شسته است ز دنیا به عشقش آسان دست بگیر دست مرا تا دوباره برخیزد به روز حشر به دیدار دوست خندان، دست صلا رسیده ز عرش برین، که بشتابید به سر دویده به دیدار حق، شتابان دست زدست گفتم و چشمم به دست "ماه" افتاد همان مهی که به حق داده در شبستان دست ز دست گفتم و در یادم آمد آن شب سرخ که داده بود به عباس، "مرد میدان" دست ز دست گفتم و "انگشتری" به حرف آمد که سوخت قلب عقیق یمن پس از آن دست زدست گفتم و با یاد پنجه ای خونین میان روضه ز غم می دَرَد گریبان دست ز دست گفتم و از دست رفت صبر و قرار بگیر از من جا مانده از شهیدان، دست گرفته دست جهان را دو دست آن ساقی جهان و کار جهان فانی است و حق باقی علیه‌السلام @shaeranehowzavi
سید مجید بنی فاطمهدستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی.mp3
زمان: حجم: 4.5M
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی می‌شه دوباره باز علمدار حرم باشی این بچه‌ها دیگه نمی‌خوان آب تو رو می‌خوان می‌شه براشون باز سقاشی 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
حاج محمود کریمیدامن كشان رفتی.mp3
زمان: حجم: 1.85M
دامن كشان رفتی دلم زیرو رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود @abadiyesher