eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته ام مثل زنی از شاعری شوهرش مثل مردی مانده در احقاق حق همسرش مثل مجنونی که لیلی در دلش باشد ولی شور شیرین ناگهان افتاده باشد در سرش... خسته‌ام... چون شاعر ِ از شعر خنجر خورده ای که دهان وا کرده باشد زخم‌های دفترش خستگی دارد... ندارد؟! اینکه عطرت هست و باز هرچه می گردد نمی بیند تو را دور و برش... سمتی از این شهر باران دیده پیدایت شد و سمت دیگر گم شدی در پشت چشمان ترش از خیابان‌های شهر لاابالی خسته‌ام از خیانت‌های هر سمتش به سمت دیگرش... مثل سربازی که در جنگ است با معشوقه اش سر به راهی دارد و جا مانده اما باورش لاجِرَم فرجام این جریان عشق و عاشقی بستگی دارد به جنگ مرد با همسنگرش... خسته‌ام... مثل ِ... شبیهِ... خسته‌ام! خسته! همین! خسته‌ای را، خستگی را، فرض کن... خسته ترش