گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
#سجادسامانی
✨
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
#سجادسامانی
آمد به مزار من و خشنودترین بود
پس وعدهی دیدار که میگفت، همین بود ...
از دشت گذر کرد خرامان و خرامان
صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود
از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن
پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ...
زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر
ای وای اگر آخر تقوای تو این بود
کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال
تقدیر تو در مساله عشق چنین بود ...
#سجادسامانی
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چهبسا طعنهزدنهای تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن
هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعى كردم كه بفهمانم و فهمیده نشد . ...
#سجادسامانی
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
#سجادسامانی
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدرِ تمام جهان خطاکارم
#سجادسامانی
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
#سجادسامانی
ڪجایي ماهےِ آرام در آغـوش اقیانـــــوس؟؟
بہ مـــن برڪَرد..
اےن دریاےغــم لبریز دلتنڪَےسٺ..!!
#سجــادسامانی
عشق،
اقیانوس آرامی که میگفتی نبود
قایقم را
در مسیر آبشار انداختی ...
#سجادسامانی
♥️
با رقیبان گفت؛ آه از دوری اش ناراحتم
چشمک رندانه ی او بعد آهش را نگاه...
#سجادسامانی
-_
داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت
ایـن همـه دیـوانِـگـی را از کجـا آوَردهای...؟!
#سجادسامانی