eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
✨ گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
آمد به مزار من و خشنودترین بود پس وعده‌ی دیدار که می‌گفت، همین بود ... از دشت گذر کرد خرامان و خرامان صیاد، فراوان و فراوان به کمین بود از جانب خود راندن و بر خاک نشاندن پاداش دعای منِ سجاده نشین بود ... زاهد، به نگاهی دل و دین باختی آخر ای وای اگر آخر تقوای تو این بود کم سرزنشت میکنم ای دل که به هر حال تقدیر تو در مساله عشق چنین بود ...
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم: غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعى كردم كه بفهمانم و فهمیده نشد . ...
گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست اگر به قدرِ تمام جهان خطاکارم
گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!
بیت آشفته ایَم در غزلی ناموزون میل دارم که ردیفی بدهد پایانم
ڪجایي ماهےِ آرام در آغـوش اقیانـــــوس؟؟ بہ مـــن برڪَرد.. اےن دریاےغــم لبریز دلتنڪَےسٺ..!!
عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ... ♥️
با رقیبان گفت؛ آه از دوری اش ناراحتم چشمک رندانه ی او بعد آهش را نگاه...
-_ داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت ایـن همـه دیـوانِـگـی را از کجـا آوَرده‌ای...؟!