•| #حضرت_رقیه |•
از زبان حضرت رقیه سلام الله علیها:
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا؟
بس بود جمعیتم کز خویش می دانی مرا
در بساط وصل چشم و لب ندارند اختلاف
گر بگریانی دلم را، یا بخندانی مرا
خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست
کاش ای بابا نمی بردی به مهمانی مرا
چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد
نیستی دختر مرنج از من نمیدانی مرا؟! 😔😭
دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا 😔
دخترت نازک تر از گل هیچ گه نشنیده بود
گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا
تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش
کاش می شد باز بر زانوت بنشانی مرا 💔
انتظاری مانده روی گونه ای پژمرده ام
می توان برداشت با بوسی به آسانی مرا
شبنم صبحم ،خیالم ،خاطرم ،شوقم ،دلم
ارتباطی نیست هرگز با گران جانی مرا
✍ #محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•| #حضرت_رقیه |•
🎥 دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا
راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید
🎙شعرخوانی سوزناک حاج #محمد_سهرابی برای حضرت رقیه سلام الله علیها 👌
حتما بشنوید. خیلی خوبه 😔😭
#محرم
#شب_سوم
•| #حضرت_رقیه |•
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببافند کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید 😔💔
نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی
نه دگر موی سرم تا به کمر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غالبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! 😭
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
راستی! هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید؟
راستی!هست به یادت دم چادر گفتی
دختر من! به تو چادر چقدر می آید
سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید
✍ #محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
•| #حضرت_رقیه |•
دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا
دو پلکی گریه کردم در فراغت گشت خون پیدا
تجرد حجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم
درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا
کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم
تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا
سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون
بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا
سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم
شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا
چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس
دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا 😭
✍ #محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•| #حضرت_رقیه |•
🎥 دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا
راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید
🎙شعرخوانی سوزناک حاج #محمد_سهرابی برای حضرت رقیه سلام الله علیها 👌
حتما بشنوید. خیلی خوبه 😔😭
#محرم
#شب_سوم
•| #حضرت_رقیه |•
از زبان حضرت رقیه سلام الله علیها:
فارغ از خود کی کند ساز پریشانی مرا؟
بس بود جمعیتم کز خویش می دانی مرا
در بساط وصل چشم و لب ندارند اختلاف
گر بگریانی دلم را، یا بخندانی مرا
خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست
کاش ای بابا نمی بردی به مهمانی مرا
چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد
نیستی دختر مرنج از من نمیدانی مرا؟! 😔
دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا 😔
دخترت نازک تر از گل هیچ گه نشنیده بود
گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا
تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش
کاش می شد باز بر زانوت بنشانی مرا
انتظاری مانده روی گونه ای پژمرده ام
می توان برداشت با بوسی به آسانی مرا
شبنم صبحم، خیالم، خاطرم، شوقم، دلم
ارتباطی نیست هرگز با گران جانی مرا
#محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
•| #حضرت_رقیه |•
دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا
دو پلکی گریه کردم در فراغت گشت خون پیدا
تجرد حجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم
درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا
کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم
تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا
سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون
بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا
سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم
شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا
چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس
دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا 😭
#محمد_سهرابی
#شب_سوم #محرم 🏴
•| #حضرت_رقیه |•
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش می شد که ببافند کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید 😔
نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی
نه دگر موی سرم تا به کمر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
غالبا درد به دنبال جگر می آید
راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! 😭
سر که آشفته شود حوصله سر می آید
هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
راستی! هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید؟
راستی!هست به یادت دم چادر گفتی
دختر من! به تو چادر چقدر می آید
سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید
#محمد_سهرابی
#محرم
#شب_سوم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_سوم
صد عریضه عرض کردم خدمت تو بارها
نامه ی من را بخوان، از بین این طومارها
درد آب و نان ندارم؛ درد من دوری توست
التفاتی کن، نظر کن، سوی ما بیمارها
یک نگاهت میرساند سوی ما نور امید
یک نگاهت میتکاند از دلم زنگارها
من همیشه خاطرت را خواستم آقای من!
عاقبت من خیر میبینم از این اصرارها
دیدی، اما با بزرگی چشم پوشی کردهای
ما فراوان دیدهایم آقا از این رفتارها
دلخوشی ماست که از جانب اربابها
میرسد هر روز و شب روزی خدمتکارها
کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم
تا سرانجامم شود چون میثم تمارها
شد شب سوم، دل ما هم خراباتی شده
وای از داغ خرابه رفتن دلدارها
(صد پسر در خون بغلتد گُم نگردد دختری)
حرف من را خوب میفهمند دختردارها
گفت میدانی چه بر روز رقیه آمده؟
دست بسته میروم در کوچه و بازارها
نان و خرما شامیان بر ما تصدق میکنند
خستهام از طعنهها و خسته از آزارها
#رضا_تاجیک
@abadiyesher
#محرم
به ظاهر در دل ویرانه سر آورده بود آن شب
به واقع قصهء او را به سر آورده بود آن شب
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود آن شب
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود آن شب
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود آن شب
چه رویایی؟سراسر خون،چه رویایی؟ لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود آن شب
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود آن شب
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود آن شب
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
@abadiyesher
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•| #حضرت_رقیه |•
🎥 دختران شام می گردند همراه پدر
کاش می شد تا تو هم با خود بگردانی مرا
راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
راستی! لاغری من به نظر می آید
🎙شعرخوانی سوزناک حاج #محمد_سهرابی برای حضرت رقیه سلام الله علیها 👌
حتما بشنوید. خیلی خوبه 😔😭
#محرم
#شب_سوم
@abadiyesher