eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
كسی كه سوخته شد با غم تو ساخته شد...
🥀🍃 از همه دور کن و از حرمت دور نکن پس نرانید مرا گر چه برانند مرا ..
مانند طفل در به دری گریه میکنم مثل گدای پشت دری گریه میکنم اشک مرا زمان گدایی ندیده اند این بار چون تو میگذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادیم از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بزنی قول میدهم با آب و تاب بیشتری گریه میکنم تنبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالها ز خیره سری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟! بار مرا بخر, نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پرم..ای شکسته بند! از غصه شکسته پری گریه میکنم این روزه ها به درد قیامت نمیخورد دارم برای بی سپری گریه میکنم آقا نیامد و دل ما همچنان شکست پس پای سفره سحری گریه میکنم جان همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا ببر نبری گریه میکنم
قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگویی علی ولی الله   تو آمدی و ترحّم شدند دخترها چقدر صاحب دختر شدند مادرها   تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت بدین طریق چه آقا شدند نوکرها   خدای خوب به جای خدای چوب نشست و با اذان تو بالا گرفت باورها   بگو: مدینه علمی، علی درآن است بگو: که واجب عینی است حرمت درها   ...♥️
زینب همان کسی است که در راهِ عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد (س)🌼
چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید من کمتر از گدای شب جمعه نیستم خانه به خانه دست مرا در به در کنید بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند مارا فضیل فرض کنید و نظر کنید این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است فکری برای این نفس بی اثر کنید باید برای سوختنم چاره ای کنم این روزه روزه نیست برایم سپر کنید العفو گفتنم که به جایی نمیرسد ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند پس زودتر امام رضا را خبر کنید
بى تو درخت میوه هم بدون بار می‌شود گل بدون باغبان شبیه خار می‌شود ما سر و وضع خویش را این دو سه شب ندیده‌ایم گرد و غبار که رسید آینه تار می‌شود من از پیاده بودن خودم پیاده تر شدم خوشا بحال آن که شب به شب سوار می‌شود گفت بیا اگر چه صد دفعه شکست توبه‌ات توبه من که بیش از هزار بار می‌شود این گره اى که من زدم واشدنش بعید نیست به دست من نمی‌شود، به دست یار می‌شود تکیه نمی‌کنم ازین به بعد به توان خویش بنده که خسته شد، خدا دست به کار می‌شود
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آه يکى گرفت ،به پاى همه نوشت ما باهم آمديم که با هم حساب کرد با اين خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد يک دم صدا زديم, دمادم حساب کرد پيش کريم ، دست به جيبم نميبرم خرج من است، کيسه حاتم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اينجا چه ميکنم؟! منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد مقصد عبوديت که نباشد، نميشود حتى روى عبادت بلعم حساب کرد معلوم بود آبرويم را نميبرد از اولش گناه مرا کم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، ميخرد على بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد اين گريه قابليت غفران نداشت که... پس روى گريه هاى محرم حساب کرد فرمود "بالحسين" بگو،گفتم و خريد يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند ممنون حيدريم که درهم حساب کرد
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند
وقتی دلم شکست، گرو می‌گذارمش خوب است، آبروی جگر، «آبِ رو» شود
در نزولِ گریه‌ام دیدم صعودِ خویش را اشک چون پائین بیاید روح بالا می‌رود ...
ترسی از فقر ندارند گدایان کریم دست خالی نروند از در احسان کریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چندان کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود بار بستیم سوی شاه خراسان کریم بی نیاز از همه‌ام تا که رضا را دارم به قسم‌های خداوند، به قرآن کریم طلب رزق نکردیم ز دربار کسی نان هر سفره حرام است مگر نان کریم هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما نیز رسیده است به دامان کریم نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید باز بدکاره‌ای امشب شده مهمان کریم گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش سپر درد و بلای همه شد جان کریم ظاهرش «فقر» ولی باطن او عین «غنا»ست ترسی از فقر ندارند گدایان کریم 🥀 مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش آن قدر حال ندارد که نیفتد بدنش نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش آه! مانند گلیمی چقدر پا خورده بی سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش از کلیم اللَّهی حضرت ما کم نشود گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت مدد سلسله‌ها بود نمی‌ریخت تنش با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است آه، آه، از پسرش؛ آه ز وقت کفنش 🥀 آه! هر چند غل جامعه بر پیکر داشت بر تنش باغ گل لاله و نیلوفر داشت مثل گودال دچار کمیِ جا شده بود فرقش این بود فقط سایه‌ی بالا سر داشت زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت لطف زنجیر همین بود که عریان نشود هر چه هم بود ولی پیرهنی در بر داشت دختری داشت ولی روسری‌اش دست نخورد دختری داشت ولی دختر او معجر داشت یک نفر کشته شد و هفت کفن آوردند پاره هم می‌شد اگر، یک کفن دیگر داشت السلام ای بدن بی کفن کربلا سوره‌ی یوسف بی پیرهن کربلا @abadiyesher