eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
78 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
392.7K
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى بودنش يك خواب بود و رفتنش ناباورى من نگاهش مى كنم او هم نگاهم مى كند او براى دل بريدن من براى دل برى عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى واژه ها را از دهانم يك به يك دزديد و رفت سهم من از عشق شعرى شد بنام ديگرى در سرم بيهوده روياى پريدن با تو بود چيست دنيا جز قفس وقتى كه بى بال و پرى ‏ خوانش
بی‌خود به رخ ما نکشانید کسی را ما نیز خوشیم از غم معشوقِ خیالی @abadiyesher
هدایت شده از شعرکده
خورشید پشت پنجره، بیکار مانده است! من با طلوع چشم تو آغاز می‌شوم! @sher_kade
دیدمش این‌بار اما در کنار دیگری در میان بهت و اندوه و غم و ناباوری او کنارِ او و من هم در کنار هیچ کس من برایش مُردم و او هم برای دیگری درد یعنی تار می‌بینم زمانی را که او می‌کند در پیش چشمانم برایش دلبری او فقط توی خیال و شعرها سهم من است می‌شوم یک روز در دارالمجانین بستری خواستم دیگر فراموشش کنم اما نشد! شب به شب، من هستم و ... او و ... نگاهِ آخری @abadiyesher