آنگونه دلم سوخت
ز داغِ غمِ هجران
هر جا سخن از عشق که شد،
آه کشیدم...
#مجتبی_خوش_زبان
یڪ نظر ڪن سوےِمن
تا صدنظر سویتڪنم
باز ڪن آغوش، تا
پرواز بر ڪویت ڪنم.....
وصل ڪن پیشانیت
را بر لبم تا بی امان
بوسه بر مهتابِ ما
بینِ دو ابرویت ڪنم......
#مجتبی_خوش_زبان
آنگونه دلم سوخت ز داغِ غمِ هجران
هرجا سخن از عشق که شد، آه کشیدم
#مجتبی_خوش_زبان
مستم از بادهے ناب غزل چشمت ڪه
جرعہ جرعہ سرِ پیمانہ ے دل میریزد
#مجتبی_خوش_زبان
.
دیدهام پرسید از قلبم ،
چرا افسردهای؟
از جوابِ سینه،،
چشمم ناگهان خون گریہ ڪرد...
#مجتبی_خوش_زبان
من حس زیبای دلم را فاش می گویم
بگذار تا دنیا بداند"دوستت دارم"
#مجتبی_خوش_زبان
یارِ عاشق را به روز سخت میباید شناخت
ور نه در ایامِ دیگر مدعی بسیار هست...
#مجتبی_خوش_زبان
لمس دستان تو را شیخ حرامم کرده است
بوسهها میزنم امّا به لبت در شعرم
#مجتبی_خوش_زبان
@abadiyesher
ای آنکه میدَود زِ پیات دیده پا به پای
میگرید از فراقِ تو دل، های، های، های
با رفتنِ تو درد وغم و اشک مانده است
از ردِ پـای خـاطـره در سینه ام بـه جای
دل تنگی و فـراقِِ تـو زد خـنجری به دل
ای زخمههایِ قلبِ مـرا، عشقِ تـو دوای
بـا این که خاطراتِ تـو ، راهِ نفس بـرید
امــا دَمـی دلــم، زِ خیـالت نـشـد جـُدای
بـاز آ قـدم بـه دشــتِ کـویـرِ دلــم گـذار
تا شاخهای زِ عشق بروید در این سرای
#مجتبی_خوش_زبان
@abadiyesher
در قـابِ دل به جز تو کسی جا نمیشود
چون من کسی زِعشقِ تو شیدا نمیشود
شعری زِ عشق و شور سرودم ولی بدان
ایـن واژه هـا بـدون تـو مـعنـا نمیشود
بـر لـب نشسته قـفلِ سکوتی پُـر التهاب
ایـن قفل، جـز بـه بوسهی تو وا نمیشود
چرخیدهام به میکدهها روز و شب ولی
چـون سـاغـرِ دو چـشمِ تو پیدا نمیشود
هـر کـار کـرده ام بـگـریـزم زِ تـو ولــی
دل دادگـی و عـشق کـه حـاشـا نمیشود
قلبـم چـو بـرکهایست که بی نورِ ماهِ تو
تـاریـک و راکـد است و تـمـاشـا نمیشود
#مجتبی_خوش_زبان
@abadiyesher
هرچه دَم است و بازدم ،با نفسِخیال توست
آه ،تویی کـه عشق را به عمق دل سرشته ای
هر چه امید و آرزو، در تو خلاصه گشته است
نـدانمت کـه آدمـی؟ یـا مـلـکی ؟ فـرشته ای؟
#مجتبی_خوش_زبان
@abadiyesher