eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مثلِ بارانی و در فصلِ بهارم نیستی درخیالم هستی اما در کنارم نیستی
تو به شب به ماه تابان برسان سلام ما را که به نزد من برآمد مه بی قرارم امشب
انقلابی میشود بر پا میان قلب من هر زمان نام مرا روی لبت می آوری
عمرم به هـدر رفت و دلـم حـوصلـه دارد این منطقِ عشق است که از من گله دارد دوریِ تو از خانه ی من مسئله ای نسیت خـورشیـد هـم از مـاهِ خـودش فـاصله دارد
عمرم به هدر رفت و دلم حوصله دارد این منطقِ عشق است که از من گله دارد دوریّ تو از خانه‌ی من مسئله‌ای نیست خورشید هم از ماهِ خودش فاصله دارد
بزن پلکی بهم امشب، نمی کوشم به آزارت خدا حافظ بگو با من ، خدا یار و نگهدارت به من گفتی دل آزارم ،دگر دل می کنم از تو نمی آید کسی جز من سحرگاهان به دیدارت بغل کن خاطراتت را برو هر جا که میخواهی پریشان کن جهانی را تو با اندوه بسیارت به شبهای سیاه من نشسته ماه غمگینی کنون آهسته آهسته نگاهی کن به بیمارت پس از اندوه و دلتنگی پریشان میشوی از غم به من رو میکُنی بانو به مجنون دل آزارت شنیدم از رقیبانم غمی در سینه ات داری خودت هم خوب میدانی گره افتاده در کارت اگر چه پیش روی تو هزاران باغبان باشد یقین دارم نمی روید گلی دیگر به دربارت هیاهو میکُنی هر شب ولیکن باز مغروری غرور ارزانیت باشد، سرت سر گرم بازارت
این روزها ماندن به پای عشق دشوار است قول و قرارِ دوست هم از روی اجبار است