🍃 نخستین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
💠 قصیدهای در منقبت و رثای #حضرت_خدیجۀ_کبری سلاماللهعلیها
ای که اول یار و غمخوار رسول آخرینی
محرم و دلدار و پشتیبان ختمالمرسلینی
دختر پاک خُوَیلَد از بزرگان حجازی
در طهارت بیمثالی، در اطاعت راستینی
رحمت حق بر تو ای محبوب فخر آفرینش
بندۀ خوب خدا ممدوح قرآن مبینی
پاک بودی آنچنانکه شد نصیبت این شرافت
تا محمد را میان خلق دنیا برگزینی
ماهبانوی زمین و مهربانوی زمانی
یاور اسلام و قرآن ریشۀ حبلالمتینی
ای که امید دل غمگین و بییار رسولی
بهترین همسر برای جان و روح عالمینی
همسر طاها شدی تا نور حق بر تو بتابد
با سلامی از خدایت مَهبِط روحالامینی
مهر را بردی به خانه مهربانی کردی از جان
ماه شبهایش شدی با مهر و عشق آتشینی
زودتر از هر زنی آوردهای اسلام و ایمان
پیشگام مؤمنان همچون امامالمتّقینی
من ندیدم روی ماهت، عاشقم بر آن مرامت
مادرم جانم فدایت شافع اهل زمینی
همچو زهرا افتخار بانوانی در دو عالم
دخترت امّ ابیها و تو امّالمؤمنینی
چشمۀ جوشان مهرت شسته غمهای زمین را
لطف رحمان رحیمی، تو پناه مسلمینی
مادر امّ ابیهایی و همراز محمد
در میان حلقهٔ دلدادگانش چون نگینی
همدم طاها و یاسین، شاهد تنزیل نوری
منشأ خیر کثیری در شرافت بیقرینی
نور زهرای مطهر از وجودت گشت ساطع
مرحبا بر دامن پاکت که کوثرآفرینی
کوثر تو مادری کرده برای یازده گل
مادر آنها و زهرا و امیرالمؤمنینی
در میان همسران مصطفی بیشک، خدیجه
بهترینی بهترینی بهترینی بهترینی
جایگاهت عرش اعلا، نور چشمان رسولی
جان فدایش کردی و همواره در خلد برینی
مصطفی را همسر و همسرّ و همراه و انیسی
هم شریک مهربانی هم رفیق و همنشینی
کردهای با خندههایش باغ جانت را مصفا
دیدهای از رنجهایش داغ با قلب حزینی
میدرخشد در شب تاریک و سرد مکه نورت
اختر هفت آسمان در خانۀ فخر زمینی
ای که کردی هستیات را خرج آیین محمد
زین سبب بانوی دین محبوب ربالعالمینی
خُلق احمد، قدرت بازوی حیدر، ثروت تو
حافظان دین حقاند و تو هم حامی دینی
خُلق و خوی احمدی در حسن رفتارت نُمایان
خیرخواه مسلمینی، اهل ایثاری، امینی
برترین زنهای جنت، آسیه، زهرا و مریم
چارمینِ این زنانی، در دو عالم برترینی
مونس و یار پیمبر، مادر زهرای اطهر
جدۀ ارباب مایی، اسوۀ صبر و یقینی
دین حق را یاوری کردی به جان و مال با دل
در ره دین خدا هم پاکبازی هم رزینی
با تو من ترسی ندارم از گرفتاری محشر
ضامن ما در صف محشر به روز واپسینی
میدرخشد تا ابد نام تو در اقطار عالم
جاودان شد دین احمد چون تواش رکن رکینی
آفرینش علت دیگر بهجز زهرا ندارد
افتخاری بهتر از این نیست: زهراآفرینی
هرچه ثروت داشتی دادی به راه دین شویت
وه چه بازرگانی پرسود و سودای ثمینی
سال پروازت به جنّت، سال حزن مصطفی شد
بعد تو نه غمگساری داشت نه یار و معینی
در دم آخر بهقدر یک کفن حتی نبودت
زندگانی ای خوشا آنگونه، مرگِ اینچنینی
✍️ بداههسرایان:
شاکرمی (امام حسن ع) ـ بر بال غزل (مهمان خدا) ـ مستان ـ راجی (زینب نجفی) ـ ایراندخت ـ یاصاحبصبر ـ مهدی شریفی ـ عقیلۀ بنیهاشم ـ یاسبحان ـ محیا (یاعلی) ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ نجوای غریب ـ عباسعلی خسروی ـ *۷۸۶*سلام ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: ۱۴۰۱/۰۱/۲۳، برابر با دهم ماه رمضان ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
🍃 چهارمین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
🏴 در شهادت #حضرت_امام_جعفر_صادق سلاماللهعلیه
در میان کوچهها دلشکسته میرود
همچو مرتضی علی دستبسته میرود
کیست اینکه میبرند از میان خانهاش
میکِشند و میبرند باز وحشیانهاش
حجت خداست او، اوست جان مصطفی
میوۀ دل بتول، نور چشم مرتضی
آنکه در طریق حق ساسَةُالعِباد بود
در مسیر نشر علم دائمالجِهاد بود
باب علم مصطفی مرد دانش و دعا
مرشد مُفَضّل و هادی هِشامها
شیعه هرچه دارد از "قال صادق" است هان
او رئیس مذهب است، پیشوای شیعیان
با کلاس درس او زنده گشت فقه ما
روشن از کلام اوست تا همیشه حوزهها
با کلام نافذش نور داده بر زمین
هادی صراط حق، ناطق علوم دین
مُحیی محرّم و راوی غدیر بود
او منیر و پیش او، شمسْ مُستَنیر بود
نورها گرفتهاند از رخش ستارهها
خادمان مکتبش جابر و زُرارهها
شهر علمْ احمد و در علی ناطق است
شیعه هرکجای شهر پای درس صادق است
رود علم و فقه بود، روح خیزش و قیام
او علَمبهدست بود، تیغ بود بی نیام
قامت قلم شده در جهاد او عَلَم
نهضتش گرفته پا در کلام هر قلم
عمر او مبارزه عمر او جهاد بود
شرع را عمود بود، عرش را عماد بود
جعفری که مذهبش شد صراط مستقیم
شیعه گشته پیروش تا قیامت او زعیم
مخفیانه میگرفت روضههای کربلا
آن مجالس عزا شد قوام دین ما
در مدینه صبحها راوی حکایتاند
آیهآیه شعلهها چکمهها روایتاند
کوچه تازه میکند خاطرات خویش را
میکند مرور باز سالهای پیش را
باز دست مرد حق بسته شد به بند کین
آه! کوچه دیده بود صحنهای شبیه این
نور را بهسوی شب ظالمانه میبرند
بی عمامه بی عبا، وحشیانه میبرند
میکشد به قتلگاه ظالمی امام را
تا دهد به او ز کین زهر انتقام را
پر شد از غم امام جام چشم آسمان
ناله میزند زمین گریه میکند زمان
از مدینه میرسد نالههای آتشین
باز بیت وحی سوخت از جفای اهل کین
همچو مادرش، امام از مدینه خسته بود
از جفای روزگار قلب او شکسته بود
بود یاد کوچه و یاد داغ مرتضی
یاد مادری که شد قامتش ز غم دو تا
در دلش هزار زخم از جفای دشمنان
در عزای شاه دین شد بهار او خزان
شد بهار عالمین خسته از ربیعها
حرمتش شکستهاند، پستها شنیعها
گرچه زهر کینهها زد به جان او شرر
داشت داغ کربلا، داشت داغ میخ در
گاه یاد مادر است، گاه یاد کربلا
داغدار قتلگاه، غصهدار خیمهها
زد شرر به جان او زهر کین دشمنان
شد امام ما شهید شیعه گشت نوحهخوان
گرچه داغ سخت بود کوچه کربلا نشد
هم نسوخت معجری، هم سری جدا نشد
هست مِهر جعفری در میان سینهام
با دل شکستهام زائر مدینهام
بی رواق و بی حرم مانده قبر و تربتش
قلب شیعه سوگوار از فراق و غربتش
درد غربتش عظیم خاک مرقدش رفیع
قبر بیچراغ او قلب ماست در بقیع
✍️ بداههسرایان:
م. کرمانی (راهی) ـ مستان ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ سفیر عشق ـ مشهدیزاده ـ مهجور ـ مهمان خدا ـ سلام حضرت باران (۷۸۶) ـ رز ـ گل خورشید ـ عباسعلی خسروی ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: خردادماه ۱۴۰۱ / شوال ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
🍃 سومین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
🏴 در شهادت #حضرت_امیرالمؤمنین_علی صلواتاللهعلیه
از کوچههای خلوت کوفه عبور کرد
سی سال درد غربت خود را مرور کرد
سی سال خار درد به چشمش خلیده بود
چشم علی به غیر خدا را ندیده بود
میرفت بیپناه و غریبانه غرق آه
مسجد که نه، به پای خودش سوی قتلگاه
سی سال پیش گرچه علی را شهید کرد
اندوه آتشی که بهپا آن پلید کرد
میرفت سوی مسجد و هر سنگ در مسیر
میگفت با زبان سکوتش: "بمان امیر"
میرفت تا که قاتل خود را خبر کند
تا آن شقی بیاید و شقالقمر کند
سر باز کرده زخم دل بیقرارمان
در خون نشسته مثنوی غصهدارمان
میرفت سوی خانۀ وصلش ابوتراب
محراب و مسجد از غم مولا در اضطراب
یک بغض سرخ سرزده از بام طبعها
مضمون اشک ریخته در جام طبعها
پیچید آسمان و زمین در هم از هراس
پیچید در مشام علی بوی عطر یاس
آمد دوباره لحظۀ دیدار فاطمه
میکرد زیر لب علی آهسته زمزمه:
"دیگر گذشت قصۀ پرغصۀ فراق
سی سال بی تو سینه پر از درد بود و داغ"
دست زمین به دامن پرمهر مرتضی
میگفت فاطمه که "علی زودتر بیا"
پیچیده بود آه ملائک در آسمان
آن شب رسول و فاطمه بودند نوحهخوان
اشک ستارهها به روی خاک میچکید
گلهای غصه از جگر خاک میدمید
شد خسته از زمین و زمان ماه مهربان
شقالقمر شد و پس از آن تیره شد جهان
"حیّ علی العزا" که شده شام غم بهپا
فرق علی به تیغ شرارت شده دوتا
تنها نه تیغ بر سر شیر خدا زدند
شمشیر را به فرق سر مصطفی زدند
محراب لالهگون شده از خون مرتضی
مسجد نشسته در غم سلطان اصفیا
دردا که خون "خون خدا" ریخت بر زمین
آتش فکند در فلک این نالۀ حزین:
"والله پایههای هدایت شکسته شد
زنجیر عدل و عروۀ وثقی گسسته شد"
دیگر کسی نمیشنود صوت خلوتش
پایان گرفت درد غمانگیز غربتش
"فُزتُ وَربِّ کعبه" رسیده به گوش جان
خاک عزا نشسته روی شانۀ جهان
عالم به خون نشست و زمین بیقرار شد
بیچاره شد زمان و علی رستگار شد
آهی کشید چاه ز دوری روی ماه
خون شد دل حزین یتیمان بیپناه
زینب برای زخم پدر مرهمی نداشت
جز اشک و آه و ناله و غم همدمی نداشت
شد تازه داغ کهنۀ قلب یتیممان
داغ مرور خاطرههای قدیممان
زینب که گریه کرد «دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانۀ طاقت خراب شد»
شیون بهپا کنید که وقت عزا رسید
هنگام شور و ماتم شیر خدا رسید
ای شام شومِ ماتمِ زینب سحر نشو
مهلکترین غم آمده، ای شب سحر نشو
دنیا بدون روی علی سرد و بیصفاست
در بیت غمگرفتۀ مولا عزا بهپاست
جمعاند قدسیان همه گرد ابوتراب
در باغ خُلد پر شده بوی خوش گلاب
محراب کوفه، سینۀ تو تنگ مرتضاست؟
مولا و سرور تو کنون پیش انبیاست
دارم به سر هوای نجف ذکر من علی است
قلبم به نور حیدر کرّار صیقلی است
ای شاهبیت خلقت و ای مایۀ حیات
ای ریشه کرده مهر تو در کل ممکنات
ای نور خانههای یتیمان کمی بمان
ای ناخدای کشتی ایمان کمی بمان
فرق تو را شقاوتِ نشناختن شکست
آری شناختْ فاصلۀ حق و باطل است
دردانهات شبیه تو مظلوم قرنهاست
هی عهد پشت عهد، ولی این ولی کجاست؟
مهدی اگر که پردهنشین زمان شده
در پشت ابر تیرۀ غیبت نهان شده
پادررکاب عزم و قدمهای شیعه است
چشمش به راه شوق و تمنای شیعه است
✍️ بداههسرایان:
ناهید خلفیان (اندیشۀ سبز) ـ راجی (زینب نجفی) ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ مشهدیزاده ـ ا.گودرزی ـ مهمان خدا ـ محیا ـ سلام حضرت باران (۷۸۶) ـ مستان ـ یاسبحان ـ منتظر شهادت ـ عباسعلی خسروی ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: اردیبهشتماه ۱۴۰۱، ماه رمضان ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
🍃 دومین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
💠 قصیدهای در ولادت #حضرت_امام_حسن_مجتبی سلاماللهعلیه
در نیمۀ ماه خدا، ماه خدا آمد
ما را امام و رهبر و شمس هدی آمد
از جلوۀ رویش مدینه نورباران شد
نور خدا، نور خدا، نور خدا آمد
در نیمۀ ماه مبارک مژده آوردند
تفسیر ناب سورۀ شمس و ضحی آمد
عرش خدا آیینهبندان شد زمین روشن
سبط نبی، نور دل بدرالدّجی آمد
بر روی لبهای ملائک غنچۀ لبخند
بشکفت تا فرزند خیرالانبیا آمد
او آمد و آیینۀ حُسن پیمبر شد
انگار پیغمبر دوباره از حرا آمد
اللهاکبر احمدی دیگر تجلی کرد
یاللعجب آیینۀ حیدرنُما آمد
تابید از نور علی و فاطمه نوری
روشنگر دنیا، امام ماسوا آمد
در عرش برپا شد صدای شور و سرمستی
هاتف خبر آورده پور مصطفی آمد
از پای تا سر مصطفایی دیگر است این نور
آیینۀ حُسن خدا سر تا به پا آمد
از عرش تا فرش اختران گرم گلافشانی
از حُسن او گردون به آهنگ و نوا آمد
وقتی کتاب حُسن را تحریر میکردند
نام حَسن از ابتدا تا انتها آمد
نامش حسن، رویش حسن، سر تا به پایش حُسن
بویش حسن، خویش حسن، حُسن رسا آمد
در پیش حُسنش ماه نو بر خاک میافتد
فرزند ماه مکه، فرزند منا آمد
گیتی غزل خواند و زمین آغوش خود وا کرد
شبه نبی از دامن خیرالنسا آمد
مادر شده زهرا و شوری در جهان برپاست
حیدر شده خندان که سردار وفا آمد
خوش گفت پیغمبر برای وصف فرزندش:
شد عقلْ انسان و به شکل مجتبی آمد
عقل است و گشته در لباس آدمی ظاهر
روح بقا از عرش تا دار فنا آمد
نور سیادت میدرخشد از جبین او
میراثدار هیبت خیرالوری آمد
آورده زهرا دلبری با هیبت احمد
وصف تَبارَک بر لب اهل سما آمد
شد جلوهگر در جود و بخشش حیدری دیگر
ابنالکرم، ابنالسخا، ابنالعطا آمد
او جلوۀ اسم "کریم" حضرت حق است
سلطان جود و الگوی اهل سخا آمد
شاه کریمی که گدایان دو عالم را
یک گوشهچشمش میکند حاجتروا آمد
نور دل زهرای اطهر شافع محشر
سبط نبی و جانشین مرتضی آمد
اشک شعف جاری شد از چشمان پیغمبر
آن دم که عطر مجتبایش درفضا آمد
دادش به دست مهربان مصطفی حیدر
نام حسن گل کرد و ازسوی خدا آمد
ظلمتسرای مستمندان را فروغ عشق
دلدادگان معرفت را دلربا آمد
از یمن فرزند علیبنابیطالب
ازسوی رحمان رحمت بیمنتها آمد
ماه خدا را تیغ ابرویش دو قسمت کرد
ماهی که چشمش برده دل از اصفیا آمد
در نیمۀ ماه آمده، ماه تمام است او
زیباگلی از بوستان "هَل اَتیٰ" آمد
بنمود رخ زیباترین تفسیر انسانی
از مشرق لطف خدا شمسالضحی آمد
از ابر رحمت میچکد باران زیبایی
امواجی از بحر گهرخیز ولا آمد
او بر جوانان بهشتی سید و آقاست
مولا و آقای کریمان، مرحبا آمد
تصویری از باغ بهشت افتاد بر عالم
زیباگلی از گلشن آل عبا آمد
او روح قرآن است، جان ما به قربانش
بر سینههای مؤمنان رحم و شفا آمد
بگذار واضحتر بگویم بانگ زد قرآن
منظور از جَنّاتُ تَجری تَحتَها... آمد
ای دل، مقامش را ببین در آیۀ تطهیر
ازجانب باریتعالی "انّما" آمد
پرتو فکنده آفتاب روی پیغمبر
یک لَمعه از "إنَّ عَلینا لَلهُدیٰ" آمد
در بین طوفان حوادث نیست ما را غم
بر کشتی دین بعد حیدر ناخدا آمد
معنای خوشخلقی و تصویر شکیبایی
سرمشق تسلیم و رضا، روح دعا آمد
ای اهل عالم سجدۀ شکری بهجا آرید
تندیس لطف و بخشش بیانتها آمد
آیینۀ ایثار و تمثال خداترسی
آن مهربانِ با غریبان آشنا آمد
آمد امام مهربان در ماه مهمانی
در سفرههای بیکسی آب و غذا آمد
همپایه و همصحبت خون خدا در رزم
بنیانگذار نهضت کربوبلا آمد
دور حسن گشتیم و دیگر برنمیگردیم
اصلاً برای بردن دلهای ما آمد
برچیده شد از خاطر عالم پریشانی
از تاب مویش تا نسیمی جانفزا آمد
غرق کراماتش شدیم اما نمیدانیم!
ماهی چه میداند که دریا از کجا آمد
با ذکر نامش غصهها از سینه بیرون شد
با یاد رویش بوی "اَعطیٰ و التّقیٰ" آمد
دیگر چه غم داریم وقتی مجتبی داریم
آنکه کند ما را سوا روز جزا آمد
این طبع حیران تشنۀ مدح و ثنایش بود
یک جرعه گفتم حال دل بسیار جا آمد
✍️ بداههسرایان:
ناهید خلفیان (اندیشۀ سبز) ـ مهدی شریفی ـ یاصاحبصبر ـ مستان ـ ا.گودرزی ـ محمدصادق ناطقی ـ راجی (زینب نجفی) ـ یاسبحان ـ ایراندخت ـ مهمان خدا ـ محیا (یاعلی) ـ سلام حضرت باران (۷۸۶) ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ رز ـ هانیل ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: ۱۴۰۱/۰۱/۲۸، برابر با پانزدهم ماه رمضان ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
🍃 پنجمین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
💠 قصیدهای در ولادت #حضرت_فاطمۀ_معصومه سلاماللهعلیها
پر میکشد مرغ دلم یک بار دیگر
تا بارگاه دختر موسیبنجعفر
آنجا که میافتد به روی خاکْ افلاک
آنجا که بر خاکش ملَک میگسترد پر
روزی که شد از خلقتش عالم گلستان
در لامکان پیچید بوی مشک و عنبر
در آسمان از عرشیان تکبیر برخاست
روی زمین تکثیر شد آیات کوثر
آیینه در آیینه نور از عرش بارید
تصویر در تصویر زهرا شد مکرر
دست ملَک بگذاشت در دامان نجمه
"پاکیزهای چون مریم و حوا و هاجر"
در آسمان شهر قم ماهی درخشید
کز نور او عالم چراغان شد سراسر
ریحانه و مرضیه، معصومه شفیعه
هم عالمه هم طاهره، محبوب داور
او هفتمین ماه امامت راست دلدار
او هشتمین شاه ولایت راست دلبر
از نور روی دختر موسای کاظم
قم میدرخشد چون نگین در قلب کشور
این شهر نورانیترین شهر جهان است
چون در بغل یک ماه دارد با چل اختر
مشهد شده خورشید عالمتاب هستی
شد شهر قم از نور معصومه منور
آیینههای بارگاهش رشک انجم
هر ذره از خاک درش خورشیدپرور
گرد و غبار روی کاشیهای صحنش
عرش خدا را میشود همواره زیور
از گنبدش افتاده نوری بر دل خاک
از خاک پای او شده ایران معطر
صحن و سرایش بهتر از عرش برین است
قبر شریفش مرقد زهرای اطهر
او از تبار کوثر است و زینبیخو
آمد که قم گلشن شود از نسل حیدر
آیینۀ مهر است و بانوی کرامت
گنجینۀ اسرار حق مانند مادر
نور ولا و معرفت تابیده از او
شأن و مقامش کرده عالم را مسخّر
مصباح علم و نور و توحید است و ایمان
میزان عصمت دُرج عفت برج باور
نام رضا کرده خراسان را مصفا
از نام معصومه شده قم درّ و گوهر
یک تکه از جنت خراسان، دیگری قم
آنجا ملک دربان و اینجا حور نوکر
دل گشته بیتاب حریم پرفروغش
آن بارگاه بینظیر هورمنظر
از چشمۀ جوشان لطفش ساغرم پُر
جام دلم از نور مهر اوست پُرتر
هم عمۀ سادات و هم روح عفاف است
میلاد او شد روز پاکی روز دختر
لطفش همیشه شامل ما بوده و هست
هستیم ما خاک در دخت پیمبر
حتی اگر او را نخوانم باز از لطف
دارد عنایت بر من و این قلب مضطر
شکر خدا همسایۀ اُختُالرضاییم
در سایهاش داریم چتر نور بر سر
در سایۀ معصومهایم و در بهشتیم
از برکت او قم شده اسلامگستر
امروز نور چشم ما و ملجأ ماست
فردا شود ما را شفیع روز محشر
✍️ بداههسرایان:
مستان ـ رز ـ مهدی شریفی ـ م. کرمانی (راهی) ـ منتظر شهادت ـ مشهدیزاده ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ عباسعلی خسروی ـ مهمان خدا ـ سلام حضرت باران (۷۸۶) ـ مهجور ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: خردادماه ۱۴۰۱ / ذیقعدۀ ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
🍃 ششمین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
💠 قصیدهای در ولادت #حضرت_علیبنموسی الرضا سلاماللهعلیه
رسید از راه تا از غم رها سازد دل ما را
رئوفی که پر از عطر محبت کرده دنیا را
شده روز ازل روشن جهانِ عشق از نورش
چراغانی کند سیمای او عرش معلا را
مدینه از قدمهای گل طاها شده خرّم
رسیده نوگل نجمه معطر کرده بطحا را
ارادت رفته بر بام دلم تا وصف او گوید
کرامت میکند تعظیم این فرزند طاها را
فرشته امشب از موسیبنجعفر مژده میگیرد
که کرده با ستاره نورپاشی طاق مینا را
طبیب دردها آمد علی موسی الرضا آمد
بیایید و ببینید این نگار ماهسیما را
حریم باصفای او پناه خستگان باشد
نگاهش میبرد از دل غم دنیا و عقبی را
چه ایوانی چه درگاهی عجب سلطان دلخواهی
که از کویش نمیراند گدای بیسروپا را
کریم است و شده بابالکرم، دریای جود است او
ز مِهرش برده غمهای دل هر پیر و برنا را
دلم را میخرد همچون دل باارزش خوبان
تفاوت نیست پیش چشم او اموات و احیا را
ز گرمی دمِ او وام میگیرد دم عیسی
که او با یک دم احیا میکند صدها مسیحا را
سلام زائران را میدهد پاسخ، عجب جاهی
یکی هستند در درگاه لطفش مفلس و دارا
نهتنها شیعه دارد دست بر دامان احسانش
که او حاجتروا کرده یهود و گبر و ترسا را
رضا هم شرط توحید است و هم حصن حصین حق
که بی او نیست تأثیری تولا و تبرا را
کنار ساحل مشهد نمیبینم غروبی را
که خورشید حضور او منور كرده شبها را
رضا شمسالشموس و پایبوسش عالم و آدم
خوشا خاکی که دربر دارد این شمس دلارا را
از این تصویر زیباتر ندیدم در همه عمرم
به گرد حضرت خورشید پیچوتاب دریا را
ز سقاخانهاش جان را صفای تازه میبخشم
به زلف پنجره فولاد او بستم تمنا را
نه همّی مانْد و نه غمّی، به او هرگاه رو کردم
دلم شد با رضا راضی بنازم این تسلا را
اگر داری هزاران درد بیدرمان بیا اینجا
که گرد فرشهایش میکند اعجاز عیسی را
برات کربلا گیرد کسی که رفته پابوسش
عنایت میکند بر هرکه دارد این تقاضا را
به سویش هرکه از بابالجوادش میرود بیشک
چشد از دیگران بهتر محبتهای مولا را
کبوترها به درگاهش سحرها نغمهپردازند
دلم میخواهد آن تصویر ناب روحافزا را
به قلبم حک شده نقش ضریح باصفای او
خدا از من نگیرد کاش این نقش مصفا را
نشانی دارد از عرش خدا صحن دلانگیزش
ملک هر لحظه میبوید نسیم صحن آقا را
همیشه زائران پیش ضریحش مات و مبهوتاند
خدا از ما نگیرد این دل غرق تماشا را
به او گفتم نده حاجاتم و امروز و فردا کن
که خیلی دوست میدارم همین امروز و فردا را
چه شبهایی که شد مأمن برایم گوشۀ صحنش
به دل دارم همه شبها هوای شور آنجا را
سه جا روز قیامت میرساند یاریاش مولا
هرآنکه کرد در مشهد زیارت پور زهرا را
خودش گفته که بعد از مرگ میآیم به دیدارت
خدا را شکر خواهم دید آخر ماه زیبا را
✍️ بداههسرایان:
مشهدیزاده ـ مستان ـ یاغریبالغربا (لیان) ـ رز ـ مهمان خدا ـ م. کرمانی (راهی) ـ منتظر شهادت ـ سلام حضرت باران (۷۸۶) ـ هانیل ـ بهارنارنج ـ محمدصادق ناطقی ـ مهدی شریفی ـ مهجور ـ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: خردادماه ۱۴۰۱ / ذیقعدۀ ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃
.
🍃 دومین #بداههسرایی_گروهی در محفل شعر و ادب و هنر
💠 قصیدهای در ولادت #حضرت_امام_حسن_مجتبی سلاماللهعلیه
در نیمۀ ماه خدا، ماه خدا آمد
ما را امام و رهبر و شمس هدی آمد
از جلوۀ رویش مدینه نورباران شد
نور خدا، نور خدا، نور خدا آمد
در نیمۀ ماه مبارک مژده آوردند
تفسیر ناب سورۀ شمس و ضحی آمد
عرش خدا آیینهبندان شد زمین روشن
سبط نبی، نور دل بدرالدّجی آمد
بر روی لبهای ملائک غنچۀ لبخند
بشکفت تا فرزند خیرالانبیا آمد
او آمد و آیینۀ حُسن پیمبر شد
انگار پیغمبر دوباره از حرا آمد
اللهاکبر احمدی دیگر تجلی کرد
یاللعجب آیینۀ حیدرنُما آمد
تابید از نور علی و فاطمه نوری
روشنگر دنیا، امام ماسوا آمد
در عرش برپا شد صدای شور و سرمستی
هاتف خبر آورده پور مصطفی آمد
از پای تا سر مصطفایی دیگر است این نور
آیینۀ حُسن خدا سر تا به پا آمد
از عرش تا فرش اختران گرم گلافشانی
از حُسن او گردون به آهنگ و نوا آمد
وقتی کتاب حُسن را تحریر میکردند
نام حَسن از ابتدا تا انتها آمد
نامش حسن، رویش حسن، سر تا به پایش حُسن
بویش حسن، خویش حسن، حُسن رسا آمد
در پیش حُسنش ماه نو بر خاک میافتد
فرزند ماه مکه، فرزند منا آمد
گیتی غزل خواند و زمین آغوش خود وا کرد
شبه نبی از دامن خیرالنسا آمد
مادر شده زهرا و شوری در جهان برپاست
حیدر شده خندان که سردار وفا آمد
خوش گفت پیغمبر برای وصف فرزندش:
شد عقلْ انسان و به شکل مجتبی آمد
عقل است و گشته در لباس آدمی ظاهر
روح بقا از عرش تا دار فنا آمد
نور سیادت میدرخشد از جبین او
میراثدار هیبت خیرالوری آمد
آورده زهرا دلبری با هیبت احمد
وصف تَبارَک بر لب اهل سما آمد
شد جلوهگر در جود و بخشش حیدری دیگر
ابنالکرم، ابنالسخا، ابنالعطا آمد
او جلوۀ اسم "کریم" حضرت حق است
سلطان جود و الگوی اهل سخا آمد
شاه کریمی که گدایان دو عالم را
یک گوشهچشمش میکند حاجتروا آمد
نور دل زهرای اطهر شافع محشر
سبط نبی و جانشین مرتضی آمد
اشک شعف جاری شد از چشمان پیغمبر
آن دم که عطر مجتبایش درفضا آمد
دادش به دست مهربان مصطفی حیدر
نام حسن گل کرد و ازسوی خدا آمد
ظلمتسرای مستمندان را فروغ عشق
دلدادگان معرفت را دلربا آمد
از یمن فرزند علیبنابیطالب
ازسوی رحمان رحمت بیمنتها آمد
ماه خدا را تیغ ابرویش دو قسمت کرد
ماهی که چشمش برده دل از اصفیا آمد
در نیمۀ ماه آمده، ماه تمام است او
زیباگلی از بوستان "هَل اَتیٰ" آمد
بنمود رخ زیباترین تفسیر انسانی
از مشرق لطف خدا شمسالضحی آمد
از ابر رحمت میچکد باران زیبایی
امواجی از بحر گهرخیز ولا آمد
او بر جوانان بهشتی سید و آقاست
مولا و آقای کریمان، مرحبا آمد
تصویری از باغ بهشت افتاد بر عالم
زیباگلی از گلشن آل عبا آمد
او روح قرآن است، جان ما به قربانش
بر سینههای مؤمنان رحم و شفا آمد
بگذار واضحتر بگویم بانگ زد قرآن
منظور از جَنّاتُ تَجری تَحتَها... آمد
ای دل، مقامش را ببین در آیۀ تطهیر
ازجانب باریتعالی "انّما" آمد
پرتو فکنده آفتاب روی پیغمبر
یک لَمعه از "إنَّ عَلینا لَلهُدیٰ" آمد
در بین طوفان حوادث نیست ما را غم
بر کشتی دین بعد حیدر ناخدا آمد
معنای خوشخلقی و تصویر شکیبایی
سرمشق تسلیم و رضا، روح دعا آمد
ای اهل عالم سجدۀ شکری بهجا آرید
تندیس لطف و بخشش بیانتها آمد
آیینۀ ایثار و تمثال خداترسی
آن مهربانِ با غریبان آشنا آمد
آمد امام مهربان در ماه مهمانی
در سفرههای بیکسی آب و غذا آمد
همپایه و همصحبت خون خدا در رزم
بنیانگذار نهضت کربوبلا آمد
دور حسن گشتیم و دیگر برنمیگردیم
اصلاً برای بردن دلهای ما آمد
برچیده شد از خاطر عالم پریشانی
از تاب مویش تا نسیمی جانفزا آمد
غرق کراماتش شدیم اما نمیدانیم!
ماهی چه میداند که دریا از کجا آمد
با ذکر نامش غصهها از سینه بیرون شد
با یاد رویش بوی "اَعطیٰ و التّقیٰ" آمد
دیگر چه غم داریم وقتی مجتبی داریم
آنکه کند ما را سوا روز جزا آمد
این طبع حیران تشنۀ مدح و ثنایش بود
یک جرعه گفتم حال دل بسیار جا آمد
✍️ بداههسرایان:
ناهید خلفیان (اندیشۀ سبز) ــ مهدی شریفی ــ یاصاحبصبر ــ مستان ــ ا.گودرزی ــ محمدصادق ناطقی ــ راجی (زینب نجفی) ــ یاسبحان ــ ایراندخت ــ مهمان خدا ــ محیا (یاعلی) ــ سلام حضرت باران (۷۸۶) ــ یاغریبالغربا (لیان) ــ رز ــ هانیل ــ محمدتقی عارفیان
🗓 تاریخ بداههسرایی: ۱۴۰۱/۰۱/۲۸، برابر با پانزدهم ماه رمضان ۱۴۴۳
#محفل_شعر_و_ادب_هنر
🍃