ما دم ز صلح و از خیانت میزنیم اما
رهبر به ملت باز هم تبریک می گوید
بین نگاه ما و او فرسنگ ها فرق است
او مقصد این جاده را نزدیک میگوید
او مملو از امید و نور و اقتدار آمد
وقتی که دنیا از شبی تاریک میگوید
تبریک اصلی گرچه از آن خود او بود
رهبر به ملت باز هم تبریک میگوید
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
روضه هایت همیشه احیا کرد
قلب بی جان و خستهی من را
کاش میشد دوباره باز کنی
چشم بیمار و بستهی من را
اشک ها قطره ای ز دریایت
بغض ها پرتویی است از غم تو
از سر این جهان زيادتر است
ارزش روضهی محرّم تو
پدرم گفت خادم تو شوم
مادرم گفت شاعرت باشم
آه ارباب جان چه کار کنم؟
تا تسلّای مادرت باشم
دست من را بگیر آقاجان
پر ز هیچ است تنگی قفسم
تو به دادم برس همان موقع
که پر از طعم مرگ شد نفسم
مرگ ما را جدا نخواهد کرد
ما کنار توییم میدانم
در بهشتی که نیست نام حسین
قدر یک لحظه هم نمیمانم
شعرهایم اگرچه آیینی است
عاشقانه حقیقتا این است
دین به جز عشق چیز دیگر نیست
عشق تو کلّ دین و آیین است
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
یک تیر بود و قلب سه کس را نشان گرفت
تا حنجرش برید ز مولا امان گرفت
قلب رباب خون شد و قلب حسین خون
تا حرمله به سمت عزیزش کمان گرفت
خونی که از گلوی علی اصغرش چکید
تا آسمان رسید و دل آسمان گرفت
از آن زمان که تیر به قلب حسین خورد
قلب زمین گرفته و قلب زمان گرفت
آه از دل رباب که در راه شام نیز
میدید اصغرش روی نی آشیان گرفت
باب الحوائج است علی اصغر حسین
شاعر تمام حاجت خود را از آن گرفت
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
چون با عمود آهنین شق القمر شد
خورشید دشت کربلا خونین جگر شد
آری ابو فاضل برادر خواند او را
چون که برای مادرش زهرا پسر شد
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
نوبت انتظار و عشق گذشت
باید از عشق تو عبور کنم
نکند باز وقت خوابیدن
خاطرات تو را مرور کنم
دل من در هوای دیدن تو
زخم خورد و به غیر غم نرسید
من که از تو نمیشوم دلگیر
گرچه جور و جفات کم نرسید
از جنون میشود به عشق رسید
عشق معنای زندگی من است
نکند این شکست خوردنها
رمز آغاز بندگی من است؟
دل به هر کس که بستهام دیدم
دل من را شکست آخر کار
دل به او داده ام که میدانم
میشود مرهم دلم این بار
در زمانهای سخت دلتنگی
او به حال دلم چه آگاه است
من به توحيد میرسم از عشق
عشق مقصد نه، بهترین راه است
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
یادش بخیر عیش من آن شب به راه بود
یادش بخیر صورت تو قرص ماه بود
دلشوره ها به بوسهی وصلت تمام شد
گیرم که بوسه چیدن از این لب گناه بود
از چاله های گونهی تو تا که رد شدم
دیدم چقدر عطر تنت دل به خواه بود
هر شب به یاد آن شب مستی دلم گرفت
آن شب که شانه های تو غم را پناه بود
چشمی به هم زدیم و زمان خوشی گذشت
یادش بخیر دامنت آن شب سیاه بود
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
دل من در کشاکش دوران
از جنون جهان فراری شد
نشد از عشق تو عبور کنم
عشق تو عشق ماندگاری شد
میشود با تو رو به باران رفت
میشود در هوای تو جان داد
میشود در تلاطم زلفت
جان خود را به جای ایمان داد
آسمان در نگاه تو جاری است
کمی از عشق سر تر است دلت
در جنون بی نشانه میمانی
صاحب عشق برتر است دلت
عشق در جان من پر از حرف است
عشق را بی ترانه میخوانم
نکند سرّ عشق فاش شود
مبهم و ناشیانه میخوانم
دوست دارم که عاشقت باشم
عشق ما ای عزیز فانی نیست
شعرهایم بدون تو مرده است
شعرهایم اگر نمانی، نیست
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
🛑#چالش🛑 مصرع دوم رو شما کامل کنید....👇👇👇 🍃بالاتر از این درد اگر هست، بگویید.....🍃 منتظرم👇 @Haz
"بالاتر از این درد اگر هست بگویید"
هر قدر جنون است به این مست بگویید
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
🛑#چالش🛑 مصرع دوم رو شما کامل کنید....👇👇👇 🍃بالاتر از این درد اگر هست، بگویید.....🍃 منتظرم👇 @Haz
"بالاتر از این درد اگر هست بگویید"
شیرینی لبهاش به کام دگران است
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
🛑#چالش🛑 مصرع دوم رو شما کامل کنید....👇👇👇 🍃بالاتر از این درد اگر هست، بگویید.....🍃 منتظرم👇 @Haz
"بالاتر از این درد اگر هست بگویید"
باید گل خود را ته گودال بجویید
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
🚩 جاده بی انتهای عشق
ما را ببر به جادهی بی انتهای عشق
شاید شویم تا به ابد مقتدای عشق
گرچه غریبهایم تو ما را حساب کن
شاید شویم در ره تو آشنای عشق
ما غرق در سراب جهانیم و خستهایم
گاهی بتاب بر دل ما از صفای عشق
اینجا هوا کم است برای نفس زدن
گاهی بخواه عیش مرا در هوای عشق
زیر لوای هیچ کسی نیستم که نیست
جز پرچم حسین در عالم لوای عشق
هرچه که گفتهاند ز عشق این جهانیان
خوش بنگری نبوده به جز ابتدای عشق
ما را نجف به آخر احساس میبرد
آری علی است تا خود محشر خدای عشق
از ابتدا برای جنون شعر گفتهام
ما را ببر به جادهی بیانتهای عشق
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
طبعم روان و مرثیه خوان تو بوده است
اینجا زمان همیشه زمان تو بوده است
چشمم همیشه در پی دیدار بوده و
سالَم همیشه محو خزان تو بوده است
این قلب پاره پارهی من را که دیدهای
از تیرهای تیر و کمان تو بوده است
گاهی شراب میخورم و گریه میکنم
بر روی جام جای دهان تو بوده است
من شاعرم ولی به دو چشمت قسم هنوز
اشعار من ز لطف بیان تو بوده است
رفتی ولی برای دلم ماندهای هنوز
این سینه سالهاست جهان تو بوده است
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher