مگو نشستن ما در سکوت بیثمر است
همین که خلوت خود را شکستهای هنر است
کسی به غربت من از تو آشناتر نیست
ولی شناختم از تو هنوز مختصر است
مرا به محکمه عقل میبری، اما
هنوز در دل ما حکم عشق معتبر است
به حرف هیچکسی اعتنا مکن جز عشق
که سرنوشت من و تو به دست یک نفر است
همیشه فرصت عاشق شدن مهیا نیست
مرا به حرف بیاور که مرگ پشت در است
#محمدحسن_جمشیدی
مگو کنار تو اهل گناه خواهم شد
بگیر دست مرا سربهراه خواهم شد
مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن
در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد
اگرچه برکهٔ آرام بودهام یک عمر
پلنگوار هواخواه ماه خواهم شد
بمان که حرف کسی روی من اثر نکند
مرو که آینهٔ غرق آه خواهم شد
اگرچه کلبهٔ متروک دیدهای ما را
برای خستگیات جانپناه خواهم شد
#محمدحسن_جمشیدی
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟
مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم!
به هیچکس نمیدهم حالِ خرابِ خویش را
ولی غمِ فراق را به جانِ خویش میخرم
قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیدهام
که هرچه سنگ میزنی زِ بامِ تو نمیپرم
اگرچه بیوفایی و جنون به انتخاب نیست
دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمیبرم
به آب طعنه میزند زلالیِ نگاهِ تو
به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم
چقدر واژه ساختم که موجِ زلفِ دوست را
مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم
#محمدحسن_جمشیدی
🆔@abadiyesher
گیرم که بیدلیل دلت را شکستهام
اما به غیر تو به کسی دل نبستهام
زنجیر عقل راه مرا بر تو بسته بود
این بند را به شوقِ تو از پا گسستهام
در غربتی که عشق برایم رقم زدهست
یک عمر با خیال تو تنها نشستهام
دریا ندیدهام که به این ننگ قانعم
از زندگی گذشته و از خویش خستهام
چون سرو دل بریدهام از چارفصل باغ
دلخوش به آسمانم و از خاک رستهام
#محمدحسن_جمشیدی
🆔@abadiyesher
با اینکه به جز یاد تو در دل هوسی نیست
سرخوردهتر از من به خدا هیچکسی نیست
تا آمدم از معجزهی عشق بگویم
گفتند به جز مرگ که فریادرسی نیست
ای غم تو کجایی که در این شهر به جز تو
با هیچکسی حوصلهی همنفسی نیست
امروز که در دام تو افتادهام ای عشق!
گفتی که در این باغ پر از گل قفسی نیست
قانون من ای عشق! همان بود که گفتم:
در بند کسی باش که در بند کسی نیست
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher
عاقبت با گریه میگویم چه آمد به سرم
ابرم و هرگز برایم رازداری ساده نیست..
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher
بعد از این حالِ تو زار است، ببین کِی گفتم
تازه این اوّلِ کار است، ببین کِی گفتم
شیر هر قدر به آهو بسپارد دل و جان
خصلتش باز شکار است، ببین کِی گفتم
خواستی روز و شب از عشق بگویی، امّا
پاسخت چوبهی دار است، ببین کِی گفتم
اینکه هرگز نچشد باغْ شکوفایی را
بهتر از داغِ بهار است، ببین کِی گفتم
حرفِ خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت
چون من انگشتشمار است... ببین کِی گفتم...
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
باور نمے ڪنم به ڪسے دل سپرده ای
وقتے مرا به سادگے از یاد برده ای
.
در حیرتم ڪه با همه ے سردمهرے ات
دست مرا چگونه به گرمے فشرده ای
.
در عشق با غرور به جایے نمے رسی
شادم ڪه پیش خویش مرا ڪم شمرده ای
.
با اینڪه دفن شد همه ے خاطراتمان
اما هنوز در دلِ تنگم نمرده ای
.
اے دل! به جاے شڪوه، جواب مرا بده
تو از ڪسے به غیر خودت زخم خورده ای؟
.
#محمدحسن_جمشیدی
قلب افسرده زیاد و دل خرسند کم است
روزگاریاست که در آینه لبخنـد کم است
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher
نمیدانـم سرانجــام دل بیآرزویم چیــست
ولی هرگز بدون عشق در دنیا نباید زیست
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
در عشق با غرور به جایی نمیرسی 👌👌👌👌
#محمدحسن_جمشیدی
@abadiyesher