شَب به شَب، واژه به واژه عِشق وَرزیدم تو را
امشب اما تا سحر دیوانِ شِعرت می کنم...
#محمد_بزاز
پِلـکی بِزَن از دور که چَشمانِ قَشَنگَـت
تأویل کُنَـد فَلسَفهی شَمس و ضُحیٰ را
#محمد_بزاز
با دلم بر بومِ نقاشی کبوتر میکشم ...
از بلندای خیالم سویِ تو پَر میکشم ...
من قلم را از سَرِ دلدادگی برداشتم
قلبها را از "کمال المُلک" بهتر میکشم ...
میچشم از چشمهایت مَستیِ بیباده را
چون بهچَشمت آمدم مِی را به ساغَر میکشم ...
.
هر چه خَطِ فاصله بینِ "من"و"تو" هست را
پاک خواهم کرد و یک دنیای دیگر میکشم ...
خستهام از بَسکه "رفتن" را تصور کردهام
سایهات را وقتِ "برگشتن" بر این در میکشم ...
انتخابت کردهام معشوقهی قاجاریام
اختیاری نیست دیگر...قهوه را سَر میکشم
#محمد_بزاز
اولین باری که دیدم ماهِ رخسارِ تو را
اشهَدی خوانده و...رفتم سوی تشییع دلم...!
#محمد_بزاز
اولین باری که دیدم ماهِ رخسارِ تو را
اشهَدی خوانده و...رفتم سوی تشییع دلم...!
#محمد_بزاز
وقتیکه صبح میدمد از چشمت آفتاب
باید کشید ناز تو را با دعای ناب
وا کردهام به نیت قلبت کتاب عشق
ای آیهی ضُحایِ من امروز هم بتاب...!
#محمد_بزاز
تا تو در شعر منی آرایه میخواهم چهکار؟
شاعرم، دل میپرستم، آیه میخواهم چهکار؟
#محمد_بزاز
محشرتَر از آن استکه در وَصف بگنجَد
صبحیکه طلوعَش رخِ بیتایِ تو باشد
خورشید همآئینه بهدَستآمده امروز
تا آینهدارِ مهِ سیمایِ تو باشد
#محمد_بزاز
🌹
◁از ڪیسـهے شَب،
دوسـت به هر ڪـس صِلهاے داد
دلتَنگ شُـدن،
سَهـمِ مَن از ایـن شَبِ تـار است•••
#محمد_بزاز
حلقه کردی دست هایت را به دورِ گردنَم....
تا که عقل آمد به خود، دیدم طنابِ دار بود!
#محمد_بزاز
🙏🙏🙏🙏
بر جراحتهاے من مَرهم بمانَد، پیشڪش
استخوان از لایِ زَخمِ ڪهنهام بیرون بِڪش...
#محمد_بزاز
دَست بَر دیوان شُدم
"هر چه لِسانالغیب گفت..."
خواجه هَم در فالِ ما
شـعرِ جدایی ساز کـــــرد...
#محمد_بزاز
لَنگ است کُمیتِ غزل و مَدح و قصیده
آنجا که قلم، نازکشِ چشمِ «تو» باشد ...
#محمد_بزاز
ما که از فکرِ تو شب خواب نداریم، ولی
در بساطِ شبمان چَشم تَر از یاد تو
هست...
#محمد_بزاز
رکعتِ چندم... کجا بودم... نمیدانم! ولی
بُرد نامت را کسی، یادت نمازم را شکست...
#محمد_بزاز
جمعه خود کم غم و ماتم به دل ما می ریخت
که چنین غصه ی دوری تو هم خورده به آن!
#محمد_بزاز
نانِ داغ و چایِ داغ و بوسه اَز لَبهای تو
جُملِگی داغَند اما ؛ این کُجا ؟ آنها کُجا !؟
#محمد_بزاز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح آمده
تا باز کنی پنجرهها را
از کوچه ببینم قَمَرین روی شما را
پلکی بزن از دور، که چشمان قشنگت
تأویل کند فَلسفهی شَمس و ضحی را ...
#محمد_بزاز
تا تو در شعر منی، آرایه میخواهم چهکار
شاعرم؛ دل میپرستم، آیه میخواهم چهکار
با حضورت خانهی من را گلستان کردهای
پرسه در باغ گل همسایه میخواهم چهکار
#محمد_بزاز
هر فصلِ حضورت به دلم، دفتر شعر است
مضمونِ غزل گونه ترین حال، تویی تو
#محمد_بزاز
هر فصلِ حضورت به دلم، دفتر شعر است
مضمونِ غزل گونه ترین حال، تویی تو
#محمد_بزاز
بغض دلتنڪَی.ملال از بُهــتِ بے حدِ زماݧ
"جمعہ"تڪرارِ حدیثِ حالِ نامعلومِ ماسٺ
#محمد_بــزاز
♥️
هر فصلِ حضورت به دلم، دفتر شعر است
مضمونِ غزل گونه ترین حال، تویی تو
#محمد_بزاز☔️
شَب به شَب ، واژه به واژه
عِشق وَرزیدم تو را ...
امشب اما تا سحر
دیوانِ شِعرت می کنم ...
#محمد_بزاز🧡🍃
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رکعتِ چَندم... کجا بودَم... نمیدانَم! ولی
بُرد نامَت را کسی، یادَت نَمازم را شکست!
#محمد_بزاز
جمعه باشد؛ تو نباشی؛ منِ تنها در شهر
چه عذابی شده این جمعهی وامانده؛ بیا
#محمد_بزاز
صبح شد باز دلم تنگ تو از دور سلام
تو نیاز و ضربان دلمی، ختم کلام...
#محمد_بزاز
#صبح_بخیر
خوشبهحالِ دلِ هر مَرد که دختَر دارد
کِی توانَد پِسری، "دُخملِ بابا" بشَود
از خدا خواستهام، هر پدری جای مَنال
صاحبِ نازتَرین دخترِ دنیا بشَود
#محمد_بزاز
صبح است وشروعِ عشقبازیهایت
آئینه اسیرِ دلنوازیهایت
این دل نرود به هیچ اقلیم مَگر
در عرصهی نازِ یکّهتازیهایت
#محمد_بزاز
@abadiyesher