eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. به یاد آن حرمی که از او به غارت رفت بگو به هر حرمی لحظه‌ی ورود حسن ..
🏴 به یاد آن حرمی که از او به غارت رفت بگو به هر حرمی لحظه‌ی ورود: حســـن
دلتنگ روی ماه تو هستیم ماهِ ما چشمان خیس وقت سحرها گواه ما معلوم می‎شود که دلت را شکسته‎ایم از بس که بی اثر شده این سوز آه ما نگذشته‎ایم محض رضای تو از گناه بگذر عزیز فاطمه از اشتباه ما یارانتان که سیصد و اندی نشد ببخش محبوس شد میان معاصی سپاه ما در زیر نور ماه کجا خیمه می‎زنی؟ تنها پناه عالمیان، تکیه گاه ما بیچاره آنکه مثل شما اهل گریه نیست حال بکاء و روضه و غم شد سلاح ما یک قطره اشک در غم جد تو کوه ساخت از این عبادت کم و قدر کاه ما دلخوش به گریه بر غم زهرای اطهریم تا بر دو چشم خیس تو افتد نگاه ما : روز سه شنبه بود که رفتی و سالهاست بغض غروب جمعه ی من این سه شنبه هاست سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، معطر بنام
276.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🍃 محبــوبـه‌ی حبـیـب خـدا بیـن شعلـه هاست از خـود گـرفتـه است خـدا امتحـان صبـر... 😭😭
بـه ذکـر نـام شریفت گـذشـت عمرم و مـن خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
اشکی‌ که‌ داده‌ای‌ همه‌ی‌ ثروت‌ من‌ است در کاسه‌های‌ چشم‌ گدا، ‌زر گذاشتی …! 🏴
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او می‌گفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده‌ی زهرا ”کریم” مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم … قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... @abadiyesher
میان ارض و سما، بزم شادی و شور است به روی دست نبی، آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او می‌گفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حَسَن، عالمی نمک‌گیرند عزیز کرده‌ی زهرا "کریم" مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان، مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم... قبر خاکی‌اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم @abadiyesher