پشت ابر غم شده پوشیده ماه چشم تو
بغضِ مانده در گلو را بشکن و آزاد شو
درد دلها را بسوزان با زبان واژهها
دفترت را یک غزل مهمان کن و آباد شو
#مستان_بروجردی
ذبح کردم نفس خود را تا که قربانت شوم
پاک کردم روح خود را تا که مهمانت شوم
هرکسی با پای دل آمد خریدارش شدی
آمدم تا ریزه خوار خوان احسانت شوم
#مستان_بروجردی
خوشتیپم و یک عضو ارزشمند و نابم
عید است و من آماده ذبح و کبابم
عینک به چشم و یک کلاه تازه بر سر
در فکر چاقوی پر از رنگ و لعابم
#مستان_بروجردی
😐😐
خوشتیپم و یک عضو ارزشمند و نابم
عید است و من آماده ذبح و کبابم
عینک به چشم و یک کلاه تازه بر سر
در فکر چاقوی پر از رنگ و لعابم
#مستان_بروجردی
شاعرم شاعر شعری که ردیفش عشق است
ریزش واژه از انگشت ظریفش عشق است
واژه معروف به عنوان حجاب است ولی
در لغتنامهٔ حق شرح شریفش عشق است
هالهٔ نور به سر میکند آن باغ حیا
که گل و میوهٔ دامان عفیفش عشق است
گوهر پیکر زن در صدف چادر خود
زیر چتری است که الیاف لطیفش عشق است
چشم دشمن شده کور از شرف و هیبت او
و نداند که در این رزم حریفش عشق است
#مستان_بروجردی
آغشته شده حرم به خون زوار
با توطئه دشمن دون و مکار
افتاده به هر گوشه گلی غرق به خون
شد صحن حرم رنگ شقایق اینبار
#مستان_بروجردی
#شاهچراغ
لبم درگیر نام تو خودم درگیر رویایت
تمام حجم قلبم را گرفته یاد زیبایت
منم در حسرت زائر شدن این اربعین آقا
بده اذن زیارت به گدای بیسر و پایت
#مستان_بروجردی