eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی‌تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چه پیش آید برای من! نمی‌دانم هنوز... دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها غیرمعمولی‌ست رفتار من و شک کرده است ـ چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها نامه‌هایت، عکس‌هایت، خاطرات کهنه‌ات می‌زنند این‌جا به روحم ضربه، خیلی چیزها   هیچ حرفی نیست، دارم کم‌کم عادت می‌کنم من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها می‌روم هرچند بعد از تو برایم هیچ‌چیز... بعدِ من اما تو راحت‌تر به خیلی چیزها...
پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید من از آیین شما سیر شدم، سیر شدم پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید دست‌هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید آی! آنها! که به بی‌برگی من می‌خندید! مرد باشید و بیایید و کنارم بزنید
ساعت دو شب است که با چشمِ بی‌رمق چیزی نشسته‌ام بنویسم بر این ورق چیزی که سال‌هاست تو آن را نگفته‌ای جز با زبان شاخه گُل و جلدِ زرورق هر وقت حرف می زدی و سرخ می‌شدی... هر وقت می‌نشستی به پیشانی‌اَت عرق... من با زبانِ شاعری‌ام حرف می‌زنم با این ردیف و قافیه‌های اَجَق وَجَق این بار از زبان غزل کاش بشنوی دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق من رفتنی شده؛ تو زبان باز کرده‌ای آن هم فقط همین که: برو در پناه حق!
چه بی مقدمه یک لحظه داد زد :بدرود! کجا؟...نگفت...فقط گفت میرود بدرود غریبه بود و به بیراهه رفت گفتم...گفت- اگرچه نیستم این راه را بلد،بدرود حلال کن که پس از این مرا نخواهی دید نمی شوم دگر از این دیار رد بدرود چه بچگانه ز من خواست چشم بگذارم ده... او نبود اگر...بیست...آه ...صد بدرود از آنِ آمدنش حدس می زدم برود همان که زاده شد از نسل هفت جد بدرود دلم به همهمه ی باد ها نمی رقصد بدون او برو ای عشق تا ابد بدرود
چه بی مقدمه یک لحظه داد زد :بدرود! کجا؟...نگفت...فقط گفت میرود بدرود غریبه بود و به بیراهه رفت گفتم...گفت- اگرچه نیستم این راه را بلد،بدرود حلال کن که پس از این مرا نخواهی دید نمی شوم دگر از این دیار رد بدرود چه بچگانه ز من خواست چشم بگذارم ده... او نبود اگر...بیست...آه ...صد بدرود از آنِ آمدنش حدس می زدم برود همان که زاده شد از نسل هفت جد بدرود دلم به همهمه ی باد ها نمی رقصد بدون او برو ای عشق تا ابد بدرود
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟ عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند! در خودش،من را فروخورده‌ست، میخواهد چه‌قدر ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟! هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید! هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند آه! مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟! خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتراز این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد 😢 🆔@abadiyesher
فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است چه عاشقانه نفس می کشم! هوا گرم است دوباره "دید‌ امت"، زُل بزن به چشمانی که از حرارت "من دیده‌ام تو را" گرم است بگو دو مرتبه این را که: "دوستت دارم" دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است بیا گناه کنیم عشق را ... نترس خدا هزار مشغله دارد، سر خدا گرم است من و تو اهل بهشتیم اگرچه می گویند جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است به من نگاه کنی، شعر تازه می گویم که در نگاه تو بازار شعرها گرم است 🆔@abadiyesher
چراغ چشم‌هایت را برایم کن دیگر نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی‌فهمد @abadiyesher
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ @abadiyesher
از سرم آب گذشته‌ست مهم نیست اگر ... غم دنیای شما نیز شود مال دلم ! @abadiyesher
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید لحظه‌ای از من و از دردِ کهن‌سال دلم از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده پامال دلم مردم شهر! خدا حافظ‌تان من رفتم کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم.... @abadiyesher