هر کس که هوای ما ندارد
جانی به غم آشنا ندارد
از من بپذیر و با خدا باش
مخلوق خدا وفا ندارد
عشقی که امید وصل دارد
عشق است ولی صفا ندارد
از رنگپریده حال ما پرس
بشکستن دل صدا ندارد
ما را چه به کوی زرپرستان
این کوچه برهنه پا ندارد
افزون مَطلب که رزق مقسوم
حاجت به خدا خدا ندارد
گلخانه بنا مکن که در باغ
گل خانه ز گل جدا ندارد
بی عشق نمیتوان غزل گفت
نی بی نفس این نوا ندارد
خوشرقص مشو که پادشاهت
در بزم به رقص وا ندارد
هرکس که پریش غیر دل گفت
در محفل خویش جا ندارد
#بهرام_سیاره
#پریش_شهرضایی