eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به جز سکوت مرا هیچ ادعایی نیست درون قلک سنگین صدای سکه کم است..‌.
آن روز که رفتن تورا می دیدم از گریه چو برگ بید می لرزیدم ترس من از آن بود که روزی بِرَوی آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
دردم مداوا می‌کنی مثل همیشه عقده ز دل وا می کنی مثل همیشه آیینه زیبا می شود با یک نگاهت دل را تو شیدا می کنی مثل همیشه دروازه لطف و کرم را می گشائی وقتی که لب وا می کنی مثل همیشه از گوشه چشمت کرم می ریزد آقا از بس که غوغا می کنی مثل همیشه پرونده اعمال ما گرچه سیاه است می دانم امضا می کنی مثل همیشه دل مُرده ام اما تو با یک گوشه چشمی کار مسیحا می‌کنی مثل همیشه بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق امروز و فردا می کنی مثل همیشه تو مثل بابایت علی غمهای خود را با چاه نجوا می کنی مثل همیشه تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی با ما مدارا می کنی مثل همیشه شبهای جمعه کربلا همراه مادر تو روضه برپا می‌کنی مثل همیشه
• تُـورا بخاطر دِرهَم‌ چہ دَرهَمَت ڪردند چنان ڪه شرحِ تنِ تُـو بہ آخرت اُفتاد... ناشناس
داریم می‌روییم، باران را نگیر از ما این ساقه‌های ترد و لرزان را نگیر از ما در خاطر آغوشمان سوز زمستان است ای سبز! امّید بهاران را نگیر از ما امشب به غار قلب ما نور تو نازل شد ای میزبان خوب! مهمان را نگیر از ما بگذار تا نام قشنگت بشکفد بر لب نامت دوای ماست، درمان را نگیر از ما حالا که با لطفت دل ما آبیاری شد دیگر هوای چشم گریان را نگیر از ما جان می‌دهیم و بر جمالت چشم می‌دوزیم این فرصت دیدار ارزان را نگیر از ما یا اجمل مِن کلّ جمیل
لبت مرا به غزل‌های نوجوانی بُرد به عشق‌های زمينی آسمانی برد کسی که آتش بی‌مهری‌اش مرا سوزاند چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟ به زنده بودن من نام زندگی مگذار که این غریب فقط رنج زندگانی برد چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
آه از آن آتش که ما در خود زدیم دودِ سرگردانِ بی‌سامان شدیم راندگانِ دل نهاده با وطن ماندگانِ غربتِ طاقت شکن هوشنگ_ابتهاج
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه‌ی دل هنوز عشق تو عنوان سرمقاله‌ی ماست ارفع_کرمانی
من "شنا"کردن بلد هستم ولیکن عاقبت از خدا خواهم که "غرق" آن دو چشمانت شوم