شبانه گوشهی دفتر ترانه میبارم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم ؟
اجازه هست بگویم به خاطرم برگرد ؟
که دست از سر این خاطرات بردارم ...
اجازه هست بگویم دوباره دلتنگم ؟
ببین که نزد تو زانو زدند اشعارم ...
اجازه هست نگویم خدانگهدارت ؟
تو را همیشه کنار خودم نگه دارم ...
اجازه هست نگویم ! خودت بفهمی زود
زبانِ چشم مرا، چشم مستِ بیمارم ...
"کمی به فکر تو باشم اگر جسارت نیست"
مرا ببخش که شب بی اجازه بیدارم ...
#نرگس_سادات_موسوی
تـــــا
مرا
می نگرد
قافیه
را
می بـــــــــــــــــــــــــازم...❤️
#علیرضا_آذر
با خیالش روزگاری داشتم
هر جفایش را وفا انگاشتم
سال ها تا مهربان سازم دلش
هر غمی را روی هم انباشتم
سبز شد اما به گُل ننشسته سوخت
لاله را در شوره زاران کاشتم
وه که در رویای این سودای خام
جان شیرین را گرو بگذاشتم
عشق، اول خانه بر دوشی نداشت
من به عالم این علم افراشتم
هر که دل بر آرزویی بسته است
من امید از آرزو برداشتم
گفتمش دل در جفایت پیر شد
بر خلاف آنچه می پنداشتم
گفت با حیرت تو دل هم داشتی؟
گفتم آری، روزگاری داشتم
استاد #پریش_شهرضائی
••
گلاب و عطرِ سیبی داشت چایی!
چه معجون عجیبی داشت چایی!
بریز ای قهوه چی یک چای دیگر
که طعمِ دلفریبی داشت چایی!
#صفیه_قومنجانی
@nabzeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است؟ چه بهتر! بهانه را بپذیر
چو بردهای که امیدش به روز آزادی است
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را مبر ز یاد ولی
کنون که در قفسی، آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج وجود می ارزد
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا، زمانه را بپذیر
#فاضل_نظری
#شعر_خوانی
آرزوی اوج و آهنگ صعود
هست در من، رخصت پرواز نیست
گرد خود چون دود می پیچم، دریغ
روزنی در پیش پایم باز نیست
* * *
چون بمیرم از گنه پاکم کنید
پاک با آب طربناکم کنید
تا ببوسم پای پیر می فروش
بر در میخانه ای خاکم کنید
* * *
با خاک مَحرمیم نه با تخت زرنگار
دست تهی کجا و تمنّای وصل یار
آن نخل پُر بریم که در باغ زندگی
آتش به کام ریشه ی ما ریخت روزگار
استاد #پریش_شهرضائی
تاریخِ تولّد را، محبوبِ دلم پرسید
در پاسخِ او گفتم: روزی که تو را دیدم...
#حسینعلی_زارعی
سلامی بی جواب از جانب خوبان نمی ماند
به سمت کربلا هر صبح میگویم سلام آقا
#حسین_مرادی
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
"یا ایُّهَاالجَواد! تَصَدَّق عَلَی الفَقیر"
حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر
از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان
از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر
این گوشهچشم توست که اکسیر اعظم است
با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر
از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط
دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر
با دست پُر به خانهی خود رفته هر زمان
با دست خالی آمده در این محل فقیر
از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد
شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر
"دارایی جواد به منزل نمیرسد"
دربارهی تو ساخته ضربالمثل فقیر
این بیتها گدای جوادالائمهاند
با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر
یابنالحسن! به نیّت تعجیل در ظهور
"الغوث" دم گرفته غنی، "العجل" فقیر
#مجتبی_خرسندی
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
ای دوست به درگهت مراد آوردم
از دست ستمها به تو داد آوردم
نام تو جواد است و خدای تو جواد
امید به لطف دو جواد آوردم
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_جواد_ع_شهادت
در عــالــم جــــود، جـــاودان است جواد
بر آل عـــلی، عــزیــز جـــان است جواد
یا فــــــــــاطمه! گریه کن به حال پسرت
جان داده به غربت و جوان است جواد
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
هدایت شده از شمس (ساقی)
✅ سرودهی زیر را در سال 1396 سرودم و در کانال تلگرامم موجود است. خوب به خاطر دارم عدهای که امروزه دولت تزویر (روحانی) را شماتت میکنند آن زمان به حمایت ایشان برآمدند و علیه بنده به جهت این سروده سخت حملهور شدند. خواستم به امثال ایشان بگویم حواستان باشد آنگونه از کاندیداها تبلیغ و حمایت کنید که فرداروز رنگ عوض نکنید.
#زنهـــار
ای که بر غرب جهانخوار شدی عبد و غلام
از چه تنقید کنی از سر افلاسِ مدام ؟
نقد کردند تو را تا که به خود باز آیی
نه که با دشمن دون، یکسره دمساز آیی
گفت: ای در صف اول بنِشسته به خود آی
وقت خدمت گذرد زود ، تأمل بنمای
بخدا آنچه "مطیعی" به تو گوید بشِنو
با درایت بنما نسخه ی تحقیر ، وِتو
نسخههایی که برای تو بپیچد دشمن
بخداوند بوَد دست خطِ اهریمن
کن تواضع به محبان ولایت، ز شرف
تا مبادا بدهی عزت خود را از کف
گو به آنان که به ظاهر، همه همراهِ تواند
با چنین شیوه به همراهِ تو در چاه تواند
چاه حرمان و ندامت که ندارد سودی
بی ولایت ، به خدای ازلی نابودی
گوش جان دِهْ! به مواعیظ و کلام رهبر
بگذر از آنچه که دشمن به تو گوید، بگذر
رأی ملت ندهد حیثیتت را بر باد
نکنی دشمن ما را ، ز جهالت امداد
دشمن ما و تو در اصل ، یکی هست یکی
هست بیراهه و این جادهی بنبست یکی
راه بیهوده مرو ، عاقبتت حیرانیست
دل مبندی به چنین جاده که سرگردانیست
روشنی نیست؛ مزن چنگ بر این تاریکی
چشم دل باز کن اکنون تو در این تاریکی
که کمین کرده یکی روبَه و گرگی خونخوار
تا درآرند به یکباره ز اسلام ، دَمار
با بصیرت بنِگر، غرب همان ابلیس است
که ز "برجام" ندانی که پیِ تدلیس است
تو ز برجام به جایی نرسی هیچ که هیچ
بیهُده در پیِ دجّالِ ستمکار ، مپیج !
ملّت آزادگی از دامنِ مادر دارد
باغِ این مُلک، بحق نخلِ تناور دارد
دست بردار از این فتنه و تزویر مدام
مکن اینگونه خودت را چو "بنی صدر" تمام
آهنِ داغ ، علی زد چو به دستان عقیل
دوستی در حقِ او گشت به غایت تکمیل
داد زنهار که ترسد ز مکافات جحیم
لحظهای کرد بر او آتش دوزخ ترسیم
پس بترس آی! از آن آتش بنیانسوزت
ندهی در شب دیجورِ جهالت ، روزت
دست بردار ز بیگانه و بیهوده مکوش!
مشو اغفال چو اطفال و مزن بانگِ خروش
بشنو این پند ز (ساقی) به صداقت، کامل
تا مبادا بشوی نزد خداوند ، خجل
سید محمدرضا شمس (ساقی)
تیرماه 1396
@shamssaghi