eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی وصل توست لذت دنیا حرامِ ما زهر است بی توشهدِبهشتی به کامِ ما هرصبح وشام خیل ملائک روانه اند می آورندسمت ضریحت، سلامِ ما ازچشمه های ناب تو درصحن انقلاب پر گشته از شراب مُلوکانه جامِ ما من از"حدیث حِصن"شنیدم ولای توست شرط قبولِ ذکروصلات وصیامِ ما ما خادمان درگه نورانی توایم زین منصب است گشته دوعالم غلامِ ما وقتی برای صحن تودلتنگ می شویم درخیل زائران توثبت است نامِ ما فرموده ای به داد دلم میرسی سه جا اینگونه است آخروحسن ختام ما درحبّ وبغض،مرجع ومعیارماتویی این است حرف اول وختم کلام ما "هرگزنمیردآنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است برجریده ی عالم دوامِ ما" شاعر:
دیروز اثر به اشک و آهم دادند امروز در این حرم پناهم دادند فردا به تمام عاشقان خواهم گفت: در حصن ولایت تو راهم دادند
هزاران بیت نذری در میان عاشقان دم کن و با ذکر غزل از حجم این دلشوره ها کم کن بخوان امن یجیب و چشم هایت را ببند آرام خودت را رو به ایوانِ طلای او مجسم کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچند انتقــــــــام از کفتارهای غدار شد در کمند و تور بی غیرتان گرفتار با انتخـــــاب مردی از تیره ی عدالت تسکین گرفته قدری درد فراق سردار ✍ ✒️
دیروز اثر به اشک و آهم دادند امروز در این حرم پناهم دادند فردا به تمام عاشقان خواهم گفت: در حصن ولایت تو راهم دادند شاعر:استاد
صلی الله علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی یک جهان شرمنده ی لطف فراوان شماست برکتی هر گوشه از دریای احسان شماست مابه شوق دیدن خورشید تنها زنده ایم چشم مان هر صبحدم سوی خراسان شماست هرطرف هستیم می گردیم سوی مشهدت قبله ی هشتم ضریح نور افشان شماست دستهایی که گره خورده گواهی می دهند حضرت خورشید دست ما به دامان شماست با طبیبی چون شما بی درد بودن خوب نیست چون نصیب دردمندان فیض درمان شماست ما که یه عمر است با عشق شما خوکرده ایم در عزایت قلبهامان بیت الاحزان شماست گرد کفش زائرانت رابه چشمم می کِشم سنگْ هم یک گوشه ی این سفره مهمان شماست سرزمینم با تمام وسعت و گستردگی صحنِ جمهوری اسلامی ایران شماست هرچه می خواهند بازیِ براندازی کنند پشت مان گرم است آقا این وطن آنِ شماست احمدرفیعی وردنجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب شد تو چرا باز نداری به سرت خواب حتما که نباید دلِ دنیا بشود آب رحمی به دلم کن شبِ تارم بدرخشان شب خوش به خودم گو که منم آن مَهِ بیتاب
امام و سرورم را دوست دارم من این صحن و حرم را دوست دارم چو ریزم اشک در صحن عتیقش، ز چشمان ترم را دوست دارم تمام دین من با اوست کامل* ومن این باورم را دوست دارم به ایران چون نگینی میدرخشد از این رو کشورم را دوست دارم خریدم خاتمی از سنگ فیروز چقدر انگشترم را دوست دارم به دل دارم امیدی وقت رفتن سلام آخرم را دوست دارم ز من هرگز نگاهش را نپوشاند نگاه دلبرم را دوست دارم مرا مادر به حق او دعا کرد دعای مادرم را دوست دارم شده میلاد خواهر روز دختر و روز دخترم را دوست دارم. چو گفته لحظه ی مرگم میاید، به بالین سرم را دوست دارم. به وقت جان سپردن سر به پایش، به رویش بنگرم را دوست دارم * اشاره به روایت🌸 کلمه لا اله الا الله حصنی‌ فمن دخل حصنی امن من عذابی به شرطها و شروطها و انا من شروطها🌸 ۷۸۶
کبوتر دل من راهی خراسان شد دخیل پنجره فولاد آن گلستان شد ورودی حرم از صحن انقلاب خوش است برای عرض ارادت به پیش سلطان شد سرم به زیر و مثل همیشه دست بر سینه دوچشم پر زگناهم زشرم گریان شد تمام غصه ی عالم به روی دوشم بود به محض دیدن بارگاه روبه پایان شد چقدر در حرمت اعتکاف میچسبد وجود من پر عطر گلاب و ریحان شد 🌸
🔹شاید تو خواستی...🔹 شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست این‌گونه زخم‌خورده و بی‌سر بیاورم یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم آن قطعه را نشد به غزل در بیاورم یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟ با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم وقف تو اشک‌ها و غزل‌هام، تا اگر گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم فصل عزا تمام شد اما چگونه من پیراهن عزای تو را در بیاورم تا می‌وزید نام تو، پر می‌کشید دل چیزی نمانده بود که پر در بیاورم نزدیک بود در تب گودال قتلگاه از عرش ربنای تو سر در بیاورم با اشک آمدم به وداعت که لااقل آبی برایت این دم آخر بیاورم این واژه‌ها به کار رثایت نیامدند با زخم‌های تو چه برابر بیاورم؟ آخر نشد که آب برایت بیاورند؟ این روضه را گذاشتم آخر بیاورم امسال هم دعای فرج، بی‌جواب ماند من می‌روم برای تو یاور بیاورم قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست