eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو را رواق زبرجد گذاشتند نام مرا کبوتر گنبد گذاشتند از بسکه در هوای تو پرواز کرده ام نام مرا مسافر مشهد گذاشتند!
. یا رب به حق "یا علی" و "ناد علی‌" ها امشب برسان فاطمه‌ها را به علی‌ها!
ای آنکه کورسوی دو چشم منی هنوز مثل چراغ در دل من روشنی هنوز با رشته های نرم سرانگشت نقره ای بارانی و به شیشه من می زنی هنوز جاری است در هوای تو درجوی طبع،شعر از بسکه غرق پونه و آویشنی هنوز در غارعنکبوتی اندوه و بیم من بر شانه‌ام فرشتهٔ "لا تحزنی"هنوز بر چشم های منتظرم می گذارمت ای بوی خوش که مژدهٔ پیراهنی هنور!
قلم در دست می‌گیرم که‌ امشب شاعرت باشم نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم قلم در دست می‌گیرم که پای مکتبِ فقهت شبیه دانش آموزِ همیشه‌حاضرت باشم مسیرم را به سمت جاده‌ات یکراست کج کردم که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم به زیر خیمه‌گاه چادرم گه‌گاه بنشینم به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم میان سینه‌ی تنگم کبوترخانه‌ای دارم که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم! ✍
هم به قربانت دلم را در طواف آورده ام هم به آغوشت پناه از هر خلاف آورده ام از دل عمری خطا امروز زیر آسمان رو به درگاهت دو رکعت اعتراف آورده ام!
🍀السلام علیک یا اباعبدالله🍀 من دردم و بی قرار درمان حسین بی تاب سر زلف پریشان حسین در لحظهٔ سخت جان سپردن ای عشق بگذار سر مرا به دامان حسین!
🍀السلام علیک یا ابا عبدالله🍀 گلی از باغ سیبت باشم ای کاش غزلخوان غریبت باشم ای کاش میان تیرباران بلایت حسین من! حبیبت باشم ای کاش!
🍀السلام علیک یا اباعبدالله🍀 سرتاسرعالمند مهمان حسین بر سفرهٔ بی دریغ احسان حسین هر کس که قدم به این جهان بگذارد دعوت شده است در فراخوان حسین!
از گریه بر تو ُ"دٰرّ یتیم" آفریده شد از بوی تربت تو شمیم آفریده شد تا پرچم سیاه غمت را تکان دهد در کوچه پیچ و تاب نسیم آفریده شد! "حبُ الحسین یَجمعُنا" حرف تازه نیست این عشق از زمان قدیم آفریده شد! زیر پَرِ عبای شما پنج نور پاک پیرنگ خاندان کریم آفریده شد در بین جرم ما و خطا پوشیِ شما در کعبه"مُستجار" و "حَطیم" آفریده شد! مَهد مکارمید و ازاخلاق خوبتان در بین خَلق "خُلق عظیم*" آفریده شد! *انَکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم.
خوشا به من که تو یک عمر سایهٔ‌سَرَمی هوای تازهٔ من، بال بازِ من، پَرَمی! ورق که می زنم این فصل عطرآگین را تویی همان گل صدپر که زیر دفتَرمی بجز تو هرچه به دست آورم خس وخار است تویی‌که آن یک و یکدانه دُر و گوهرمی برای رزق چرا رو به هر کسی بزنم اگر تو روزی هر روزهٔ مُقَدَرَمی! خوشا به لحظهٔ برگشتنم که می بینم تو باز کرده ای آغوش و در برابرَمی!
در دست ها علم به علم دوست دارمت در جاده ها قدم به قدم دوست دارمت در هر دل تپیده به یاد تو دم به دم در شعر ها قلم به قلم دوست دارمت همراهِ جاده ای که دلم را ستون ستون برده ست تا کنار حرم، دوست دارمت در عالَمی به وسعت صحرای کربلا در هر دلی عرب به عجم دوست دارمت! آه ای غم عزیز که شیرین ترین غمی در بین هرچه شادی و غم دوست دارمت! ای کعبه ای که راهی کرببلا شدی در هر طوافِ چشم ترم، دوست دارم ای آه آتشین که شدی با دلم عجین من دم به دم، به عشق قسم، دوست دارمت!
به غیر از این که به آغوش تو فرار کنیم میان اینهمه غربت بگو چه کار کنیم؟ اگر تو وا نکنی پلک در سیاهی شب چگونه روزنی از روز آشکار کنیم؟ به جستجوی تو دل را به جاده ها زده ایم که با تو ای گُل من! دشت را بهار کنیم! به شانه ها طبقی سر به سویت آوردیم که بین موکب عشقت مگر نثار کنیم تو مُهر روی گذرنامه های ما زده ای که عمر را به هوای تو رهسپار کنیم خوشا سیاهی لشکر شدن، اگر که بناست به رهگذار تو‌ خود را فقط غبار کنیم!