"من برگ گلم باغ شبستان من است
وآن بلبل خوش لهجه غزلخوان من است
نوباوهٔ شب که شبنمش می خوانند
هر صبح به نیم بوسه مهمان من است
#ملکالشعرایبهار
"صبح است
و هوای دل من مثل بهار است
پلکی بزن و صبــح بخیر
غــــزلم باش
#مجتبی_رافعی"
مرا یاد تو هر دم آتشی در دل برافروزد
نگشته شعله از یکجا بجای دیگر افروزد
#بابا_فغانی_شیرازی
بگیر دست مرا مثل كودكیهایم
بگیر دست مرا... پا به پات میآیم
بگیر و پاره كن این روزهای زشت مرا
به دست حادثه نسپار سرنوشت مرا...
#سید_مهدی_موسوی
بوسیدن پیشانی ماهت با من
تقدیم سلام در پگاهت با من
تابیدن خنده بر لبانم با تو
افتادن غصه از نگاهت با من
#مستان
🌸🍀
"آمدی از راه دور بردل غمگین من
مرهمی از عشق تو زد به دل پیرِ من
من که غمین بودم وخسته از این روزگار
تشنه ی یک جرعه ای تا که بیاید بکار
این دل غم دیده ام عمر همه سر به زیر
خسته و درمانده و در غم دوران اسیر
کودکی افسانه ای لیک تنم زرد و پیر
عاشق بازی شدم حیف کمی گشته دیر
از صفت روزگار عمر نیامد بکار
کودکی عاشق شده بی خبر و بی قرار
من به فلک داده ام دست و دل بی قرار
دست و دلم زد گره زلفِ سر و عشق یار
چشم ودلم گشته خون از غم عشق و جنون
خنجری ازچشم یار کرده دلم پر زخون
چشم و دل خون شده کی دگر آید بکار؟
گر بُوَدم دیگری خون کُنمش بهرِ
یار"
#مجید_جاوید
"باید یاد گرفت
با تو گُل گفت، گُل شِنُفت!
یا با تو زیر تگرگ حتی شِکُفت!
باید یاد گرفت
حرف که میزنی از لبهایت
سبد سبد گل همیشه بهار
از چشم هایت دریا دریا مروارید
و از دست هایت آسمان آسمان پرواز برداشت
پا در میانی کن تا
امشب که خاطرهات داشت
اتاقم را زیر و رو میکرد کمی بیشتر بماند!
به خوابم بیاید!
و رفتن را از یاد ببرد!
بشنو سخنم را
بد عادتم کن به آمدن
به نرفتن، به ماندن، به دوست داشتن؛
بد عادتم کن به عشق!
#حامد_نیازی
ليلي گذشت و مجنون حالي خراب دارد
گفتم نگريم امّا ديدم ثواب دارد
مجنون منم كه ماندم، اين خاك، خاك ليليست
اي كاروان بياييد، اين چاه، آب دارد
چرخي زنيم در خود، بي خود ز خود، بچرخيم
دنيا پر است از چرخ، دنيا شتاب دارد
سر مي گذارم امشب بر بالش قيامت
مژگان سر به زیرم، عمريست خواب دارد
از وحشت قيامت، زاهد مرا مترسان
ترس از قيامتم نيست، دنيا حساب دارد
#علیرضاقزوه
"رفيق جان ،مرا دوره ي رفاقت نيست
سر گلايه ندارم که جاي صحبت نيست
يکي به مفتي شهر از زبان ما گويد
اطاعتي که تو را مي کنند طاعت نيست
چگونه نقشه ي آسايش جهان بکشيم
به خانه اي که در آن جاي استراحت نيست
همه به سايه ي هم تير مي زنند اينجا
ميان سايه و ديوار هيچ الفت نيست
چقدر بي تو در اين شام ها دلم خون شد
چقدر بي تو در اين روزها صداقت نيست
مجو عدالت از اين تاجران بازاري
که در ترازويشان نيم جو مروّت نيست
حراميان همه دولت شدند و دولتمند
گناه دولتيان و گناه دولت نيست...
به جز سکوت و تبسم چه مي توانم گفت
به واعظي که گمان مي کند قيامت نيست
هواي کعبه به سر دارد و دلش گرم است
که در طريق هوي سختي و جراحت نيست
"کجا روم چه کنم چاره از کجا يابم"
هزار سينه سخن مانده است و رخصت نيست.."
#علیرضا_غزوه
هر لحظه به اوج هنرش مینازد
هر جا برود به دخترش مینازد
صد رنگ هنر ریخته از انگشتش
پاییز فقط به آذرش مینازد
#صدیقه_محمدجانی
وقتیکه با خورشید چشمانت شدم مأنوس
در هر طرف از قلب من رویید صد فانوس
از کوچکی اصلا ندارد شرم یا اندوه
وصل است وقتی قلب این قطره به اقیانوس
هر قدر گشتم دور شمع اینوآن کافی است
دیگر مرا در پیلۀ عشقت بکن محبوس
وقتی تویی منظور، پس دیگر ندارد فرق
در گوش من بانگ اذان یا نغمۀ ناقوس
فریاد تو پیچیده در عالم ز هر خلقی
کوه و درخت و رود و ماه و لاله و طاووس
یا ربّ و یا سبحان و یا غفران و یا رضوان
یا واحد و یا ماجد و یا نور و یا قدّوس
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi