eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
442 دنبال‌کننده
42.7هزار عکس
7هزار ویدیو
12 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 امام خمینی: ولايت فقيه همان ولايت رسول الله هست، شما بدانيد که اگر امام زمان حالا بيايد،باز اين قلمها(مخالفان ولایت فقیه)مخالف اند با او صحیفه نور ج۱۰،ص۲۶ کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
امام خامنه ای: 🔴متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران تولیدات خارجی را مصرف نکنند. این حرف را برای هرکسی میگویم که به ایران علاقه مند است. [۲۹ اسفند ۹۳] #رونق_تولید کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
آقا سیدهاشم حداد می‌فرمود: چندین‌بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیت‌های قولی و روحی ام‌الزوجه من به حد نهایت رسیده است و من حقا دیگر تاب صبر و شکیبایی آن را ندارم و از شما می‌خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم. مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟ عرض‌ کردم‌: آری‌! فرمودند: آیا زنت‌ هم‌ ترا دوست‌ دارد؟! عرض‌ کردم‌: آری‌، فرمودند: ابدا راه‌ طلاق‌ نداری‌! برو صبر پیشه‌ کن‌؛ تربیت‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ می‌باشد. و با این‌ طریق‌ که‌ می‌گویی‌ خداوند چنین‌ مقرر فرموده‌ است‌ که‌: ادب‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ باشد. باید تحمل‌ کنی‌ و بسازی‌ و شکیبایی‌ پیشه‌ کنی! من‌ هم‌ از دستورات‌ مرحوم‌ آقای‌ قاضی‌ ابدا تخطی‌ و تجاوز نمی‌کردم‌ و آنچه‌ این‌ مادر زن‌ بر مصائب‌ ما می‌افزود تحمل‌ می‌نمودم‌ تا اینکه یک‌ شب‌ تابستانی خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم، داخل اطاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده‌ام شروع کرد به ناسزاگفتن و فحش‌دادن و همین‌طور با این کلمات مرا مخاطب قرار دادن، من هم داخل اتاق نرفتم، یکسره رفتم پشت‌بام تا در آنجا بیفتم ولی این زن صدای خود را بلند کرد، به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان هم می‌شنیدند و به من سب و شتم و ناسزا گفت، گفت و گفت و همین‌طور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد ولی بدون اینکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم. بدون هدفی و مقصودی همین‌طور داشتم می‌رفتم، در این حال ناگهان من دو تا شدم، یکی سید هاشمی است که مادرزن به او تعدی می‌کرده و سب و شتم می‌گفته و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرد و محیط می‌باشم و ابدا فحش‌های او به من نرسیده و اصلا به این سیدهاشم فحش نمی‌داده و مرا سب و شتم نمی‌نمود، در این حال برایم منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرورآفرین و شادی‌زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من فتح باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده تحمل اذیت‌های مادرزن را نمی‌نمودم تا ابد همان سیدهاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمدالله که الان این سیدهاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم که گرد و خاک تمام غصه‌های عالم بر من نمی‌نشیند و نمی‌تواند بنشیند. فورا از آنجا به خانه بازگشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم مبادا تو خیال کنی من الان از گفتارت ناراحتم، از این پس هرچه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
#اسلام_خون_می_خواهد #قسمت_دوم: سعید از بیت المال هم هراس زیادی داشت و تا جایی که می‌توانست از وسایل شخصی خودش استفاده می‌کرد و کمتر به سراغ وسایلی که در جبهه بهشان داده بودند می رفت. آن موقع به بسیجی‌ها ماهی دوتومن می دادند. یک روز دیدم با پسر برادرم یک دسته پول دست شونه. گفتم این چه پولیه؟ گفت مامان این پول‌های بیت الماله. همه #حقوقم را گرفتم تا ببرم به بیت المال بدهم. او حتی در سن هفده سالگی سه هزارتومان خمس پرداخت می‌کند و این  کار او، باعث تعجب خیلی‌ها می‌شود که یک پسربچه با این سن و سال چرا باید به فکر خمس دادن باشد. البته خودش میگفت: وظیفه ام را انجام دادم. #سیمای_شهدا را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود آنطور که مادر سعید تعریف می‌کند پسرش عجیب چهره‌ای نورانی داشته، آنقدر که هروقت نگاهش می‌کرده بلند ذکر ماشاءالله را به زبان می‌آورده است. اصلا انگار سیمای شهدا را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود. مادر حالا درست به روزی می‌رود که برای دیدن همین چهره نورانی و البته سوخته شده سعید، بالای تابوتش در سردخانه می‌رود و خاطره آن روز را برایمان اینگونه روایت می‌کند. وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره‌ ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشم‌ها بود که با مرگی غیر از شهادت بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که #شهید نشود! او حالا از آرزوهایی که هر پدر و مادری برای فرزندش دارد می‌گوید، از انتظارهای شیرین زندگی‌شان برای سعید. پدرش مثل تمام پدرها خیلی منتظر دیدن سعید در لباس دامادی بود و برای ازدواج او لحظه شماری می‌کرد. ادامه دارد👇👇👇
بار آخری که از جبهه آمده بود اصفهان، صدایش کرد و گفت: بابا من حسرت دارم و می‌خواهم برایت دست و آستینی بالا کنم. آن موقع بیست سالش نشده بود. سعید اما نظرش این بود تا زمانی که آتش جنگ روشن است، زن و زندگی نمی‌خواهد. پدرش می گفت این چه حرفی است که تو می‌زنی؟ اما سعید حرفش یکی بود؛ تا وقتی جنگ باشد من هم در جنگ هستم. پدرش گفت خب این دو منافاتی با هم ندارد، تو هم ازدواج کن و هم جبهه را ادامه بده. وقتی دیده بود پدر دست بردار این قصه نیست و اصرارهایش ادامه دارد، گفته بود چشم بابا! شما پانزده روز دیگر به من مهلت بدهید، ان‌شاءالله خبرش را به شما می‌دهم و به گفته مادر، سعید درست پانزده روز بعد به می‌رسد. دیدار آخرش متفاوت بود مامان برای همیشه خداحافظ! ان شاءالله وعده ما » هنوز صدای سعید در گوشش است وقتی دیدار آخرشان با این جمله پسرش رقم می‌خورد. می‌گوید: هربار که راهی جبهه بود، پدرش پشت سرش آیت‌الکرسی و چهارقل می‌خواند و می‌گفت به خدا سپردمت عزیزم. اما بار آخر رفتنش جور دیگری بود. آن روز اصرار داشت پدرش جلوتر از او از خانه بیرون برود و بعد خودش. خداحافظی‌اش با من هم مثل همیشه نبود. دست و روبوسی گرمی کرد و گفت مادر خداروشکر که قسمت شد یک‌بار دیگر ببینمت. ان‌شاءالله دیدار بعدی‌مان در باب المجاهدین انگار به همه‌مان الهام شده بود این دیدار آخر است.مادر حالا از آمدن سعید می‌گوید؛ خبری که ۱۰ روزی زودتر از آمدن پیکرش به خانواده رسیده بود. خبر شهادتش اواخر بهمن‌ ۶۴ به ما رسید ولی پیکرش نهم اسفند تشییع شد. شب آخری که فردای آن قرار بود پیکرش برسد، خوابش را دیدم. در عالم خواب به من گفت: مامان، بابت جراحاتی که فردا روی بدن من می بینی، ناراحت نباش و بی‌تابی نکن! هیچ کدام‌شان را نه حس کردم و نه فهمیدم. خوشحال باش چون من از قفس دنیا آزاد شدم. آن لحظه آخر هم (ع) و (س) بالای سرم آمدند و یک شاخه گل به من دادند و از من خواستند آن را بو کنم. سعید حتی در خواب از من خواست دنبالش بروم تا جایش را در بهشت نشانم بدهم. با هم وارد باغی شدیم که تمام درختان آن به سعید تعظیم می‌کردند. قصرش هم کنار قصر آقا امام حسین(ع) بود.خواب‌های مادر زیاد بوده است، او چند روز قبل از آوردن پیکر پسرش هم خواب می‌بیند دو خانم سیاهپوش وارد خانه‌شان می‌شوند، جلویش می‌نشینند و به او می‌گویند اگر بدانی فرزندت چقدر به اسلام خدمت کرده است تا شهید شود، یک قطره اشک هم برای او نخواهی ریخت. شاخه گل میخک سوخته‌ای که امام در به من داد. مادر می‌گوید حتی جایی که قرار بود سعید را در گلستان شهدا دفن کنند در خواب به من نشان دادند. «خواب دیدم همین‌جایی که الان سعید دفن شده است، سکویی بود که وقتی به آن نزدیک شدم، دیدم (ره) روی آن نشسته است. امام(ره) وقتی من را دیدند، یک شاخه گل میخک سوخته به من دادند و رفتند.» کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴یک سؤال، وقتی ولی فقیه نمیتونه وضع فعلی مملکت را اصلاح کنه ، چرا هست چرا نمیره؟ لطفاً این کلیپ را بدقت مشاهده کنیم #بصیرت کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌷 ١٣٢٨ .... 🌷همه آماده شروع عملیات بودند، اما پشت یک میدان مین گیر افتاده و مانده بودند. جالب اینکه بچه‌ های شناسایی سه ماه تمام روی این معبر کار کرده بودند و همـه چیز شناسایی شده بود، اما معلوم نبود چرا آن شب همه چیز قفل شده بود. 🌷شهید مصطفی ردانی پور به حضرت زهرا(س) متوسل شد و لحظاتی بعد قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد. پس از اینکه قرآن را بست گفت: «از این معبر نمی‌ رویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم.» به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی حاج حسین خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد. 🌷گردان‌ ها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد. بعداً در بررسی‌ ها، متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقی ‌ها را دور زده بودیم. 🌹خاطره اى به ياد جانباز شهید مفقود الجسد مصطفی ردانی پور کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
#وفات_حضرت_رباب 🏴 مادرِ اصغرِ شش ماهه،خود اقیانوس است رَب آب است و در این جلوه ربابش کردند ۲۱ رجب وفات خانوم حضرت رباب سلام الله علیها کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🏴 🔴روضه‌ای متفاوت با آنچه 1400 ساله خوانده شده! +عکس روضه: رباب، همسر امام حسین(ع)، این‌قدر دوست داشت بیاید بدنش را سپر تیرها برای حسین قرار بدهد! اما حسین(ع) دستور داد زن‌ها به میدان نیایند. من فکر می‌کنم تا حسین فرمود که آیا کسی هست مرا یاری کند، رباب یک آه سینه‌سوز کشید! بعد علی‌اصغر بیدار شد، و الا قبلش که لابد از تشنگی مدهوش شده بود. علی اصغر بیدار شد، شروع کرد دست و پا زدن: مادر من هستم، من را سپر بلای حسین قرار بده! (در اینجای روضه، یک پدر، نوزاد شش ماه‌اش را به دست استاد پناهیان می‌دهد و مسیر روضه عوض میشود.. ) بخدا دلم نمی‌آید... اجازه می‌دهید حالا من به احترام این بچه یک روضۀ دیگر بخوانم؟ روضه‌ای غیر از آنچه که 1400 سال است خوانده شده. تا بچه را در بغل حسین دیدند، به تیر‌انداز‌ها گفتند تیر نزنید! ممکن است بخورد به بچه؛ امام حسین(ع) سیر علی‌اصغرش را بوسید، بعد دادن دست رباب، شما باور نمی‌کنید که گفتند تیر نزنید یک وقت می‌خورد به بچه؟ ممکن است بچه را نشانه گرفته باشند؟ برای چی؟ ... یک سخن نقل کنم از امام زین‌العابدین(ع)، به امام سجاد(ع) گفتند: «آقا، همۀ قاتلان جدتان حسین را اعدام کردند!» فرمود: حرمله را هم گرفتند؟ حرمله را هم گرفتند؟ .... ... خیلی رباب زن عارفه‌ای بود، امام حسین‌(ع) خیلی به رباب علاقه داشت. امام صادق(ع) فرمود: مرگ یک مرد بیش از همه برای همسرش سخت است. رباب تا وقتی زینب هست می‌گوید: این حسین تنها یک عاشق دارد، آن هم زینب است! او اگر گریه می‌کرد، گهواره‌ای را تکان می‌داد و میگفت من عزادار علی اصغرم هستم، من کجا بگویم حسین؟! ولی من معتقدم اگر رباب گهواره را خالی تکان می‌داده و به ظاهر به یاد علی‌اصغرش بوده، زیر لب مدام می‌گفته: حسین من، هستی من، علی اصغرم فدایت بشود.. ألا لعنة الله علی القوم الظالمین. ✍حجت الاسلام ۲۱ رجب وفات خانوم حضرت رباب سلام الله علیها کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️یا امام رضا(ع) سرود دیدنی در فرودگاه مشهد، / غافلگیری مسافرین در سالن فرودگاه، دیدنیه، حتما ببینید کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
1_57015287.mp3
670.6K
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
صبحی که تو باشی و حنانه در آغوش یک صبح پر ازخاطره و نیک سرشت است گویی که در آغوش خودت معجزه داری آغوش توچون تکه ای از باغ بهشت است 🌷شهید روح الله طالبی🌷 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 🌺 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺