eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
442 دنبال‌کننده
42.6هزار عکس
7هزار ویدیو
12 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
من و کمیل که جانبازم بود(یه چشمش تخلیه شده بود)تو مقر بودیم که سید مجتبی اومد و سر یه موضوع کاملا کاری باهم بحثمون شد.با اینکه هر کدوم حداقل 10-12 سال ازش بزرگتر بودیم ولی خب ایشون فرمانده ما بود(هم دوره های خاصی دیده بود هم شاگرد ممتاز بود و هم منطقه رو میشناخت)و بهرحال تشخیص با ایشون بود و حرفشم منطقی و از روی اشراف به آرایش مسلحین. بحث بالا گرفت و تا نماز مغرب طول کشید.موقع نماز مثل همیشه با اصرار ما جلو واستاد و بهش اقامه کردیم و بحث تموم شد. سر شام دید من یکم کسلم و انگار بهم برخورده. اومد نشست پیشم.یه لقمه گرفت و منو بوسید و گفت تا شما نخوری من نمیخورم بعد میگن تکخورین.خندم گرفت.دید که خندیدم و مطمئن شد از دلم دراومده شروع کرد به خوردن. کجای دنیا یه همچین فرماندهایی پیدا میشن؟! اینکه میگن برای عبور از سیم خاردارای دشمن باید اول از سیم خارداری نفست عبور کنی خدا شاهده که همینه.تو وجود سید مجتبی یک ذره منیت و هوای نفس نبود و در کمال خضوع و تواضع با همه برخورد می کرد. شهیدمدافع حرم حسین معز غلامی‏🌷 ولادت:۱۳۷۳/۱/۶ شهادت:۱۳۹۶/۱/۴ سوریه حماة #📡کانال_رسمی شهید روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
/آفتاب‌نزده از خانه زد بیرون. همین‌طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز 🔻از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه‌اش جاگذاشته و آمده. به راننده‌اش گفت: «دیشب شب ازدواجم بود.» حاج‌آقا شما می‌موندید. چرا اومدید؟ نه، جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به ‌جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر، وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل‌ونبات را گرفته بود 🔹 تازه‌عروس خانه‌اش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. 📚 منبع: سلیمانی، ص۱۹ #📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
..همان طور که میخواست شهید شد.. شب قبل از شهادت تو مقر نشسته بودیم . صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت : “من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید “ بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن . حالا تو شهید شو..! حالا شهید هم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی . سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بذاریم تو قبر..! تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت حاج عبدالله رو شنیدیم. محاصره شده بودن و امکان برگشتشون هم نبود. شهید شد و پیکرش موند دست تکفیری ها ، سرش رو از تنش جدا کرده بودند و عکس هاش رو گذاشته بودند توی اینترنت. بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودند خاکش کردیم. چون پیکر سر نداشت دیگر قابل شناسایی نیست. حاج عبدالله به آرزوش رسید.. 🍀🍀🍀 #📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
🍂 تازه نامزد کرده بود🥰 و زنگ زد گفت ماشینم خراب شده اگر می توانی بیا ماشین را به تعمیرگاه ببریم با یک وانت رفتم پیشش و ماشین را با یک طناب بستیم و مسیر 20 دقیقه ای را 2 ساعته طی کردیم☹️ در راه به قدری شوخی کرد و آنقدر ماشین بیچاره اش را مسخره کرد کلی خندیدیم😂 و خوش گذشت دلم نمی خواست راه تمام شود. ╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
🍃 | حق ندارم به خانم امر کنم 🔸زهرا مصطفوی روایت می‌کند: من ندیدم در طول زندگی، امام به خانم‌شان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می‌دیدم‌‎ ‌‏که خانم می‌آمدند و کنار آقا می‌نشستند، ولی امام خودشان بلند می‌شدند و در را‌‎ ‌‏می‌بستند و حتی وقتی پا می‌شدند به من هم نمی‌گفتند که در را ببندم. یک روزی من به‌‎ ‌‏آقا گفتم خانم که داخل اتاق می‌آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من‌‎ ‌‏حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را‌‎ ‌‏نمی‌خواستند. 📚 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۷۸ کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannan
🌷داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛اما عراقی‌ها اجازه عبور نمی‌دادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدت‌ها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخ‌ترین روز دوران تفحص بود 🌷۴۶شهدای غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی‌ها اینها را زنده به گور کرده بودند پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. 🌷در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛  انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدت‌های طولانی مونس من شده بود؛هر وقت کار ما گره می‌خورد به سراغ این دست می‌آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد "شهید علی محمودوند" ✍ نقل از خود شهید دلخواه _صلوات کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
🌾 به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟ گفت: یکبار که جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش . . .= 🌷 🌷 کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
📜🎊 🌿🌼رفیق‌شهید🌿🌼 : 🌸منظور از کارهای ، کمک و سرکشی به نیازمندایی بود که خودش می‌شناخت و گاهی به آنها سر می‌زد و 🍁می‌کرد و اگر خانواده‌ای نمی‌توانست برای فرزندش لباس تهیه کند با هم دست آن بچه را می‌گرفتیم و 🌸برایش خرید می‌کردیم، گاهی تهیه می‌کرد و سعی می‌کرد همه این کارها را کسی متوجه نشود و به صورت انجام می‌داد، 🍁حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود. 🙃🌿 ┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈ شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !! ‌‎‌شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
✍میانه نبرد بودیم ؛ در حمله بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت؛ کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند . نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ ‌دفتری جلویش باز بود . زینبیون از این طرف برید ، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید . بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند . حاجی یکپارچه غیظ شد ! «پورجعفری! برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.» جان بچه ها بود و فرمانده‌شان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن. 📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
﷽ 📜 ✍🏼فرش کوچکی انداخت گوشه‌ی حیاط خانه‌ی پدری‌اش توی آفتاب پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: همه‌ی دل‌خوشی من توی این دنیا، پدرمه. دوباره پیشانی‌اش را بوسید. خندید پدرش خندید. شهید حاج قاسم سلیمانی ☘☘☘ شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
🔰 | گفتم شما همین‌جا بنشینید و تکان نخورید! ⏪ روایتی جالب از نحوه‌ی برخورد آیت‌الله خامنه‌ای با جوانی که با لباس متفاوتی به نماز جماعت آمده بود! 🔸 در مسجدی که بنده می‌خواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل جا نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصد جمعیت هم از قشر جوان بودند. 🔹 در همان سال‌ها پوستین‌های وارونه مُد شده بود و جوانانِ خیلی اهل مد آن را می‌‌پوشیدند. یک روز دیدم جوانی که از این پوستین‌های وارونه پوشیده، صف اول نماز در پشت سجاده ی من نشسته است. یک حاجی محترم بازاری هم که مرد خیلی فهمیده‌ای بود و من خیلی خوشم می‌‌آمد که او در می‌‌نشست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را به این جوان کرد و چیزی در گوشش گفت و این جوان یکباره مضطرب شد. 🔸 برگشتم به آن حاجی محترم گفتم چه گفتی؟ به جای او گفت چیزی نیست. فهمیدم که این آقا به او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در صف اول بنشینید! گفتم: نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همین‌جا بنشینید و تکان نخورید. 🔹 گفتم: حاجی! چرا می‌‌گویی این جوان عقب برود؟ بگذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین وارونه هم می‌‌تواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند! ✅ با ، سراغ این جوانان و دل‌ها و روح‌ها و ورای قالب‌هاشان بروید؛ آن وقت انجام خواهد شد. ۱۳۷۶/۳/۲۶ شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺