#خاطره
🔰بعد از ماجراے مجروحیت #علے تازه ڪمے سرحال شده بود 😊
یه شب شام منزل ما بودند . با هم سر سفره نشسته بودیم و بعد از مدت ها دور هم جمع بودیم ☺️
دیدم تلفنش زنگ زد ...🤔
از لشگر بود . 😳
خبر داده بودند ڪه اون شب بچه ها داشتن اعزام میشدند به سوریه
دیدم علے قند تو دلش آب شده بود😟
عین یک گنجشڪے ڪه طاقت نشستن نداره داشت پر میڪشید ...🕊
سراسیمه از سر سفره بلند شد
ما همه تعجب ڪرده بودیم..😳
ڪه تازه فهمیدم بله #علے آقا تصمیم گرفته و میخواد خودش رو به ڪاروان برسونه و از غافله عقب نمونه...😟
با رفتنش ذره اے مخالفت نڪردم
شام رو نصفه ڪاره رها ڪرد
سریع وسیله هاش رو جمع ڪرد
منم بردمش خونشون ڪه یه مقدار هم اونجا وسیله داشت از اونطرف هم رسوندمش سارے ...
نمیدونستم این دیدار آخر من و #علے هست ...
عمه جان حضرت زینب (سلام الله علیها) طلبیده بودش...
شوق #شهادت به #علے بال و پر داده بود و همین شد ڪه #علے پرواز ڪرد...
خاطره اے از #پدرشهیدمدافعحرم
#شهیدعلیعابدینی
🌹🌹🌹
#سفرآخر
#سفرهشام
#خانطومان
#روحش #شاد و #یادش #گرامے باد.
☘☘☘
#📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم
@shahidtalebi 🕊🌺
#خاطره
🔰بعد از ماجراے مجروحیت #علے تازه ڪمے سرحال شده بود 😊
یه شب شام منزل ما بودند . با هم سر سفره نشسته بودیم و بعد از مدت ها دور هم جمع بودیم ☺️
دیدم تلفنش زنگ زد ...🤔
از لشگر بود . 😳
خبر داده بودند ڪه اون شب بچه ها داشتن اعزام میشدند به سوریه
دیدم علے قند تو دلش آب شده بود😟
عین یک گنجشڪے ڪه طاقت نشستن نداره داشت پر میڪشید ...🕊
سراسیمه از سر سفره بلند شد
ما همه تعجب ڪرده بودیم..😳
ڪه تازه فهمیدم بله #علے آقا تصمیم گرفته و میخواد خودش رو به ڪاروان برسونه و از غافله عقب نمونه...😟
با رفتنش ذره اے مخالفت نڪردم
شام رو نصفه ڪاره رها ڪرد
سریع وسیله هاش رو جمع ڪرد
منم بردمش خونشون ڪه یه مقدار هم اونجا وسیله داشت از اونطرف هم رسوندمش سارے ...
نمیدونستم این دیدار آخر من و #علے هست ...
عمه جان حضرت زینب (سلام الله علیها) طلبیده بودش...
شوق #شهادت به #علے بال و پر داده بود و همین شد ڪه #علے پرواز ڪرد...
خاطره اے از #پدرشهیدمدافعحرم
#شهیدعلیعابدینی
🌹🌹🌹
#سفرآخر
#سفرهشام
#خانطومان
#روحش #شاد و #یادش #گرامے باد.
☘☘☘
#📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم
@shahidtalebi 🕊🌺