eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
440 دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
6.9هزار ویدیو
11 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت خواهر شهید محمدرضا دهقان دوسال پیش باهم رفته بودیم بهشت زهرا، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا، تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل روی آن بود. آن روز هم مثل همیشه کلی عکس انداختیم. اما وقتی رسیدیم به مزار ، رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز!! " با تعجب گفتم : "چرا اینجا؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! " گفت :" نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه ست! آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از شهادتم پخش کنی..." عکس انداختم اما به او خندیدم و گفتم اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودند!! گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش را دور میدیدم. حالا سه شهید کنار مزار محرم ترک عکس دارند!!! 🌹 ✅ آسمانی شوید 👇 👇 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺 🌹 یازهرا 🌹
💓 ✍همسرشهید: 🔰داشتم با صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم . 🔰گفتم چیزخاصی نیست نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم باشن 🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات 🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و و میخوند.. ••┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾• کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹 گـفـت: تا روزے کـہ جنگ باشہ...منم هسـتـم...✌️ میـخـوام ازدواج کنـم💞 تا دیـنـم کامـل بـشہ😇 تا زودتـر شـہید شم...🙂 مـادرشـم 👵🏻گفت:محمدعلـے مال شهادتـہ … تا بالاخره شه... زنش میشے..؟ قبـول کردم...😌 لباس عروسـے نگرفتیم...😕 حلقـہ هم نداشـتم🙃 هموݧ انگشتر نامزدے💍 رو برداشتم دو روز بـعـد عـقـد💕 سـاکشـو بسـت و رفـت...💼 یہ ماه و نیم اونجا بود... یـہ روز اینجـا...😔 روزے کہ اعزام میشد گفت: … زود برمیگردم...☺️ همہ چیو آمـاده کرده بـودم... واسـہ شروع یه زندگے مشترک...😍 کـہ خبر شـہادتش رسـیــد...💔😔 حسـرت دوبـاره دیـدنش... واسہ همیشہ موند بـہ دلـم..😭💔 حسـرتـــ یـہ روز... زندگے کامـل بـا او...😣💚 🌺 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
~🕊 🙃🍃 با چندتا از خانواده هاے سپاه توے یہ خونہ ساڪن شده بودیم. یه روز ڪه حمید از منطقه اومد بہ شوخے گفتم: " دلم میخواد یہ بار بیاے و ببینے اینجا رو زدن ومن هم ڪشته شدم. اونوقت برام بخونے فاطمه جان شهادتت مبارڪ!"😓💚 بعدشروع ڪردم به راه رفتن و این جمله رو تڪرار ڪردم. دیدم ازحمید صدایے در نمیاد.😥 نگاه ڪردم، دیدم داره گریه میڪنه، جا خوردم. گفتم:" تو خیلے بے انصافے هر روز میرے توے آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو ندارے و نمیزارے من گریه ڪنم، حالا خودت نشستے و جلوے من گریه میڪنی؟"😢 سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان به خدا قسم اگه تونباشے من اصلا از جبهه برنمیگردم"😭 ♥️🕊 ☘☘☘ #📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
~🕊 🙃🍃 ⚘جمعه با دوستاش می‌رفت کوهنوردی یه بار نشد که دست خالی برگرده. همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می‌آورد. معلوم بود که از میون صد تا شاخه و بوته به زحمت چیده . ⚘بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود. شک نداشتم که برای من آورده. ✍🏻خاطره ای از همسر ♥️🕊 ☘☘☘ #📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
"" 🌷 همسرم از همان اول ازدواج پیشنهاد داد که هر وقت دلخوری از من داری و نمیتوانی ابراز کنی، برایم بنویس! . خودش هم همین کار را میکرد. عادت داشت قبل از خواب همهء مسائل روز را حل کند. خیلی وقتها شبها برایم مینوشت که امروز بخاطر فلان مسئله از من دلخور شدی، منو ببخش😔. من منظوری نداشتم😔 آخرش هم یه جمله عاشقانه مینوشت گاهی من کاغذ را که میخواندم، میگفتم: کدام مسئله را میگی؟ من اصلا یادم نمیاد ، یعنی آن مسئله اصلا من را درگیر نکرده بود، ولی پویا مراقب بود که نکند من دلخور شده باشم...☺️ . ✨ به نقل ازهمسرشهید مدافع حرم ✨ 🕊 💐 ‍ شبتون شهدایی🌺🌹🌹 ╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
~🕊 🙃🍀 ⚘وقتے از ڪار برمی‌گشت، با وجود خستگے ڪار، در خونه یک ثانیه هم بیڪار نمی‌نشست، براے راحتے من خیلے زحمت می‌ڪشید و اگر میدید از انجام ڪارے خسته شدم انجام اون ڪار رو به عهده خودش می‌دونست، هیچوقت نمیذاشتند من از انجام ڪارهاے خونه خسته بشم. ⚘می‌گفتم حسابے ڪدآقایے هستے براے خودت. می‌گفت: حضرت محمد(ص) به حضرت علی(ع) فرموده: مردى كه به زن خود در خانه ڪمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتے را ڪه روزها باشد و شب‌ها به قیام و ایستاده باشد به او می‌دهد. ♥️🕊 ‍╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
~🕊 🙃☘ یک روز بعد از شهادت عبدالمهدے، دلم خیلے گرفته بود‌. گفتم بروم سراغ آن دفترے ڪه خاطرات مشترڪمان را در آن مے نوشتیم. به محض باز ڪردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود: همسر عزیزم، من به شما افتخار مے ڪنم ڪه مرا سربلند و عاقبت به خیر ڪردے و باعث شدے اسم من هم در فهرست شهدای‌ ڪربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم :) ✍🏻به‌ روایت همسر‌ ♥️🕊 ╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
﷽ 🕊♥️ ‍🕊﷽ 🙃🍃 ⚘در مراسم خواستگارے گفت اولین چیزے ڪه از تو می‌خواهم این است ڪه بنده خوبے براے ، مادرے خوب براے فرزندان و همسر خوبے براے من باشے. با این سه جمله حرفے براے گفتن نداشتم. گفت من از خودم هیچ چیزے جز ماهے ۱۸۰۰ تومان حقوق ندارم اگر پدرم امروز بگوید از خانه‌ام بیرون برو من چیزے ندارم، گفتم مهم خود شما هستید ڪه اگر خوب باشید با ڪمترین امڪانات هم می‌توانم زندگے ڪنم. ⚘زمانے ڪه قبول ڪردند به برود خیلے ذوق زده و خوشحال بود و به من گفت بالاخره خواهر امام حسین(ع) من را طلبید. وقت خداحافظے طورے رفت ڪه مجبور نباشد پشتش را نگاه ڪند، حتے از من خواست آبے پشتش نریزم و مجبور شدم ڪاسه آب را داخل گلدان بریزم. ✍🏻به روایت همسر ♥️🕊 ╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
💞🍃 ✨خریدعقدمان یک حلقه ے نهصد تومانے بودبراے من. همین و بس.. بعد از عقد، رفتیم حرم.بعدش گلزار شهدا.شب هم شام خانه ے ما. صبح زود مهدے برگشت جبهه.. ♥️🕊 سلام صبحتون شهدایی کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (اباحنانه)روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
عاشق خدا بود... کسی نبود كه در قبال انجام كاری توقع قدردانی و تشکر داشته باشه. یاد گرفته بودم که... به جای تشكر بهش میگفتم. "الهی شهید شی و همنشین سیدالشهدا(ع)..." تو جوابم میگفت.؛ "دعات قبول. ولی آخه من خود خدا رو میخوام.." همسرم ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت. "زندگی مگه غیر از شوخیه...؟" زندگی واسش تنها یه بازی بود. تنها حرف‌ جدی ما مربوط میشد به شهادتش. همون جلسه خواستگاری. كارشو برام توضیح داد و گفت. ممكنه چندین ماه تو مأموریت باشه. وقتی هم اتفاقات سوریه شروع شد. بی‌تابیش شروع شد. تموم این مدت تلاش میکرد رضایتمو واسه این سفر بگیره. پا به پاش تو جریان كاراش بودم و... به نحوی قضیه سوریه رفتنش واسم عادی شده بود. ولی این اواخر... هر لحظه بودن با صادق واسم ارزشمند بود چون مطمئن بودم كه همسرم به خواسته قلبیش میرسه. صادقم داوطلبانه پیگیر كاراش بود. اوج احساسات و وابستگیهای دیوانه‌وارمون به هم.. واسه هر دومون عذاب راوی همسر شهید شهید صادق عدالت اکبری شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
~🕊 🙃🍃 این انگشتر رو می بینی خانوم؟! دُرّ نجفه، همیشه همراهمه، شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن، باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم، یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی، دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری!🙂 📚یادت باشد ♥️🕊 . . ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
~🕊 🙃🍃 💞جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می‌تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. 💞می‌گفت: «می‌برم با و بچه هام می‌خورم». می‌گفت: اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می‌ذاره! ♥️🕊 📕سید‌مرتضی‌آوینی،‌ کتاب دانشجویی،ص۱۹ شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
~🕊 ⚘🍃 عطر همسرم را در زندگیَم‌ حس مےکنم!🎈 وقتے سر مزارش مےروم یاد حرفهاش میُفتم! کہ میگفت: -تو بزرگترین سرمایہ‌ے زندگےِ من هستے!😍 اگر میشد تو را هم باخودم سرکار مےبُردم🙊 بزرگترین رنج و غم من این ماموریت هایے است کہ باید بدونِ شما بروم☹️ الان کہ پیش من نیست کاسہ‌ی آب براےِ بدرقہ‌اش کہ چیزی نیست پشت سرش آب شدم کہ برگردد💔 ✍🏻روایتے از همسرِ    ♥️🕊 شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
قبل ازدواج...🌸 هر خواستگاری که میومد... به دلم نمی‌نشست...! اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...🤗 دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف... میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله... شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...👌 این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن... با چهل لعن و چهل سلام...!✋ کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...🤔 ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم... ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...👌 . ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...🍃 دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان... ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدی..."😍 به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم... . از اولین سفر سوریه که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: "زهرا…❤...این یه تسبیح مخصوصه..📿 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...💕 این تسبیحو به هیچ‌کس نده..." تسبیحو بوسیدم و گفتم: "خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..." بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...😭 . (همسر شهید امین کریمی چنبلو) ❣ شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
~🕊 💞🌱 به سوریه ڪه اعزام شده‌ بود بعضے شب‌ها با هم در فضای‌ مجازے چت می‌ڪردیم📱😇 بیش‌تر حرف‌هایمان احوال‌پرسے بود، او چیزے می‌نوشت و من چیزے می‌نوشتم و اندڪ آبے هم می‌ریختیم بر آتش دلتنگی‌مان روزهای آخر ماموریتش بود؛ گوشے تلفن‌ همراهم را ڪه روشن کردم دیدم عباس برایم ڪلے پیام‌ فرستاده😍 وقتے دید‌ه‌ بود ڪه من آنلاین نیستم نوشته بود: ^آمدم نبودے🙃 وعدهـ ‌ی ما بھشت^🥀 ❤️🕊 🌸 شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺