eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
440 دنبال‌کننده
42.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
12 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 💢 عمر داوود علیه السلام داوود هر شب کنیزی را مأمور می کرد تا درب خانه اش را قفل کند و بعد از آن داوود مشغول عبادت خدا می شد. شبی آن کنیز مردی غریبه را دید که داخل خانه اربابش شده است، کنیز از او پرسید؛ که هستی؟ گفت؛ من کسی هستم که بی اجازه وارد هر منزلی می شوم. داوود از شنیدن صدای آن شخص، دانست که ملک الموت به سراغش آمده است. شنبه آن شبی بود که داوود قبض روح شد. صدوق قدس سره در کتاب اکمال الدین از امام صادق علیه السلام و او از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود؛ داوود صد سال تمام عمر کرد که چهل سال آن، دوران سلطنت و پادشاهی او بود. البته عمر داوود چهل سال بود که شصت سال از عمرش را از عمر آدم گرفت. هنگامی که آدم از عمر کوتاه داوود باخبر شد، شصت سال از عمرش را به او بخشید. و چون مرگ حضرت فرا رسید، فرزندش سلیمان را به جانشینی خویش منصوب کرد و وصیتهای خود را به وی نمود و از دنیا رفت. بعد از مرگ داوود پرندگان بسیاری با بالهای خود، بالای سر جنازه اش سایه افکندند. بنی اسرائیل جنازه آن حضرت را در بیت المقدس در قریه داوود به خاک سپردند. از داوود هجده فرزند باقی ماند و یک پسر از همسر اوریا که همان سلیمان نبی بود. 💢 حکایت شیرین زن نیکوکار عصر نبوّت حضرت داوود بود، یکی از بانوان نیکوکار از خانه خود بیرون آمد در حالی که سه گرده نان و سه کیلو جو با خود داشت، به فقیری رسید، فقیر از او تقاضای کمک کرد، آن بانوی نیکوکار، آن سه نان را به فقیر داد و با خود گفت؛ «جو را آرد کرده و باز از آن برای خود نان تهیه می کنم». آن بانو جو را که در ظرفی بود بر سر گرفت و حرکت کرد، ناگهان باد سختی وزید و تمام جو به زمین ریخت و باد آن را برد. این بانو که در انتظار این بود تا خداوند پاداش صدقه اش (پاداش همان نان) را به او بدهد، برعکس جو او نیز از بین رفت، ناراحت شد و به عنوان شکایت، خدمت داوود آمد و جریان را بازگو کرد. حضرت فرمود؛ نزد فرزندم «سلیمان» برو تا در این باره قضاوت کند، او به حضور حضرت سلیمان رفت و جریان را گفت. حضرت هزار درهم به آن زن داد. آن زن نزد حضرت داوود بازگشت و عطای فرزندش سلیمان را به او عرض کرد، داوود به او فرمود؛ نزد سلیمان برو و پولش را به او برگردان و بگو؛ می خواهم بدانم که چرا باد، جو مرا بُرد؟! زن نزد سلیمان بازگشت، و همان سؤال را از او کرد، حضرت هزار درهم دیگر به او داد. او به حضور داوود آمد و جریان را عرض کرد. باز فرمود؛ برو نزد سلیمان، پولش را به او پس بده و بگو فرشته موکل باد را بطلبد و از او بپرسد علّت چیست که باد جو مرا برده است. زن رفت و همان سؤال را کرد. حضرت سلیمان ناگزیر فرشته موکل باد را به حضور طلبید و جریان را از او پرسید. فرشته گفت تاجری ثروتمند در بیابان مانده و خوراکش تمام شده بود. با خدا نذر کرد که اگر غذایی از کسی به او برسد، یک سوم ثروت خود را به او بدهد. ما جو این زن را به او رساندیم، او از آن نان درست کرد و خورد و بر او واجب شد که پس از بازگشت به وطن خود، نذر خود را ادا کند. حضرت سلیمان، آن تاجر را احضار کرد و جریان را به او گفت؛ تاجر اقرار به موضوع نمود و از حضرت خواست که صاحب جو را احضار کند. با پیام حضرت، زن حاضر شد، تاجر به او گفت؛ ثلث ثروتم که معادل سه هزار و شصت دینار می باشد مال تو است. این ثروت را بردار و با خود ببر. آنگاه داوود به حضرت سلیمان گفت؛ «ای فرزندم! کسی که تجارت پرسود، می خواهد، با خدای کریم معامله کند.» 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺