شب وداع خیلی دوست داشتم که یک گل از گل های تابوت را بردارم . اما ازدحام جمعیت اجازه نداد .
آخر شب که رسیدیم خانه، صدای زنگ در آمد .
یکی از همسایه ها یک شاخه از گل های تابوت را برایم آورده بود .
خیلی عجیب بود، چون من به کسی نگفته بودم که گل میخواهم .
یکی از نزدیکان خواب آقا موسی را دیده بود که در یک دستش فاطمه زینب بوده و در دست دیگرش دختری که خیلی پریشان به نظر می آمده و میگفته که نگران فاطمه زینب نباشید،او را سپردم به حضرت رقیه(س) .
این را هم گفته بود اگر به سراغ من
می آیید فقط با وضو باشید، نیازی به آوردن گل نیست .
روای: همسر شهید
🌷شهید #موسی_جمشیدیان🌷
یاد شهدا با صلوات🌷،
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🕊🌺