🌙 شبنگار 🌙
خندههای ما در کوچه و خیابان و ... لزوما نشانگر شاد بودن «درون» ما نیست؛ میزان شادی و سرزندگی خودمان را باید در «خلوت» و در جایی که کسی نیست که ما را تأیید و تحسین کند ارزیابی کنیم.
چه بسیارند کسانی که در «آشکار» خندههای مستانه سر میدهند، اما در «نهان» از غمهای جانکاه در رنج هستند.
✍ ابَرشاگرد
🌥 پگاهنگار 🌥
❎ مشکلِ عدّهای در آن است که از یک طرف نظامِ اسلامی را موظّف میدانند که «آزادی» را در فلان موضوع یا در فلان موضوعها به طور 👈مطلق و بیحدّ و مرز👉 در کشور برقرار سازد، و از سوی دیگر همهی تبعاتِ «آزادیِ بیحدّ و مرز» را نیز بر عهدهی حاکمیّت میدانند و نمیخواهند و حاضر نیستند که عواقبِ فاجعهبار و غیرِ قابلِ مهارِ آن را بپذیرند.
☺️ این همانند آن است که «آهوان» خواهانِ استقرارِ آزادیِ بیحدّ و مرز در جنگل باشند، و با این حال انتظار داشته باشند که در این محیطِ بیدر و پیکر هیچ «گرگی» آنها را حتّی تهدید هم نکند، چه رسد به دریدن و بلعیدن!
✍ ابَرشاگرد
ابَرشاگرد
🌥 پگاهنگار 🌥 ❎ مشکلِ عدّهای در آن است که از یک طرف نظامِ اسلامی را موظّف میدانند که «آزادی» را د
اصلاح گشت. 👆
🌸 با تقدیم پوزش
✍ ابَرشاگرد
🌤 چاشتنگار 🌤
«از» یا «برای»؟ مسئله دقیقا همین است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔘 اشکالات و ایرادات ما به موضوع «آزادیِ غربی» بسیار است و در یک یا دو اشکال منحصر نمیشود؛ زیرا از سر تا به پایش چیزی نیست مگر بیتوجهی و اهانت به «حقوقِ حقیقیِ انسان».
اما به نظر میرسد که نقطهی جوششِ فکری و نظری این جریانِ نجس و این شرابِ حمیم و سوزان و این سرابِ لئیم و بیپایان و این ترابِ بهیم و بیسامان، یک «مغالطه» و «فریبکاری» بیش نیست، و آن عبارت است از: تقدّم «از» بر «برای»!
🔹 توضیح آنکه:
متفکرانِ غربی و غربزدگانِ بیفکر، پیش و بیش از آنکه از «آزادی برای چه» بگویند و بنویسند، از «آزادی از چه» زبان چرخانده و کاغذ به باد میدهند! براستی کدام فکر سلیمی میپذیرد که قبل از تحقیق و کشف مبدأ(مبنا) و مقصد(هدف)، از «راهِ» رسیدن از مبدأ به مقصد سخن راند؟!
«آزادی از چه» سطح و پوستهی قضیه است و «آزادی برای چه» عمق آن. فقط زمانی میتوان از «آزادی از چه» سخن گفت و نسخه تجویز کرد که پیشتر مسائل مربوط و متعلق به «آزادی برای چه» کاملا و تماما حل شده باشد.
غربیها و نوچههایشان(غربزدگان)، فراوان پیرامون «آزادی از چه» گوش میخراشند، بیآنکه از «ابزار بودن» آزادی چیزی بگویند و بنویسند؛ چراکه از نظر اینان اساسا «آزادی» هدف است، نه ابزار.
قربانیان این تهاجم و تجاوز فکری نیز آن دسته از مردمان سراسر دنیا هستند که با فطرتهایی پاک، امر مقدسی به نام «آزادی» را جستجو میکنند، اما به نشانیهای داده شده از جانب غربیها اعتماد کرده و به جای رسیدن به هدف اصلی(نه دروغی)، ناکجاآباد مقصدشان میشود.
#روضه_آزادی
#آزادی
✍ ابَرشاگرد
⛅️ پسیننگار ⛅️
⭕️ من محجّبهام و عاشق حجاب هستم؛ اما با «حجاب اجباری» مخالفم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این حرف یعنی:
🔻 من چون محجّبهام، پس کارشناس فقهی حوزهی «حجاب» هم هستم!
🔻 اگر من عاشق «قورمهسبزی» باشم، آیا لزوما طرز تهیّهی قورمهسبزی را هم میدانم و مهارت پختن آن را هم دارم و با فواید آن هم آشنا هستم؟!
✍ ابَرشاگرد
ابَرشاگرد
⛅️ پسیننگار ⛅️ ⭕️ من محجّبهام و عاشق حجاب هستم؛ اما با «حجاب اجباری» مخالفم! ــــــــــــــــــــ
🌙 شبنگار 🌙
درسی از دیروز برای امروز:
ابتلاء بزرگ «خودمتخصصپنداری»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جناب «آخوند خراسانی» و برخی دیگر از آقایان حوزهی نجف نیز پیش خودشان تصور میکردند که علاوه بر تخصص در «فقه فتوایی»، در «فقه ولائی» نیز متخصص هستند و با ورود بیجا در موضوعی که صلاحیت داوری در آن را نداشتند، «مشروطهی غیر مشروعه و انگلیسی» را تأیید و امضاء کردند و سبب شکست «مشروطهی مشروعه» شدند که حضرت امام خمینی از آن به «شکست اسلام» تعبیر کردند و فجایع بعدی زیر نیز از همین «خودمتخصصپنداری» ناشی شد:
⬅️ تسلط انگلیس و غربگراها بر اوضاع ایران
⬅️ بالا رفتن سر شیخ فضلالله نوری بر دار
⬅️ برکشیدن رضاخان و کودتای انگلیسیِ او
⬅️ مسلط ساختن سلسلهی دستنشانده، غیر قانونی و منحط پهلوی بر کشور
⬅️ و ...
حضرت امام خمینی:
🔘 «اين جوّى كه ساختند در ايران و در ساير جاها [نجف]، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل الله را با دست 👈بعضى از روحانيونِ👉 خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و 👈شكست دادند اسلام را👉 در آن وقت. و 👈مردم👉 غفلت داشتند از اين عمل، حتى 👈علما👉 هم غفلت داشتند».
📖 صحیفهی نور، ج ۱۸، ص ۲۴۸
✍ ابَرشاگرد
🌤 چاشتنگار 🌤
پنبهای برّندهتر از خنجر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸 برادران عزیز و خواهران گرامی!
⚠️ مبادا از کسانی باشیم که اگر سرشان را با «خنجر» بریدند، قاتل را جنایتکار و بیادب میدانند، و اگر سرشان را با «پنبه» بریدند، قاتل را بیگناه و مؤدّب خطاب میکنند!
وقتی سر انسان را با «خنجر» میبرند، انسان تهدید را علیه خود به روشنی احساس میکند و دستوپا میزند و از دیگران یاری میطلبد.
اما وقتی با «پنبه» سر انسان را میبرند، چه بسا قاتل را به دلیل «لطافتِ پنبه»، خیرخواه و مؤدب هم بداند!
⚠️ مبادا قاتلانی را که در خیابان به جان مردم، بسیجیان و مأموران نیروی انتظامی رحم نمیکنند جنایتکار بدانیم، اما از «قاتلان اعظم» (= صهیونیستها) که سالیانی است در فضای مجازیِ تحت مدیریّت و مدبّریّت خود براستی «قتلگاه» راه انداختهاند و بستر اتّفاقات دردناک و اغتشاشات و بیحرمتیهای تلخ چند سالهی اخیر را فراهم آوردهاند غافل باشیم و قاتلان کثیف و بیرحمی را که با «پنبه» به جنگ ایمان و اعتقادات و انگیزههای الهی ما آمدهاند از نگاه و توجّه بایسته دور بداریم!
✍ ابَرشاگرد
⛅️ پسیننگار ⛅️
یک واقعیّت تأسّفآور
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔘 اینکه میبینیم که بخش قابلتوجّهی از «دانشجویان و فارغالتّحصیلان دانشگاهی» در سطح فهم و بینش نسبت به مسائل داخلی و خارجی، تفاوتی با «دانشگاهنرفتهها» ندارند یا حتّی در موارد نسبتا زیادی متأسّفانه سطحشان پایینتر نیز هست، از این واقعیّت تأسّفآور ناشی میشود که نهاد «دانشگاه» سالیان زیادی است که مرکزی برای جلب افراد خواهانِ «فرهیختگی» نیست و بخش بسیار زیادی از متقاضیان ورود به دانشگاه، اساسا با نیّت و هدف «فرهیخته شدن» به سوی این محل نمیشتابند؛ بلکه پای نیّات و اهداف دیگری در میان است، مانند:
🔺 کسب یک مدرک دانشگاهی صرفا برای اشتغال
🔺 میل به تجربه کردن یک موقعیّت جدید در زندگی
🔺 عرفگرایی
🔺 گذران عمر
✍ ابَرشاگرد
🌙 شبنگار 🌙
☺️ بندهای از بندگان خدا هر چند وقت یکبار حقیر را با عنوان «استاد»!!! خطاب میکرد.
تصمیم گرفتم که پاسخ کوبندهای به ایشان بدهم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به ایشان پاسخ دادم:
واژهی «استاد» از ترکیب «اُست» و پسوند «اد» تشکیل شده است.
اُست از «اُس» میآید که اُس به معنای «پایه و بنیاد» است.
اُست از «اُستی» میآید؛ اُستی یعنی «بنیادی».
پس هر کسی را که علمش زیاد باشد لزوما نمیتوان «استاد» دانست.
استاد یعنی کسی که اهل «دانستن» است.
هر شناختی را نیز نمیتوان «دانستن» گفت. دانستن یعنی «شناختی که اُستی بیاورد»؛ یعنی شناختی که «بنیادین» باشد.
دانستن یعنی شناختی که در مسیر «عبودیت» باشد [یعنی علمِ «نافع» باشد].
پسوند «اد» نیز چند معنی دارد که یکی از معانی آن «جا» است [مانند واژههای «نهاد و بنیاد». واژهی بنیاد که از ترکیب «بُن» و «اد» ساخته شده است به معنای محلی است که بن و پایهی چیزی در آنجا قرار دارد].
🌻 پس «استاد» یعنی «کسی که ذهنش جای علومی است که در چرخهی 👈عبودیت👉 تولید شدهاند و فکرش در پی به دست آوردن علومی است که در چرخهی 👈عبودیت👉 باید تولید شوند».
پس خواهش میکنم به بنده نگویید «استاد»!
✍ ابَرشاگرد
⛅️ پگاهنگار ⛅️
ایستادگی امام خامنهای در برابر درخواست غیر قانونی هاشمی رفسنجانی در قضیهی «کرباسچی»
🔴 تلاش «اکبر هاشمی» برای در امان ماندن یک متهم فساد اقتصادی از دادگاه
هاشمی رفسنجانی در خاطرهی روز ۷ تیر ۱۳۷۶ مینویسد:
⚠️ «شب میهمان رهبری بودم. امروز از مشهد آمدهاند و فردا برمیگردند. درباره اوضاع ترکیه و اهمیت گروه دی- ۸ صحبتکردیم و از ایشان خواستم که دادگاهی شدن [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران، پیگیری نشود؛ گفتند دخالت نمیکنند. ...»
🎯 در سال ۱۳۷۷ اتهام فساد اقتصادی «غلامحسین کرباسچی» (شهردار وقت تهران و از اعضای برجستهی حزب کارگزاران) در دادگاه به اثبات رسید و نامبرده محکوم گردید.
✍️ ابَرشاگرد
🌙 شبنگار 🌙
مورچه چگونه محاسبه میکند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🔘 از مورچه سؤال کنید که چرا خانهات را با اینهمه دقت و ظرافت و استحکام میسازی؟ چرا اینقدر ریزهکاری و وسواس به خرج میدهی؟ مگر چه اشکالی دارد که خانهات آسیب ببیند یا خراب شود؛ باز هم دوباره یا چندباره خانهات را تعمیر میکنی یا خانهای مثل خانهی سابقت میسازی. پس چرا اینقدر خودت را به زحمت میاندازی؟
❇️ مورچه با بانگی محکم و رسا پاسخ خواهد داد:
خدایم به میزان ظرفیتم به من عقل و فکر بخشیده است. فطرتم به من میگوید هزینه و توانی که برای «تعمیر و بازسازی» باید صرف کنم بسیار بیشتر از هزینه و توانی است که برای «تخریب» خانهام به کار میگیرند و اصلا با هم قابل مقایسه نیست. لذا امروز زحمت فراوانی را برای استحکام خانهام صرف میکنم تا فردا و فرداها ناچار نشوم که دائما توان محدودم را صرف تعمیر و بازسازی نمایم. پس چه وقت باید زندگی کنم و اندکی آسایش را تجربه کنم؟ در این صورت هیچ توانی برایم باقی نمیماند که سایر نیازهایم را با آن تأمین کنم.
✅ دیدیم که مورچه هم میتواند بفهمد که همواره زحمت «ساخت و تعمیر» بیشتر از زحمت «تخریب» است.
🔘 حقیقت آن است که در برابر حجم عظیم هجمهی بیحد و مرز، بیامان و بیسابقهی پیچیدهترین عملیاتهای «تخریب» علیه فرهنگ و سبک زندگی اسلامی ملت ایران در اینستاگرام و تلگرام و واتساپ و ...، نمیتوان با خوشخیالی و با کنار نهادن واقعیات مسلّم، ثمربخشی عملیاتهای «تعمیر» یا «بازسازی» را انتظار داشت؛ چه بسا در برابر هر عملیات کوچک(نه بزرگ) و ساده(نه پیچیده)ی تخریب، بایستی ده یا صد برابر توان را برای تعمیر یا بازسازی صرف کرد.
⬅️ مضاف ۱: وقتی عملیاتهای تخریب در سطح «کلان» اِعمال شده و عملیاتهای طاقتفرسای تعمیر یا بازسازی در سطح «خُرد» پیگیری شود، عاقبت کار بسیار آشکارتر پیداست!
⬅️ مضاف ۲: از آنجایی که امر «تخریب» در سطح کلان مدیریت و پیگیری میشود، هرگاه مدیران آن احساس کنند که عملیاتهای «تعمیر یا بازسازی» ذرهای در حال اثرگذاری است و ممکن است که عملیاتهای تخریب آینده را با دشواری قابل توجهی مواجه سازد، پیش از آنکه سنگ دوم برای بازسازی جایگذاری شود، وجود همان سنگ اول را نیز نمیتوانند تحمل کنند و خانهی ساختهنشده را در همان ابتدای امر خراب میسازند!
✍ ابَرشاگرد
⛅️ پسیننگار ⛅️
⭕️ ادعا میشود که حجاب اساسا یک امر «شخصی» است، نه «اجتماعی».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ این است که اگر یک امری «شخصی» باشد، اثرات آن نیز باید محدود به خودِ آن «شخص» باشد.
خب این چه امر «شخصی»ای است که اثرات و تبعات آن «اجتماعی» است؟!
اگر حجاب یک امر شخصی است، پس چرا میان «عدم رعایت حجاب و برهنگی» با «میزان ولنگاری اخلاقی و جنسی» در جوامع نسبت مستقیمی وجود دارد؟
مگر فلان اداره یا فلان بانک یا فلان شرکت را ندیدهاید؟
اگر «لباس کارمندان» یک امر شخصی است، پس چرا مدیران بر روی نوع کتوشلوار و مانتوی کارمندان و حتی نوع دوختودوز آن اینهمه دقت به خرج میدهند و حتی رعایت آن را قانونی و لازم اعلام میکنند؟
چون برای مدیر فلان بانک یا شرکت هم تأثیر نوع لباس کارکنان بر «میزان کارایی» و «نگاه افراد بیرون به آن بانک یا شرکت» کاملا واضح و مبرهن است.
✍ ابَرشاگرد