فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌙شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن
ماه مهمانی خدا مبارک
رمضان آمد و طنین دلنشین دعای زیبای ربنا...
در این ماه مبارک
، دلی زلال و جانی آرام از درگاه حضرت عشق میطلبیم...💗
التماس دعا
#یه_روز_میاد_که_فرج_امضا_شه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رمضان #ماه_خدا
#دعای_سحر
#رمضان_كريم🌙
#رمضان_شهر_الخير
🍃🌸
#واقعیت_چیست
http://eitaa.com/abas_aghaz
💔
ماه رمضان بود. اسبابکشی داشتیم...
حبیب هم خیلی کارکرد و عرق ریخت و حسابی خسته شد، دیگر توانی نداشت.
همان روز مادر هم بااینکه بیمار بود، روزه بود و از پا افتاد. آبی به سروصورتش زدیم و خواهش کردیم روزهاش را باز کند. قبول نمیکرد. نگاهی به حبیب که از خستگی گوشهای نشسته بود کرد و گفت: اگه حبیب روزهاش را باز کند، من هم روزهام را باز میکنم.
یک هندوانه خنک قاچ کردم و بهزور و اصرار حبیب را هم مجبور کردم روزهاش را به خاطر مادر بشکند. از محبتش، چیزی نگفت و روزهاش را باز کرد تا مادر هم چیزی بخورد.
بعد ماه مبارک بود. یکشب دیروقت بود که آمد. ساعت 12 بود. من تنها بیدار بودم. گفت: خواهر چیزی برای خوردن داریم، چیزی نخوردم، خیلی گرسنه هستم؟
کمی خورشت بادمجان داشتیم گرم کردم با یکتکه نان، کنارم نشست و خورد. صبح روز بعد، گفتم: حبیب بیا صبحانه بخور!
خندید و گفت: یک قاچ هندوانه خوردم، حالا حالاها باید جواب پس بدهم!
گفتم: روزهای؟ خندید.
گفتم: حبیب اصلاً گردن من، من مجبورت کردم روزهات را بخوری!
قبول نکرد. گفت: من سالم بودم، مشکلی نداشتم که روزهام را شکستم، حالا هم باید آن یک روز را جبران کنم!
به خاطر همان یک روز، ۶۰روز روزه گرفت. یک ماه تمام پشت سرهم، سی روز هم دوشنبه و پنجشنبه.
#شهید_حبیب_روزی_طلب
#ماه_رمضان
#روزه
🌹🍃🌹🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رمضان_شهر_الخير