eitaa logo
تـشنـ﷽ـه امـام زمـان شـو
681 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
225 ویدیو
16 فایل
✨﷽✨ ❄️ألـلَّـھُـمَــ؏َـجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج❄️ #Thirsty_Imam_Up فعالیت کانال👇 مهـدی شناسی دیکشنری مهـدوی عاشـورا پل ظهـور نشانه های وعلائم ظهـور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان چله ترک گناه دانش مهدوی تشنه امام زمـ﷽ـان شـو
مشاهده در ایتا
دانلود
 صـدا صـدای دَر و مـادری که پشـتِ دَر است صدا صدای شکستن ، دَری که شعله ور است حــرامــزاده چـنــان با لـگـــد به دَر کوبـیــد ، که بارِ شیشه شکست و دو دست ، روی سَر است شکـسـت بـالِ کـبـوتــر ، بـیـا بـرس فـضّــه ، بیا که سهمِ تو این خرده های بال و پَر است هدف علی ست ، و زهرا سِپَر برای علی تـمـامِ نقـشـه ی آنهـا برای یک نـفـر است رسیـد وقـتِ جـدالـی کـه نـابـرابـر بـود ، رسید وقتِ همان لحظه ای که پُر خطر است طناب ، دستِ علی بود و فاطمه بی حال به هوش آمده زهرا ، ز قصّه بی خبر است کجاست حیدرِ من؟ فضّه مرتضایم کو؟ دَوید با نفسِ خسته ای که پُر شَرَر است گرفت شـالِ علی را و سَـدِّ راهـش شد توانِ فاطمـه در این میانه بیشـتـر است غلافِ خنـجـرِ قُنفُذ نبـود ، می دیــدنـد... مقابلِ یَلِ حیـدر ، تلاش ، بی ثمـر است یکی دو ضربـه به بـازو ، امـامِ او را بُـرد نگاهِ خستـه ی زهـرا ، شبیهِ مُحتَضَر است نَبَـر علیِ مــرا ، او تـمــامِ جـانِ مـن است صدا صدای ضعیف و صدای مختصر است. ◼️تـشنـ﷽ـه امـام زمـان شـو👇 •┈••🌿⚫️🌿✾🌿⚫️🌿••┈• http://eitaa.com/joinchat/1246625804Cfa689347d5
💔🕯💔 🕯💔 💔 سلام علیکم متنی آماده کردم به نام از زبان حضرت زینب س که درچند موضوع کوتاه درکانال قرارمیدیم امیدوارم کمی وکاستیشو به بزرگی خودتون ببخشید موردپسنتون واقع بشه😊 💔مادرم مهربان بود.. او در خانه ای راهم اگر کوبید آرام کوبید تا کسی ذره ای ترس به دلش راه نیابد. او هیچ گاه آتش به دل کسی نزد٬ هیچ کس تا چه رسد آتشی در خانه ای بیفروزد . همسران مردهایی که پشت درمان آمدند درمان دردشان نگاه به چهره مهربان مادرم بود. مادرم تا به حال تازیانه به دست نگرفته. او با غلاف شمشیر هم غریبه است. هیچ کس به خاطر ندارد کسی را با تازیانه یا غلاف شمشیر حتی نوازش کرده باشد. دستان مادرم با صورت ها آشنااست. اما صورت ها جز خاطره نوازش مادرانه تصویر دیگری ازاین دست ها ندارند. چرا دارند. سال ها این دست ها، محکم دسته دستاس را گرفته و آن را چرخانده اند. یک باردستاس، دستان مادرم را خون آلود کرد. نان هایی که مادرخانه می خوردیم نان های مادر خانه بود. مادری مهربان که گندم را با دستان خودش آرد می کرد. ... •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•