eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۳۵🕊(مازندران)
116 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
420 فایل
گروه ۳۵ (استان مازندران) کانون شهید عباس دانشگر مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی : کمیل برای آشنایی بیشتر در کانال زیر عضو شوید : @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
۩کانال‌ادعیه‌و‌مناجات‌صوتی﷽۩زیارت‌حضرت‌زهرا۩سماواتی.mp3
زمان: حجم: 4.66M
•🎧🌿• {زیارت‌حضرت‌فاطمه"س"} اى آنكه خدايى كه تو را خلق كرد پيش از خلقت بيازمود و در آن آزمايش بر هر گونه بلا و مصيبت تو را شكيبا و بردبار گردانيد. | @kanoon_shahiddaneshgar |
🌾📖' امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: فرصت را، قبل‌ از اینکه تبدیل به غصه شود؛ درياب. [ نهج‌البلاغه،نامه۳۱ ] | @kanoon_shahiddaneshgar |
مجموعه جدید خاطرات و محبت‌های شهید عباس دانشگر ۵۸ 💠 آقای مسعودی از استان تهران ✍ شروع آشنایی‌ام با شهید عباس دانشگر را دقیق به‌خاطر ندارم، فقط می‌دانم وقتی تصویرش را دیدم، به دلم نشست. اولین‌بار که اتفاقی، عکسی از شهید را در یک کانال فضای مجازی دیدم، چهره‌ی آرام و نگاه نافذش مرا مجذوب خود کرد. حس کردم یک آشنای قدیمی را می‌بینم، کسی که انگار سال‌ها منتظر دیدنش بودم. احساس صمیمیت عجیبی با او پیدا کردم. لبخند محجوبش، درست شبیه لبخند شهید ابراهیم هادی بود. بعدها با مطالعه کتاب‌های شهید، فهمیدم که الگوی ایشان در زندگی، شهید ابراهیم هادی بوده است و به دوستانش می‌گفته کتاب «سلام بر ابراهیم» را بخوانند. یک روز در خوابگاه دانشجویی قرار بود برای حضور در کلاسِ درس آماده شوم. جلسه مهمی بود، حتماً باید می‌رفتم. آن روز چون اتوبوس نبود، مجبور بودم پیاده بروم. بلند شدم که راه بیافتم که ناگهان پهلو درد شدیدی گرفتم. دردم آن‌قدر شدید بود که عرق سردی روی پیشانی‌ام نشست، با هر تکانی پهلویم تیر می‌کشید. باید قرص می‌خوردم. به‌سختی کشوهای میز کنار تخت را زیر و رو کردم، اما دریغ از پیدا کردن قرص همیشگی‌ام. اشک در چشمانم جمع شده بود، می‌دانستم با این وضعیت نمی‌توانم حتی تا درِ خوابگاه هم بروم، چه رسد به دانشگاه که فاصله‌ی زیادی داشت، دیگر نمی‌توانستم حرکت کنم. (من یک جاکلیدی داشتم که یک طرفش تصویر شهید حاج‌قاسم سلیمانی بود و طرف دیگرش عکس شهید عباس دانشگر). وقتی با درد شدید دراز کشیده بودم، نگاهم به عکس شهید دانشگر روی جاکلیدی درِ کمد اتاق افتاد. در اوج ناامیدی و درماندگی، یک‌لحظه نور امیدی در دلم روشن شد. انگار لبخند مهربان شهید در آن قاب کوچک به من دلگرمی می‌داد. از صمیم قلب به او گفتم: 'عباس جان، شما که این‌قدر از محبت‌هایتان به دوستانتان می‌گویند و این همه گره از زندگی دیگران باز می‌کنید؛ این مشکل کوچک من که در مقابل عظمت روحی شما چیزی نیست. خواهش می‌کنم، به من کمک کنید تا بتوانم به کلاس درسِ امروزم برسم. چند دقیقه با چشمانی بسته منتظر ماندم. بعد با تردید سعی کردم کمی تکان بخورم. باورم نمی‌شد! درد کم‌کم داشت از وجودم محو می‌شد. زمان کوتاهی که گذشت، نه‌تنها از درد خبری نبود، بلکه احساس سبکی و انرژی بیشتری نسبت به قبل داشتم. با عجله آماده شدم و با خوشحالی به سمت دانشگاه راه افتادم. آن روز با وساطت شهید، لطف و عنایت خداوند متعال را دیدم. بعد از آن ماجرا شهید دانشگر، برادر شهیدم شد. هر وقت به یاد لبخندهای صمیمی داداش عباس می‌افتم، ناخودآگاه لبخندی روی لبانم می‌نشیند. تصویرش را که می‌بینم، آن لبخندشان چنان انرژی مثبتی به من منتقل می‌کند که تمام غصه‌هایم در زندگی ر برای لحظاتی فراموش می‌کنم. وقتی کتاب 'آخرین نماز در حلب' را می‌خواندم، روحیه‌ی ایثار و بندگی خالصانه‌ی شهید دانشگر قلبم را تکان داد. دقت در اقامه نماز اول وقت به جماعت او برایم درس بزرگی بود. با الگو گرفتن از زندگی‌اش، اولویت‌بندی زندگی‌ام تغییر کرد. نصیحت هوشمندانه‌ی پدر بزرگوارشان در کودکی به شهید عباس که به نماز اول وقت تأکید داشتند، مرا آگاه کرد که چگونه تربیت صحیح می‌تواند چنین انسان‌های بزرگی را به جامعه تقدیم کند. آنجا که پدرشان در کتاب این‌طور نقل می‌کردند: 'یک روز من و عباس توی حیاط روی یک تخت چوبی نشسته بودیم. از عباس سؤالی پرسیدم گفتم اگر من از شما یک لیوان آب طلب کنم و شما سریع بروید و برای من آب بیاورید، فکر می‌کنی برخورد من چگونه خواهد بود؟ گفت معلومه از من تشکر می‌کنی. گفتم حالا اگر چند دقیقه با تأخیر برای من آب بیاورید چی؟ گفت شاید تشکر سردی از من بکنید. گفتم اگر ده پانزده دقیقه دیر بیاورید؟ گفت تشکر نمی‌کنید. گفتم نماز اول وقت هم همین‌طور است، اگر اول وقت خواندید محبت خدا و ثواب زیاد به همراه آن خواهد بود و اگر نماز هر چه از سر وقت دیر بخوانید ثواب آن کمتر می‌شود. حالا قلبم مملو از آرزویی است که مدت‌هاست در انتظار اجابت آن هستم. هر بار که به مزار شهدا می‌روم یا در خلوت با عکس‌هایشان حرف می‌زنم، این خواسته را با تمام وجود تکرار می‌کنم. به داداش عباس و دیگر شهدا متوسل می‌شوم، به شهدای گمنامی که مظلومیتشان قلبم را می‌سوزاند. با این حال، هنوز چشم‌انتظارم و امیدوارم که نگاه مهربانشان شامل حال من هم بشود. بیش از هر چیز، نگران برادرم هستم. می‌بینم که در مسیری قدم برمی‌دارد که برایش عاقبت خوبی ندارد. حرف‌هایم روی او تأثیر چندانی ندارد و قلبم از این بابت در رنج است. از داداش عباس تمنا می‌کنم با نگاه معنوی خودشان او را هدایت کنند، راه درست را به او نشان دهند و کمک کنند تا به انسانی بهتر تبدیل شود خیلی دلم می‌خواهد او هم طعم آرامش و سعادت را بچشد. 📗 نویسنده: مصطفی مطهری‌نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
26.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرح حدیث زندگی ۲ 📍قسمت بیست و نه 🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) موضوع: بر دشمنی حسودان صبر کن 🗓۱۳۸۱/۰۷/۲۹ | @kanoon_shahiddaneshgar |
نماز بسیار پرفضیلت یکشنبه ماه ذی‌القعده برای بخشش گناهان و وسعت رزق🍃 ❌️نشر این پیام از مصادیق صدقه جاریه خواهد بود❌️
اینجا خبری نیست :گفت جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیبی بود ولی میدانستم بدون حکمت نیست. گفتم شما فرماندهی نیروی هوایی سپاه هستین سردار. به صندلی اش اشاره کرد. گفت: شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم نرسی ولی من که رسیدم به شما میگم که این جا خبری نیست! خاطره ای از شهید حاج احمد کاظمی شادی روح شهداء صلوات 🌹🌸
📸 خطبه صریح آیت الله صفایی بوشهری: قوه قضاییه و مجلس با مسئولان و مرتکبین برخورد بازدارنده کنند. اگر ترک فعل کنند مردم خود اقدام خواهند کرد 🔻از مردم تشکر می‌کنم که ساکت ننشتند. 🔷امام جمعه بوشهر آیت الله صفایی بوشهری خطبه دوم نماز جمعه امروز را به محکومیت فستیوال ابتذل کوچه اختصاص داد و گفت: بوشهر همان بوشهر است که انگلیس را شکست داد. بوشهر تسخیر نخواهد شد، بوشهر، بوشهر خواهد ماند. 🔸افسوس که کوچه‌های بوشهر چند شب لگدمال ابتذال شد و با آنکه به مسئولان ذیربط تمامی نکات تأکید و توصیه شده بود، بارها به آنها اتمام حجت شده بود اما اینچنین کردند. 🔹از تمامی مردم که در قالب های گوناگون تشکر می کنم که در برابر این حرمت شکنی ساکت ننشستند. 🔸امام جمعه بوشهر بیان کرد: درخواست جدی مردم از قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی برخورد قانونی و بازدارنده با مسئولان و مرتکبین این امور است. 🔹در نهایت وی هشدار داد: نباید دیگر کوچه های بوشهر شاهد چنین صحنه هایی باشد و اگر مسئولان ذیربط ترک فعل کنند خود مردم اقدام خواهند کرد.
🔰 بخشی از وصیتنامه شهید علی اکبر صادقی: در برخوردهایتان اخلاق اسلامی در انجام اعمالتان خدا و در قضاوت هایتان گذشت را سرلوحه خود قرار دهیدهمواره در یادگیری مسائل اسلامی کوشا باشید. مبادا در برخوردهایتان با زیردستان هوای نفس و قدرت، جلوی چشمانتان را بگیرد که با این کار عذاب دنیا و آخرت را برای خود می خرید و خداوند را از خود ناراضی می نمایید از ریا و عُجْب که دام خطرناک شیطان،که دشمن خلوص است پرهیز نمایید،که خداوند فقط و فقط بنده خالص را خریداری می‌کند. حُب و عشق آنان را دردل خویش جای دهید، از انقلاب مواظبت نمایید و نگذارید که خط های انحرافی خللی درمسیر این انقلاب به وجود آورند و این کار با روشنگری مردم،فقط و فقط انجام می پذیرد. مرا درکنار قبر برادرم حاج علی اصغر دفن نمایید زیرا در دنیاهم با یکدیگر بودیم از مال دنیا الحمداللّه چیزی نداشتم و باقی نگذاشتم. سخن آخر؛ هر طرف که می‌نگری شهیدی رامی‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که توچه می‌کنی؟ سنگین است وطاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد! ولادت: ۱۳۴۱/۱/۱۴ ، سیرجان شهادت: ۱۳۶۳/۳/۹ ، عملیات والفجر۴ مریوان | @kanoon_shahiddaneshgar |
یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش، بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو برمی‌داشت و با آب داخلش وضو می‌گرفت، می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم، می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم. بقیه‌ بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود. 🌷شهید مسعود شعربافچی🌷 | @kanoon_shahiddaneshgar |
باهم‌ رفتیم‌ جلوضریح‌ بهم‌ گفت: احمد‌، آدم‌ باید‌ زرنگ‌ باشه مااز‌ تهران‌ اومدیم‌ زیارت‌باید‌یه‌ هدیه‌🎁 بگیریم گفتم‌ چی‌ میخوای؟ گفت:شهادت♥️🌱 ‎‎‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌