eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۳۵🕊(مازندران)
116 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
418 فایل
گروه ۳۵ (استان مازندران) کانون شهید عباس دانشگر مشخصات شهید: 🍃تولد:۱۸ / ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی : کمیل برای آشنایی بیشتر در کانال زیر عضو شوید : @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه شهریورماه ۱۳۹۵ بود و برای دیدار با خانواده همسرم به شهر آستارا رفته بودم آن شب ساعتی را با ذکر عباس سرکردیم من از نحوه شهادتش و از وصیت‌نامه و دل‌نوشته‌هایش می‌گفتم حزن و اندوه از دست دادن عباس جوان فضای خانه را فراگرفته بود چند هفته بیشتر از شهادت عباس نمی‌گذشت و این فراق هم چنان تازه بود آن شب با گریه و ماتم گذشت اذان صبح را که گفتند به حیاط خانه رفتم تا وضو بگیرم ناگهان چشمم به عباس افتاد که روی صندلی نشسته ‌است و لبخندی به لب دارد نگاهم می‌کرد و چیزی نمی‌گفت شوکه شده بودم زبانم بند آمده بود به ‌زحمت گفتم عباس تو هستی ؟ سوالم بی‌جواب ماند و عباس از نظرم پنهان شد. 👤به نقل از ↓ ″محمد حسین دانشگر، عموی شهید″ 📚برگرفته از کتاب↓ " لبخندی به رنگ شهادت، فصل ۲۳ "
▫️درباره منویات رهبر انقلاب بسیار باحرارت صحبت می‌کرد. نسبت به حضرت آقا متعصب بود. حرف‌های آقا را می‌نوشت و درباره آن با من خیلی صحبت می‌کرد. این منویات رهبری بود که دغدغه‌ها را در وجودش می‌دمید. برای انقلاب و سپاه دغدغه داشت. نگران فرهنگ بود. می‌گفت باید یک اردوگاه جامع بسازیم که طرح‌های بزرگ فرهنگی در آن اجرا شود. ▫️هروقت که با هم به مأموریت می‌رفتیم، تقریبا تمام وقتمان در مسیر رفت و آمد به بحث‌های جدی می‌گذشت. من را به حرف می‌گرفت! از مسائل فلسفی گرفته تا مسائل سیاسی را مطرح می‌کرد و بحث می‌کردیم. حتی مسائل علمی و نجومی هم مطرح می‌کرد. ▫️ گاهی درباره فیلم‌های هالیوودی حرف می‌زد و گاهی درباره مسائل عمیق فرهنگی... لابلای این بحث‌ها دغدغه‌های انقلابی‌اش را مطرح می‌‌کرد. اگر سفرمان ده ساعت طول می‌کشید، هفت ساعت از آن مشغول بحث بودیم! او یکی از کسانی بود که گاهی من را در بحث‌ها كلافه ميكرد. به نقل از :‌ سردار حمید اباذری، جانشین فرماندهی دانشگاه امام حسین(ع) 🪴❤️
🔰 حاج حسین یکتا: شهید عباس دانشگر... او که همیشه وقتی میرفتم به دیدار اباذری در دانشگاه امام حسین(ع)، به عشق روایت شهدا چنان ما رو تحویل میگرفت و در آغوش میگرفت که گرمی وجودش را هنوز حس میکنم و جای خالی صفا و صمیمیت و اخلاصش را. ولادت : ۱۳۷۲/۲/۱۸ شهادت: ۱۳۹۵/۳/۲۰ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ♥️
💠 ایام محرم سال ۱۳۹۸ بود. بخاطر عشق و علاقه ای که به شهید دانشگر داشتم با خودم عهد کردم که در دهه محرم هر شب سر مزارش بروم و دعا و قرآن بخوانم. شب تاسوعا خسته بودم و سر مزار نرفتم همان شب عباس را در خواب دیدم یک پیشانی بند مشکی، که کلمه «یاحسین» به رنگ قرمز بروي آن نوشته شده بود به روي پیشانی بسته بود، به من گفت: امشب منتظرت بودم. ناگاه از خواب پریدم بلند شدم و وضو گرفتم و لباس پوشیدم پیاده به سمت امامزاده علی اشرف(ع) رفتم. وقتی به سر مزارش رسیدم، پیشانی بندی را روي مزار ديدم شبيه همان پيشاني بندي که در خواب دیده بودم. در آن فضای آرام و صبحگاهی زیارت عاشورا و آیاتی از قرآن و دو رکعت نماز خواندم. احساس می کردم یک قوت قلبی پیدا کردم. دوست داشتم بیشتر سر مزارش باشم و در آن فضای معنوی با رفیقم لحظاتی همنشین باشم و با او حرف بزنم. 🔹️ خطره ای از کمیل حسنی - دوست شهيد ، سمنان شهید‌عباس‌دانشگر