عاشقان اما کمند
عاشق و بی عشق در بازار هستی درهمند
مدعی ها بی شمار و عاشقان اما کمند
خواهش دل را اگر در سینه پنهان می کنند
از قضا رسواترین رسوای اهل عالمند !
کوهی از صدق و صفا و مهربانی و وفا
قدسیانی در زمین و در لباس آدمند
من نمیدانم چه میگویند با معشوقشان
اینچنین دلداده اند و لحظه ، لحظه ، باهمند 😍
سربدارانی که جان بر روی دستان و دوان
در دل سوزان آتش ، بی هراس و بی غمند
خونشان جاری است از گلبرگ زخم رو و سر
همچنان بر زخم تاریخی انسان مرهمند
عاشقم بر عشق این مردان بی روی و ریا
هر چه خواهد حضرت معشوق ... آنها حاتمند
شعر از : #عباس_دمیرچی
@abbasdamirchi
نفیر عاشقی
نباشی ، پیکری بی روح و سردم
ز اشک چشم تو ، جاری است دردم
ز خونت ، صلح و آزادی رقم خورد
نفیر عاشقی!.. دورت بگردم
شعر از : #عباس_دمیرچی
روز قلم بر شور آفرینان مبارک باد
@abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارادّی عالمي مولایه خاطر
گلیب همتا بلی زهرایه خاطر
بولوتلار ال قویوب یاقسین یاقوشلار
آخوب سیللر_سولار دریایه خاطر
حسینین شهرتی توتموش جهانی
ولی ی مطلق والایه خاطر
اولانمز حضرت عباسه بیرکس _
آتا ... مخلوق اولوب سقایه خاطر
آتار دنیانی هرکس عاشق اولسا
گزر صحرالری لیلایه خاطر
ولایت منصبی اولسون مبارک
علی ی عالی ی اعلایه خاطر
شعر از : #عباس_دمیرچی
عرض تبریک محضر یکایک همراهان عزیز
@abbasdamirchi
سوگنامه :
محرم آمد و دل در تب افتاد
به جانم سوزش خشگ لب افتاد
طنين گريه ی شش ماهه اي باز
به گوش عرشيان ، روز و شب افتاد
به تير و نيزه و شمشير غفلت
تن مه پيكري از مركب افتاد
به دست خصم دون ، دست و سر و تن
رقابت در مقام و منصب افتاد
سرآغاز شقاوت لحظه اي بود
كه تخم كينه ، اندر مذهب افتاد
***
به صحراي عطش ، آتش جلودار
فرات از بخت بد ، در غم گرفتار
هوا غمبار و گرما بی مثال است
زمين و آسمان ، خشك است و تبدار
صداي شيهه اسبان دشمن
وداع جانگداز شاه و سردار
نگاه كودكان بر دست سقا
و مشك پاره در دست علمدار
زبانه مي كشد آتش ز هر سو
به دور بستر تب كرده بيمار
امام و لشگرش در خون شناور
زنان و كودكان ، آواره و زار
*
چو دستان عمو از تن جدا شد
عطش معنا به دشت كربلا شد
زدشمن انتظار ياوري نيست
ز سوی دوستان ، بیحد جفا شد
همه عالم طفيل تار مويش
چه مهماني به دشت كربلا شد!؟
زمين و آسمان اندر تلاطم
بساط كائنات از هم جدا شد
دو دست كودكي در گاهواره
براي عالمي مشگل گشا شد
جوان و كودك و پير و زن و مرد
به اشك ديده اي حاجت روا شد
*
چه گويم واژه ها پيچيد درهم
خجل شد جمله ها از شدت غم
چو بر دامان طفلي آتش افتاد
گرفته عالمي را سوگ و ماتم
چه مي بينم به زير پاي اسبان
تن زيباترين زيباي عالم
و واويلا به حال خواهر زار
كه از اين ماجرا شد قامتش خم
و حال مادري مظلوم و بيكس
كه گويد زير لب ، نجواي مبهم
سه ساله دختر شيرين زباني
براي زخم بابا ، فكر مرهم
شعر از : #عباس_دمیرچی
التماس دعا
@abbasdamirchi
گنجشگ مفت نیست ...
سنگ اگر مفت است و در اطرافِ دست
دل ، درون سینه ی گنجشگ هست *
نسبت جسمی نحیف و سنگِ سخت ؟!
مرحبا ! ای پهلوان ! بر ضرب شست !
میشود با مفتهای بی شمار !
شیشه احساس دل را زد شکست
پا به روی مخمل گلها نهاد
روی دوش خسته ای بیکس نشست !
مشنو این ضرب المثل را ... ، هر که گفت
رشته های مهربانی را گسست
شادی گنجشگ را بنگر که صبح
از ملاقات نسیمی گشته مست ❤
عاشقی را مبدأ و مقصد کجاست ؟
تا ابد باقیست مولودِ الست
شعر از : #عباس_دمیرچی
*سنگ مفت و گنجشگ مفت
صرف نظر از اینکه کاربرد ضرب المثل در کجا و چه مواقعی است ، ترکیب واژه های ضرب المثل بسیار اذیت کننده است .
سنگ و گنجشک !
@Abbasdamirchi
🌷خبر گَلمَدی 🌷
گوزوم یولدا قالدی ، خبر گَلمَدی
هامی گلدی و بیر نفر گلمدی
ایراق دوشدی یوسف ، اورک اولدی قان
یاشیل کُهنَگیندن ، اثر گلمدی
کوچوب گِدّی یعقوب کنعانیدن
آنا وِردی جان ، بیر نظر گلمدی
سینان قامتیندن ، گوزه چکماقا...
نه اولدی که بیر مختصر گلمدی
گِجه یاتمادوم تا آچام قاپونی
اوتوز ایل گچیب ، خوش سفر گلمدی
باتوب گون ، دوشوب جانه هجران غمی
خدایا قوجالدیم ، سحر گلمدی
شعر از : #عباس_دمیرچی
روزهای پایانی مرداد و شهریورماه ۱۳۶۹ همراه بود با خوشحالی زایدالوصفی ناشی از بازگشت آزادگان عزیز و البته برای ما عجین با اضطراب از اینکه نام گمشده مان در لیستهای اعلامی نباشد که البته نبود.....
عرض تبریک به آزادگان عزیز که حق بزرگی بر گردن ما دارند.
@abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز پنجره
در دل پنجره رازی است که از شوق نسیم
پرده رقصیده و دیدار به فردا مانده
بارها آمده فردا که به فردا موکول
دل دیوانه جدا از من و آنجا مانده
شعر از : #عباس_دمیرچی
@abbasdamirchi
در دل اقیانوس
یک زلیخا عاشق یوسف شد و صد داستان ...
قصّه صدها هزار عاشق ، نگنجد در بیان
غافل از انگشت خود شد ، روی یوسف هرکه دید
این حسین(ع) است و ز عشقش میرود از سینه ، جان
شعر از : #عباس_دمیرچی
قطرات ناچیزی در دل امواج خروشان عاشقان اباعبدالله(ع)
اربعین سال ۱۴۰۲
دعاگوی همه همراهان و دوستان و ملتمسین دعا بودیم .
@abbasdamirchi
پرچم صلح حسن(ع) ، سبزترین رنگ بهار
شرر سینه ولی ، سرخی عاشورا بود
شعر از : #عباس_دمیرچی
عرض سلام و تسلیت محضر همراهان عزیز
@abbasdamirchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتحاد گرگ با سگهای هار
کاسه ی خون ، طعمه ی شام و ناهار
نیست از اوصاف انسانی نشان
ننگ و نفرین بر وجود نحسشان
میچکد خون از گلوی کودکان
جمله ی کفتارها خوشحال ازآن
حکمرانان عَرب در عیش و نوش
پنبه در گوشند و لبهاشان خموش
بی مروّت حاکمان زشتخو
بُرده از فرزند آدم آبرو
پس چه شد آزادی و حق بشر !؟
سازمانهای ملل را کو ثمر!؟
کیست تا یاری کند مظلوم را ؟!
کیست حامی ملت محروم را ؟!
کیست مانع بر سَرِ وحشیگری
کیست حاکم تا نماید داوری
شعر از : #عباس_دمیرچی
@abbasdamirchi
چقدر قافیه تنگ است در سرودن عشق
مرور کردم و آخر ، رسیده ام به دمشق
شعر از : #عباس_دمیرچی
ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد
@abbasdamirchi