eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ۱۱ ✅ هم بخون📖 ✅ هم با صدای نویسنده گوش کن🎧 🍃بچشان به کاممان طعم شیرین بی مثالت🍃 📚 ص۱۲۲ @abbasivaladi 🎥 کلیپ با کیفیت اصلی 👇👇👇👇👇👇👇 https://b2n.ir/f47299
🍃پسر ابوتراب گاهی دل آدم می‌گیرد. شاید بشود یک جور تحمّلش کرد. گاهی دل آدم بی‌قرار می‌شود. شاید بشود یک جور تابَش آورد. گاهی دل آدم تنگ می‌شود. شاید بشود یک جور صبوری کرد. دل‌گرفتگی وقتی به اوج می‌رسد برای تحمّلش باید منتظر معجزه بود. بی قراری وقتی بی‌حساب می شود برای قرار گرفتن، باید چشم به آسمان دوخت. دل‌تنگی وقتی از حد می‌گذرد برای درمانش باید به دنبال دمِ مسیحایی گشت. عزیز دلم! ماه مهربانم! مهربان‌تر از پدر و مهربان‌تر از مادرم! اگر کسی دلش گرفته باشد به اندازۀ همۀ‌ غروب‌های زندگی و هم بی قرار شده باشد به اندازۀ همۀ‌ دریاهای طوفان‌زده و هم دلش تنگ شده باشد به اندازۀ همۀ عاشق‌های فراق زده باید چه خاکی به سر بریزد؟ می‌شود بگویی؟ آخرش هم نتوانستم نازت را اندازه بگیرم! و دلم نفهمیده نسبت میان ناز و مهربانی‌ات را. می‌بینی دارم می‌سوزم؛ ولی به تماشا می‌نشینی. می‌دانم دلت می‌سوزد از سوختن من؛ ولی جلو نمی‌آیی. می‌دانی اگر بدانم سوختن تا کی تداوم دارد شاید تحمّلش برایم آسان‌تر شود؛ ولی نمی‌گویی. باز شدن دل گرفته، آرام شدن دل بی‌قرار و شفای دل تنگم را نمی‌گویم که نمی‌خواهم؛ ولی هر چه تو صلاح بدانی امّا آقا! هنوز هم نمی‌خواهی بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی یا نه؟! قول می‌دهم اگر بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی خودم بگردم و پیدا کنم خاکی را که باید به سر بریزم. شبت بخیر پسر ابوتراب! @abbasivaladi
حباب‌سازی🛁🛁 🔸در یک ظرف، مقداری مایع ظرفشویی، دستشویی، شامپو و یا پودر صابون بریزید. آرام آرام، آب داغ را در ظرف ریخته، هم بزنید. بهتر است در این محلول، از ترکیب پودر صابون و مایع ظرف‌شویی استفاده کنید. 🔹برای این که بتوانید حبابهای بزرگ و مقاومی را تولید کنید، به ازای هر لیوان آب، کمتر از یک قاشق چایخوری گلیسیرین به آن اضافه کنید. ✅موادّ حبابسازی را به صورت آزمون و خطا، کم و زیاد کنید تا به حباب مقاومتری برسید. هر اندازه محلول ساخته شده، بیشتر بماند، حبابها از مقاومت بیشتری برخوردار میشود. ✳️با یک سیم نسبتاً ضخیم، یک دایرۀ سیمی بسازید و دسته ای را هم برای آن تعبیه کنید. مقداری نخ، دور قسمت دایره ای‌شکل این وسیله بپیچید. 🔻قسمت دایره ای‌شکل را وارد مایع کنید تا لایه ای از محلول را به خود، جذب کند. حالا در وسط این لایه، آرام بدمید. با این کار، حبابهایی روی آسمان به پرواز در میآید. یادتان باشد هر اندازه سیم شما حالت دایره ای‌شکل داشته باشد، حبابهای بهتر و بادوام تری تشکیل میشود. 🔰علاوه بر این روش، میتوانید یک نی در لیوان گذاشته، در آن بدمید. وقتی حبابهایی در لیوان تشکیل شد، نی را بردارید و با دهان به سمت حبابها فوت کنید. حبابها از لیوان جدا شده، به پرواز در میآیند. ‼️وقتی این حبابها به پرواز در می آیند، کودک را تشویق کنید با دستش آنها را بترکاند. 🔅آشنایی با قوانین طبیعت، از فواید این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۶۷ - ۶۶ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0215 ale_emran 159.mp3
7.52M
۲۱۵ آیه ۱۵۹ (مهربونی پیامبر) ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🍃یار بخشنده روزهایی که زیاد به یادت هستم احساس می‌کنم زندگی به رویم لبخند می‌زند. حتّی وقتی که تیغی بر می‌دارد و به رویم می‌کشد نمی‌توانم آن را جدا از لبخندش تفسیر کنم. با یاد تو حتّی تیغ را تیغ نمی‌بینم. تیغ‌ها وقتی به یاد تو می‌رسند دست خودشان نیست می‌شوند پری برای نوازش. خیالاتی نشده‌ام. واقعیت را می‌گویم؛ همانی را که هست. خدا در یاد تو این خاصیت را گذاشته کسانی که زیر بار بلاها قد خم می‌کنند مشکل از خودشان است که یاد تو نیستند. خدا اوّل یاد تو را آفرید بعد باران مشکلات بارید. امروز بیشتر به یادت بودم. هر کاری که می‌خواستم انجام دهم حواسم به اخم و لبخند تو بود. به گمانم چند بار خواستی بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی ولی منتظر ماندی تا من روزهای دیگری را هم با یاد تو طی کنم تا بیشتر به وادی محبّت تو نزدیک شوم. حتّی اگر خیالاتی شده‌ام بگذار با این خیالم خوش باشم. فردا در پیش است. نمی‌دانم هستم یا نیستم. اگر بودم، باز هم کمکم که به یادت باشم، بیشتر از امروز. اگر نبودم مرا ببخش به خاطر همۀ غفلت‌هایی که از تو داشتم. شبت بخیر یار بخشنده! @abbasivaladi
🍃غیور مهربانم من این را خوب فهمیده‌ام که تو دوست نداری من با کسی دیگر جز تو دوست باشم. درست می‌گویم؟ دقیق‌ترش این که: تو دوست داری همۀ دوستی‌هایم رنگ و بوی تو را داشته باشد. هر چه قدر رنگ و بوی دوستی تو بیشتر دوستی‌ها برای تو محبوب‌تر. درست می‌گویم؟ اگر اشتباه است بگو! تو محبّت پدر و دختری را که آنها را از محبّت تو دور می‌کند، دوست نداری و بر رفاقت دو غریبه‌ای که دوستی‌شان رنگ و بوی تو را دارد مُهر تأیید می‌زنی. درست می‌گویم؟ من از عشق این طور می‌فهمم: همۀ معشوق‌ها به عشقشان غیرت دارند. اگر عاشق‌ها عشق را خرج جایی غیر از معشوق کنند معشوق، همۀ عشقش را عاشق می‌گیرد و او را واگذار می‌کند به معشوق‌های دیگر. درست می‌گویم؟ و چون تو معشوق مهربانی هستی. بارها و بارها دیده‌ام محبّت کسی را که دوست نداشتم در دلم گذاشتی؛ چون رنگ و بوی دوستی تو را داشت و محبّت کسی را که دوست داشتم از دلم برداشتی؛ چون رنگ و بوی دوستی تو را نداشت. وای که اگر تو مثل معشوق‌های دیگر بودی! که اگر بودی، امروز هیچ امیدی به عاشق شدنم نبود. قربانت بروم که هم غیوری و هم مهربان! غیرت و محبّتت آخرش می‌کشد مرا! شبت بخیر غیور مهربانم! @abbasivaladi
🍃هوای نفس کشیدنم دوستی تو با من پر از دردسر است برای تو. یکی دو تا که نیست دردسرهای من یکی تمام می‌شود و دیگری آغاز می‌شود. من هنوز بزرگ نشده‌ام. دوستی با کوچک‌ها حال و حوصلۀ زیادی می‌طلبد. اگر هنوز دلم خوش است به این که شاید تو به من دوست شوی به خاطر توصیف حلمی است که از تو شنیده‌ام. می‌گویند تو معنای بردباری هستی. دلم دوستی تو را می‌خواهد بیشتر از همیشه. قول می‌دهم که اگر با من دوست شوی زودتر از اینها بزرگ شوم آقا! بزرگ می‌شوم و دردسرهای دوستی تو با من کم می‌شود برایت. این روزها زیاد بهانه می‌گیرم برای تو. بهانه گرفتن کار کوچک‌هاست. تحمّل این بهانه‌ها ریاضتی است برای بزرگ‌ها. می‌دانم گاهی حتی بهانه می‌گیرم برای چیزی که دارم ولی چشم کوچکم توان دیدنش را ندارد. اگر بزرگ شوم، چشمم تیز می‌شود آن وقت این همه چیزی را که به من داده‌ای،‌ خوب می‌بینم. این طور، بهانه گرفتن‌هایم کمتر می‌شود. امروز بازم دلم بهانه گرفته بود. چقدر گریه کردم پای این بهانه. معلوم بود که نمی‌خواهی گرفتار این بهانه بمانم. چشمم را بازی کردی به چیزی که در دستم بود و نمی‌دیدم. از این کارها زیاد بکن آقا! مثل هوای نفس کشیدن به آن محتاجم. شبت بخیر هوای نفس کشیدنم! @abbasivaladi
🍃حضرت منجی من دوست دارم که با تو دوست باشم. ولی چه کنم که هر چه تلاش کردم نشد. حرفش را زدم امّا وقتی پای عملش رسید در جا زدم و حتّی به عقب بر گشتم. دغدغه‌هایم هم‌رنگ دغدغه‌های تو نشد و آرزوهایم از آرزوهای تو فاصله گرفتند. خوب یا بدش را تو بگو من دیگر از این که بتوانم با تو دوست شوم ناامیدم. این بد است؟ دوست تو شدن کار من نیست ولی هیچ گاه ناامید نمی‌شوم از این که تو دوستم شوی. آقا! با من دوست می‌شوی؟! مرا ببخش به خاطر همۀ دردهایی که کشیدم امّا هیچ کدامشان درد تو نبود. چه کنم دوستت نبودم و دردم درد تو نبود ولی به گمانم اگر تو دوستم شوی بی‌فاصله دردهایت به جانم می‌افتد و دردهای نامربوطم از دلم بیرون می‌روند. خلق و خوی تو این است که با هر کسی دوست شوی محبّتت را در دل پنهان نمی‌کنی. وقتی که با من دوست شدی اولین باری که به من بگویی دوستت دارم همۀ دردها و دغدغه‌ها و آرزوهایت یک جا در دلم خانه می‌کنند. آقا! با من دوست می‌شوی؟! من از دردهای نامربوط به تو خسته‌ام از آرزوهایی که رنگ تو را ندارند بیزارم دغدغه‌هایی ربطی به تو ندارند، آزارم می‌دهند. بیا و با من دوست شو و مرا از این رنج بی‌حساب رها کن. شبت بخیر حضرت منجی! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
‼️یکی از دلایل اصلی گریز مادرها از وظایف مادری، آن است که می‌گویند: مادری کردن، موجب می‌شود که ما، د
✅ مادری کردن، همۀ زیبایی‌ها را در خود جای داده؛ امّا باز هم فراموش نکنیم که هر انسانی برای خود، علاقه‌مندی‌هایی دارد که با رسیدن به آنها، احساس آرامش می‌کند. 🔸 مثلاً ممکن است یک مادر به مطالعه و دیگری به خیّاطی یا کارهای هنری علاقه داشته باشد. ❌با وجود بچّه‌ها، بویژه اگر خردسال یا نوزاد باشند، از صبح تا شب، فرصتی برای این کارها باقی نمی‌مانَد. ⁉️ چه اشکالی دارد که یک پدر، پس از این که از سرِ کار برگشت و اندکی استراحت کرد، به سراغ بچّه‌ها برود و فرصتی را برای مادر ایجاد کند تا او به کارهای مورد علاقۀ خود برسد؟ ⁉️ شاید برخی از پدران بگویند که کار ما هم سخت است و خستگی دارد. مگر ما وقتی کار می‌کنیم، در حال استراحتیم که از ما توقّع دارید خانه که آمدیم، کمک‌کار مادرِ خانه باشیم؟ 🔰در پاسخ به این پدران بزرگوار، باید بگوییم که ما هم قبول داریم کار شما در بیرون از خانه، خستگی دارد؛ امّا شما هم دو نکته را بپذیرید: 1⃣ آن که شما مرد هستید و خداوند به شما توان و قوّتی داده که آن اندازه‌اش در زن نیست. 2⃣ آن که بپذیرید خستگیِ کار خانه، کمتر از خستگی کار بیرون از خانه نیست. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۹۸ @abbasivaladi
🍃زائر رضا باز هم روز مخصوص زیارت رسید؛ زیارت خورشیدی که از مشهد به مشرق و مغرب عالم می‌تابد، خورشیدی که غروب ندارد. خورشیدها در هر منظومه‌ای که باشند، نورشان را از او دارند و در برابرش شمعی رو به باد را می‌مانند. باز هم من ماندم و حسرت تکراری زیارت و تو هستی و زیارتی عاشقانه. وقتی که از کاروان زیارت جا می‌مانم، دلم را خوش می‌کنم به این که تو آن جایی و مگر می‌شود مرا فراموش کنی؟ به خودم می‌گویم چه سفارش کنم چه فراموش، تو از سوی من سلامی می‌دهی به امام رئوف. بگذار بخندند به من کسانی که این دل‌خوشی‌ها را خیال‌هایی می‌دانند که بافتۀ ذهن ساده‌اندیش من‌اند. اصلاً خیال هم که باشد، دلم خوش است به همین خیال‌ها. مگر چه عیبی دارد آدم با این خیال‌ها زندگی کند و با همین خیال‌ها بمیرد. زیارت که رفتی، سلام مرا که رساندی، بگو دلم چه قدر تنگ شده برایش! شبت بخیر زائر رضا! @abbasivaladi
📌پول، و پله‌های سازگاری (اعتماد به وعدۀ سازگاری با وضعیت اقتصادی) ❓من خواهر دامادمان را می‌خواهم. او هم مرا می‌خواهد. وضع آنها از ما بهتر است؛ امّا او می‌گوید: «من همه جوره تحمّل می‌کنم. همین که غیرت داری، بس است». ما با هم ارتباط داریم. حالا می‌خواهم بدانم که آیا او واقعاً می‌تواند تحمّل کند یا اینها همه حرف است؟ 🔸دنبال یقین نباشید ✳️ دنبال رسیدن به این یقین نباشید که او می‌تواند تحمّل کند یا نه؟ مگر این‌که علم غیب داشته باشید. ⁉️ ما در جواب کسانی که به دنبال یقین صد در صد هستند، می‌گوییم: آیا این یقین را نسبت به خودتان دارید یا نه؟ اگر دارید، یا عالم به غیب هستید یا نمی‌دانید یقین چیست. اگر هم ندارید ـــ که ندارید ـــ ، چگونه می‌خواهید در بارۀ دیگران به این یقین برسید؟ ✅ امّا با این‌که نمی‌‌‌توان به یقین رسید، می‌توان با احتمال بالایی که برای یک تصمیم‌گیری قابل اتّکا باشد، پیش رفت. ⚠️ در بارۀ سؤال شما، کار اساسی آن است که مطمئن شوید این انتخاب، بر اساس احساس عاشقانه‌ای که ایشان نسبت به شما دارد، شکل گرفته یا این‌که معیارهای یک همسر خوب را در شما دیده است. 📛اگر انتخاب، تنها بر اساس علاقه و احساس باشد، نمی‌توان به سخن او اتّکا کرد. در فضای احساس و علاقه، دو طرف برای یکدیگر جان می‌دهند؛ امّا وقتی به هم رسیدند و احساس، فروکش کرد _ که معمولاً نیز چنین می‌شود _ دیگر خبری از سینه چاکی گذشته نیست و همه چیز برای دو طرف مهم می‌شود. ⬅️ ادامه دارد... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۲۲۵ @abbasivaladi
‼️ارسال رایگان سفارشات بالای صد هزار تومن ⛔️فقط تا فردا 👇👇👇 Ketabefetrat.com