هدایت شده از لالایی خدا
منتخب_برنامه صد و شصت و هشتم.mp3
9.46M
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
▪️شهادت مظلومانه امام مهربونمون امام حسن مجتبی علیه السلام رو به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنم.
#لالایی_خدا ۱۶۸
#سوره_آل_عمران آیات ۷۶ - ۷۵
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
(قصهی صلح امام حسن علیه السلام )
✅شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹
@lalaiekhoda
🍃ماه پاره من
وقتی قصّۀ خرج شدنها را میشنوم
از بودنم شرمگین میشوم.
خوش به حال کسانی که خرج تو شدند
به ویژه آنهایی که چیزی برای خود باقی نگذاشتند.
نکند یک وقت از من بپرسی
چه چیزی از خودم را خرج تو کردم؟
و اگر پرسیدی، منتظر پاسخ نباش.
بگذار وقتی پاسخت را بدهم که چیزی نمانده باشد که خرج تو نکرده باشم.
مرا ببخش برای این همه وابستگیها.
کمی دیگر صبر کن
جز رشتۀ تعلق تو همه رشتهها را پاره خواهم کرد.
شبت بخیر ماه پارۀ من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
22.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ_تصویری
🍃نشانه های انسان صابر در بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
#محسن_عباسی_ولدی
#سمت_خدا
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
⁉️میدونید اگه بچهها رو تو هفت سال اول آزاد نذاریم چی میشه؟ 🤔 🔴 آزاد گذاشتن بچهها، فقط یه کار خ
3⃣افسردگی
📌یکی از اصلی ترین عوامل شاد نگه داشتن بچه ها، آزاد گذاشتن اونهاست.🏃♀🏃♂
🔸 آزاد نذاشتن بچه ها خونه رو براش مث زندان مکنه.
پدر و مادری که مانع آزادی بچه ها میشن در اصل، سدی مقابل شادابیِ روحی بچه شون ساختن.😢
4⃣ترس
✔️همون طور که قبلاً گفته شد، آزادی مهیا کردن فضا برا تجربه کردن هست.🙃
🔹وقتی بچه ها آزادی رو تجربه نکنن و موقع انجام کارهای مختلف، با ممانعت پدر و مادر رو به رو بشن، جرئت و جسارت انجام کارای مختلف رو از دست میدن.🤦♀
5⃣از بین رفتن برخی از علاقه های مثبت
🔸برخوردهای تند😤 با بچه ها زمانی که به علاقه های مثبت و سازنده خودشون مشغول هستن، ممکنه باعث از بین رفتن این علاقه ها بشه.😔
ادامه دارد....
#من_دیگر_ما
#تربیت_فرزند
#محسن_عباسی_ولدی
🌐http://ketabefetrat.com
📲 @foroosh_fetrat
@abbasivaladi
🍃پسر فاطمه
اعتقادم آن است که غریبها را خدا دوست دارد.
نمیدانم چه سرّی در غربت نهفته که وقتی روزگار کسی رنگ غربت میگیرد
خدا به او نزدیکتر میشود.
غربت، ریاضتی است برای خودش.
تاب آوردن این ریاضت، کار هر کسی نیست.
غریبها راهشان به خدا نزدیکتر است؛ ولی کارشان هم سختتر.
غریب باشی و اهل گلایه به خدا نباشی، هنر میخواهد.
مادرت غریب بود.
در میان دشمنان نه، در میان کسانی که مدّعی دوستی بودند.
غربتش در باور غریبهای عالم نمیگنجد.
آنها وقتی مادر تو را دیدند، غربتشان را فراموش کردند.
داشتم با خودم فکر میکردم که محبّت خدا به مادرت
کجا خودش را نشان میدهد؟
مگر خدا غریبها را دوست ندارد؟
اگر آری، به گمانم روزی باید فاطمه از غربت بیرون بیاید.
فاطمه هنوز هم غریب است؛ حتّی در میان دوستان.
با این سؤال، دست و پنچه نرم میکردم
که برق پاسخی در سرم جست و دلم آرام شد.
حرف تو یادم آمد که گفتی:
در دختر رسول خدا برای من الگوی نیکویی است.
تو وقتی بیایی عالم همه در برابرت تعظیم میکنند
آسمان دست به سینه در برابرت میایستد
اهل آسمان و اهل زمین، همه بردهات میشوند
و تو آن روز هم فریاد میزنی که فاطمه الگوی من است.
وقت آمدن تو نقطۀ پایان غربت فاطمه است.
تو فاطمه را برای همه فریاد خواهی زد.
خدا فاطمه را دوست دارد.
شبت بخیر پسر فاطمه!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🔥🎥🔥🎥🔥🎥🔥🎥🔥 🎞 #کلیپ_تصویری ‼️#تو_یکی_ساکت‼️ ♨️ قسمت دوم♨️ 📣📣 دههٔ هشتادیها! قرار است ندانید ❌
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥🎥🔥🎥🔥🎥🔥🎥🔥
🎞 #کلیپ_تصویری
‼️#تو_یکی_ساکت‼️
♨️ قسمت سوم ♨️
📣📣 دههٔ هشتادیها! قرار است ندانید
❌ شکنجههای بیرحمانهٔ زنان و دفاع از حقوق آنها ‼️
🎙استاد #محسن_عباسی_ولدی
💥حتماً تا آخر ببینید و به صورت گسترده نشر بدید.
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🎧#قطعه_صوتی #پیشنهاد_ویژه ۲ #طعم_شیرین_خدا #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
♨️#پیشنهاد_ویژه♨️
🍃قسمت دوم
🍃رسیدیم درِ خونه. در زدیم. زن میانسالی در رو باز کرد. بعد از سلام و علیک وارد شدیم.سمت چپ، یه اتاق کوچیک بود. گوشۀ اتاق، یه تخت بود که یه جوون روش دراز کشیده بود. اون جوون از گردن به پایین قطع نخاع بود. جز سرش، هیچ جای بدنش حس نداشت.
🍃گفتگو شروع شد: کلاس دوم راهنمایی، خرّمشهر ... . معلّم در حال درس دادنه که بمبارون هوایی میشه. یکی از بمبا روی سقف کلاس میافته و سقف، رو سر دانشآموزا خراب میشه. دوستاش جلوی چشماش پر پر میشن. خودشم تیرآهن سقف میافته روی گردنش و قطع نخاع میشه.
🍃حالا بیشتر از بیست ساله که از اون روز گذشته. اون جوون تو همۀ این مدّت، جز سالی دو سه بار که با آمبولانس یه چرخی تو شهر میزنه، کنج خونه افتاده و داره روزگار میگذرونه.
🍃ازش پرسیدم: تو که از گردن به پایین حس نداری، وقتی مریض میشی، از کجا میفهمی؟
گفت: نمیفهمم.
گفتم: پس چه طور مداوات میکنن؟
گفت: به قدری بیماریم پیشرفت میکنه که به عفونت تبدیل میشه و از بدنم بیرون میزنه. اون وقته که دکترا میفهمن و درمونم رو شروع میکنن.
🍃خدایا! من تا حالا این طوری به «درد» نگاه نکرده بودم. درد چه نعمت بزرگیه و من چه بندۀ غافلی هستم! من رو ببخش که تا حالا هر وقت درد به سراغم میاومد، ازت آروم شدنش رو طلب میکردم، بدون این که اون رو نعمت بدونم و شکرش رو به جا بیارم.
🍃بهش گفتم: به چی علاقه داری؟
گفت: به کتاب خوندن.
گفتم: میخونی؟
گفت: نه.
گفتم: چرا؟
گفت: برا خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمیتونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ امّا اون، همۀ وقتش رو برا من گذاشته. مگه میتونم ازش توقّع این کار رو هم داشته باشم؟!
🍃خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتّی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چه قدر نعمت و از طرف من چه قدر غفلت!
🍃وقتی جایی از صورتش میخارید، به مادرش میگفت: «صورتم میخاره» و بعدشم نشونی میداد که کجای صورتشه: سمت چپ، پایین چشمم، نه کمی بالاتر ...
دیگه داشتم گیج میشدم از این همه نعمتایی که توشون غرق بودم و حتّی لحظهای بهشون فکر نکرده بودم. هر چی فکر میکنم، یادم نمیآد تا اون وقت برا خاروندن صورتم خدا رو شکر کرده باشم.
🍃بهش گفتم: یک سؤال.
گفت: بپرس.
گفتم: ناراحت نمیشی؟
گفت: نه.
گفتم: بیشتر از بیست ساله، از وقتی نوجوون بودی تا حالا که سی و خوردهای سال از عمرت گذشته، کنج خونهای. با این همه مشکل، از خدا گلایه نداری؟ ازش ناراحت نیستی؟
🍃تا این رو شنید، حالش تغییر کرد و گفت: نه! نه! خدا خیلی خوبه، خیلی خوب. شکر خدا، شکر خدا!
این حرف رو که زد، دیگه با همۀ وجودم پیشش احساس کوچیکی کردم.
مادرشم میگفت: «مناجاتای سحر پسرم با خدا دیدن داره». چه قدر دوست داشتم یه بار وقت سحر پیشش بودم و مناجاتای اون رو با خدا میدیدم!
📚 #طعم_شیرین_خدا، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
⁉️ میدونید اگه ملاکهای ازدواج، ظاهری باشن و نه حقیقی، چه اتفاقی میافته؟🤷♂🤷♀ 🔵 قسمت سوم: ✅ گفت
⁉️ میدونید اگه ملاکهای ازدواج، ظاهری باشن و نه حقیقی، چه اتفاقی میافته؟🤷♂🤷♀
🔵 قسمت چهارم:
✅ گفتیم که وقتی ملاکهای غیر منطقی، مدیریت تصمیم گیری رو تو ازدواج به دست بگیرن، یکی از نتیجههای اون، سخت شدن ازدواجه. سه تا از ملاکهای اشتباه توی ازدواج رو بررسی کردیم و حالا ملاک اشتباه بعدی👇
❗️شغل ثابت داماد❗️
✅وقتی که ما از تسهیل ازدواج حرف میزنیم، به صورت طبیعی سخن از سنّ ازدواج هم به میون میاد. یعنی نتیجه تسهیل ازدواج، پایین اومدن سنّ ازدواجه.✌️
🔷🔹پایین بودن سنّ ازدواج، لوازمی داره که یکی از اونا بحث شغل آقا داماد هست. ما وقتی به یه پسر بیست ساله میگیم ازدواج کن، باید بدونیم که این جوون داره درس میخونه، پس شغل ثابتی نداره.🤷♂
❓حالا اگه داشتن یه شغل ثابت رو معیار ازدواج بدونیم، دیگه نمیتونیم سنّ ازدواج رو از ٢۵ یا ٢۶ سال پایین تر بیاریم، پس برا حلّ این مسئله باید چهکار کرد؟🤔
1⃣ کار خونوادهها
🔶🔸پدرا باید پشتیبان بچههاشون باشن. اگه بخوایم واقع بینانه این مسئله رو حل کنیم، نباید پای خودمون رو از میدون بیرون کنیم. خیلی از پدرا و مادرا میتونن تا مدّتی عهده دار هزینۀ زندگی بچههاشون باشن.🤝
❌ البته این کمک نباید طوری باشه که خیال فرزند رو آسوده کنه و انگیزشون رو برا کار کردن و به دست آوردن درآمد، از بین ببره.👌
✅ اگر فرزند ما تو دوران سربازی یا دانشجویی احساس نیاز به ازدواج کرد، میتونیم با پذیرش عقد طولانی مدت، زمینۀ ازدواج اون رو فراهم کنیم. این هم کار دیگهای که باید خونوادهها بپذیرن و سختگیری نکنن.♨️
🔵 ادامه دارد...
#نیمه_دیگرم
#انتخاب_همسر
#محسن_عباسی_ولدی
🌐http://ketabefetrat.com
📲 @foroosh_fetrat
@abbasivaladi