eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
25.8هزار ویدیو
128 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
نظام تقديم 98.mp3
9.15M
🔈 🔇 جلسه بیست و پنجم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود.. [..او میبیند..] با این کار میخواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند.. ..🌱 @abbass_kardani🌹
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─ پارت : ۱۱ * همونطور ک چشمام بسته بود اروم شروع به حرکت دادن پام کردم ، گرچه میترسیدم درد شدیدی یهو بگیره پام یا ببینم ک شکسته باشه و دیگ نتونم تمونس بدم استرس و ترس داشتم . اما برخلاف تصورم اون درد چند دقیقه پیشو اصلا توش احساس نمیکردم ، فقط یه درد خفیفی حس میکردم ، باورم نمیشد ، سریع چشمامو باز کردم و به پام نگاه کردم ، پرسید : - درد نداره پات ک ؟؟ با ذوقی ک تو چشام بود بهش گفتم : - نه - هیچی ؟؟ - خیلی کم -حالا بلندشو ببینم میتونی راه بری یا ن ؟ زودتر از من پا شد و دستشو به سمتم دراز کرد تا کمکم کنه بلندشم ، اما بدون توجه بهش خودم سعی کردم بلند شم . اونم کلافه دستشو با مکثی عقب کشید و گفت : - حالا راه برو . اروم و یکم با احتیاط و ترس شروع کردم به قدم برداشتن ، هیچ دردی احساس نمیکردم و خیلی خوشحال بودم ک دردی نداشتم . پرسید : - چطوره ؟؟ - خوبــــــــه - مشکلی ک نداری؟ - نه سرشو تکون داد و گفت : - برای احتیاط پیش دکترم برو ، اما فکر نکنم نیاز باشه چون مشکل خاصی نیست ، اما سعی کن زیاد رو پات فشار نیاری . - باش دیگ مهمونا اماده رفتن شده بودن و همه سوار ماشین برای عروس کشون . منم میخواستم به اقای شریفی زنگ بزنم بیاد دنبالم ک از شانس گند من گوشیم خاموش شده بود . سهراب ک کلافگیمو دید ک هی با گوشیم ور میرم و به اطراف نگاه میکنم بلکه شیدا نامردو پدا کنم ، گوشیشو به سمتم گرفت . نگاهی بهش انداختم و گفتم : - نیازی نیست - مطمعنی !!! - بله - دختر تو چرا انقد یه دنده و لجبازی ، اینهمه غرورو از کجا اوردی !!! خب بگیر دیگ کارتو انجام بده ، ناز میکنی چرا اخه ؟ بازم راضی به گرفتن گوشیش نمیشدم ، اما چاره ای نداشتم به کی رو میزدم !! ناچار گرفتم و به شماره اقای شریفی زنگ زدم . - الو بله - سلام اقای شریفی ، احدی هستم ، میشه بیاید دنبالم . - سلام ، مانا خانم ؟؟ - اره خودمم - این شماره خودتونه؟ - ن من گوشیم خاموش شده بود - اها . چشم الن میام - فقط سریع لطفا - حتما حتما . خدانگهدار گوشیو قطع کردم و به طرفش گرفتم . اونم بی حرف گوشیشو گرفت ، خواست بره ک دیدم واقعا کمال بی ادبیه بخاطر اینهمه لطفش گر چ از دستش شاکی بودم اما تشکر نکنم . اروم گفتم : - راستی وایساد و سروشو به طرفم چرخوند و سوالی نگاهم کرد . با من من و مکثی در حالی ک به زمین نگاه میکردم گفتم : - ااااممم ،،، ممنونم ،،،،، بخاطر همه چیز منتظر بودم یه چیزی بگه اما هیچی واکنشی نشون نداد ، با کنجکاوی اروم سرمو اوردم بالا تا ببینم زندس یا ن اولین چیزی ک دیدم لبخند رو لبش بود و بعدم چشمای مهربون شده و شیطونش . گفت : - مث اینکه تشکرم بلده این خانم پرو لجباز این قیافشه و حرفشو ک دیدم گفتم این باز پرو شده فکر کرده خبریه ، سریع حالت قبلنمو گرفتم و خیلی جدی وایسادم و ازش چشم گرفتم . - من باید برم . خدانگهدار . تک خنده ای کرد و گفت : - مراقب باش بلایی دیگ سر خودت نیاری . خیلی جدی و با غضب برگشتم نگاش کردم و به راهم ادامه دادم . اونطرف تر سمیرا و شیدا احمقو دیدم و رفتم پیششون ، یه عالمه دعواشون کردم ک تنهام گذاشتن ، اونا هم عذرخواهی کردن ، با دیدن شریفی لب خیابون ازشون خدافظی کردم و به سمت ماشین حرکت کردم . شریفی مثل همیشه نگاهی دقیق بهم انداخت و گفت : - حالتون خوبه خانم ؟؟ - اره - ولی احساس میکنم امشب اونقدم بهتون خوش نگذشته ، درسته ؟؟ - درسته ‌، اصلا خوب نبود - ببخشید ک اینو میپرسم ،، چرا ؟؟ - سوتفاهم و باهای زمینو اسمونی ک به سرم نازل میشه . - عجب ، حالا ک اتفاق افتاده و گذشته ، ذهنتونو بخاطرشون درگیر نکنید هیچ نگفتم ، تو راه اهنگ ارومی پخش میشد و من از پنجره به شهر نگاه میکردم ولی فکرم پیش تمام اتفاقات امشب بود ، نفهمیدم کی رسیدیم و از اقا تشکر کردم و رفتم داخل خونه . . . . نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
من اگر روی تو حسّاسم وُ غیرت دارم پشتِ این عاشقیام منطق وُ حکمت دارم چشمِ هرکس به تو درویش نباشد فیالفور کور خواهد شد عزیزم! به تو غیرت دارم... @abbass_kardani
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مهمترین برنامه در آخرالزمان❗️ ⚫️ درو کردن مؤمنین در ⚠️ 🎞کلیپی زیبا با سخنان شنیدنی استاد ✨ شیطان میتونه روی اراده تو اثر بذاره؟؟؟ فقط بگو نه! بگو نه! و ترک کن..! نقطه ضعف از خودت نشون نده! @abbass_kardani🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌