🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💐#مجید_بربری
#قسمت_34
مجید نگاهی به ساعتش انداخت.به اذان مغرب ،چند دقیقه ای بیشتر نمانده بود.هوا کم کم داشت،گرگ و میش میشد
_حامد بیا بریم مسجد،به نماز جماعت برسیم،
چشمان حامد گرد شد.با تعجب و ذهنی پر از سوال گفت:
_مجید خوبی؟کجا بریم؟مسجد؟گفتی چی کار کنیم؟نماز؟
_آره،بیا بریم حالت رو خوب کنم.
_مجید، تو چی زدی؟راستش رو بگو ،مارکش چی بوده که از این رو به اون رو شدی؟
_بیا بریم حامد،این قدر هم حرف مفت نزن.
_مجید ما فقط محرم به محرم،اون هم دهه ی اول میریم حسینیه.
تازه مسجد هم نمیریم.بعد هم تموم،تا سال دیگه.ولمون کن تو هم.
_بهت میگم بیا بریم مسجد. میخوام حالت رو خوب کنم.بیا بریم.
سوار موتور شدند و رسیدند دم مسجد.حامد مات مانده و دو دل بود.نمی دانست مجید،هدفش از این کارها چه است؟هرچند از زندگی مجید بی خبر نبود،ولی حالا از کارش سر در نمی آورد.دم در مسجد،موتور را روی جک گذاشتند و رفتند داخل حیاط.
_حامد بیا بریم وضو بگیریم.
_وضو؟وضو دیگه برا چی،ما دهه محرم میریم حسینیه، وضو نمی گیریم.
_بی وضو که نمیشه نماز خوند.
_من اصلا وضو بلد نیستم.
_منم بلد نبودم،یاد گرفتم.ببین من چی کار کنم،تو هم همون کار رو بکن.
_تو که میگفتی مهم دله،دل که پاک باشه کافیه.پس نماز برا چیه دیگه؟
_این ها مال قبل بود،حالا دیگه فهمیدم این حرف اشتباهه.عمل و دل باید با هم پاک باشن.
خنده ی حامد رهایش نمیکرد.فکر میکرد مجید این دفعه هم،مسخره بازی در آورده و سرکارش گذاشته. خنده ای کرد،نگاهی به مجید انداخت و باری به هرجهت ،وضویی گرفت.مجید با عصبانیت گفت؛
_چرا اینقدر میخندی؟نماز خوندن مگه مسخره بازیه؟بیا بریم تو مسجد.
_من نماز بلد نیستم.
_آخرین باری که نماز خوندی کی بود؟
_والله چی بگم؟روم پیش خدا سیاهه،زمان مدرسه،از ترس انتظامات الکی تو صف نماز،دولا و راست میشدم.همین،تموم شد رفت.بعد هم که ترس نمرهٔ انضباط از سرم افتاد،هرچی مادرم نماز نماز میکرد، یه گوشم در بود و یکی دروازه.هرقدر که حرص و جوش خورد، بی فایده بود.
_امروز بیا بریم نماز بخون و از ته دلت،با خدا راز و نیاز کن!ازش بخواه کمکت کنه و دستت رو بگیره.
_حال من خوب شده،بیا جون مادرت بریم.ما رو چه به این کارا؟
_عجب حرفی میزنی،یعنی چی،پس نماز برای کیه؟بیا بریم بهت میگم.
صدای اذان به گوش میرسید.همان طور که آستین ها را بالا زده بودند و جوراب توی جیب شان بود و پاشنه کفش ها را خوابانده بودند،رفتند داخل مسجد. حامد میخواست همان ته بنشیند،ولی مجید او را با خودش برد صف اول و کنار هم نشستند. هنوز امام جماعت نماز را شروع نکرده بود.مجید چهارزانو نشست.سرش را به طرف حامد کج کرد و طوری که بغل دستی،صدایش را نشنود،به دوستش گفت:
_هرچی امام جماعت گفت،تو هم پشت سرش تکرار کن.نماز مغرب هم سه رکعته
بعد از نماز،حامد توی مسیر پرسید:
_تو این ها رو از کجا یاد گرفتی؟
_مثل اینکه بچه مسلمونیم ها،این سوال های مزخرف چیه میپرسی؟
_یه چیزی بگم؟
_اگه میخوای حرف های صد من یه غاز بزنی، نه.
_نه داداش،انگار یه باری از روی دوشم برداشته شد.
_حالا بیا بریم پایگاه.
_پایگاه دیگه برا چی؟بی خیال ،بیا بریم به قلیون بکشیم.
_پایگاه حالا عزاداری و سینه زنی یه.میای بریم؟
_نه مجید،من جدی جدی باورم شد،تو اون مجید یه سال پیش نیستی.رفقا میگفتن با بچه هیأتی ها و بسیجی می پّری،ولی من باورم نمیشد.
از همان روزها بود که دیگر دوستان مجید،هیچ کدام او را در محل نمی دیدند.هر از گاهی هم اگر مجید را گذری می دیدند، با لباس فرم بسیج بود.طی آن مدت در هیچ مهمانی شبانه و یا جشنی شرکت نکرد.هروقت بچه ها زنگ میزدند که؛((مجید بیا بریم قلیون بکشیم و بعد هم عشق و صفا تا تصفه شب)).نمیگفت نمیام.می گفت:خودم خبرتون میکنم. ولی هیچ وقت خبرشان نمی کرد.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
💐#مجید_بربری
#قسمت_35
جاده چالوس
اردیبهشت ۱۳۸۴-اولین تجربه
یکی از روزهای اردیبهشت آن سال،که هوا نه سرد بود و نه گرم و دل انگیزی هوا،هوش از سر آدم میبرد، مجید از خواب شیرین دم صبح، دل کنده بود و برنامه ای داشت.مهرشاد غرق خواب بود که صدای زنگ در،بد خوابش کرد.بیدار شد،ولی گیج و گنگ ،توی رختخواب نشست.با پشت دست،چشم هایش را مالید و کمی به خودش آمد.حالا صحبت مجید و مادرش را می شنید:
_مامان!به مهرشاد بگو پاشو بریم!
عادت داشت مادربزرگش را،مامان صدا کند.مادربزرگ پرسید:
_کجا مادرجون؟بیا صبحونه بخور بعد.
_نه،تو راه یه چیزی می خوریم.میخوایم از جاده کندوان بریم چالوس.
مادربزرگ با صدایی بلندتر،رو به پسرش گفت؛
_مادر،مهرشاد بلند شو،مجیده،اومده دنبالت،با هم برید گردش.
دنبال صدای نوازش گر و پر مهر مامان،مجید هم با صدای بلند، فرمان بیدار باش داد:
_مهرشاد پاشو،لنگه ظهره،چقدر میخوابی!
مهرشاد،بی حوصله و خواب آلود ،لباسش را پوشید و از اتاق بیرون آمد.همان طور که خمیازه می کشید،به مجید توپید:
_تو خواب نداری؟
_نه،خوابم کجا بود؟بیا بریم.بچه ها تو ماشین منتظرن.
توی کوچه،پیکان قرمز رنگی با چهار سرنشين، منتظر دایی مهرشاد بودند.از صبحانه و ناهار ،تا تنقلات تو راهی،همه را مجید به قول خودش، ردیف کرده بود.از دم خانه تا برسند جاده چالوس ،هرچند دقیقه ،ترانه را توی پخش صوت عوض میکردند و صدای خواننده که داخل ماشین می پیچید،از سرخوشی،همه باهم دنبال خواننده،دم می گرفتند و دست می زدند.گاه یکی ،همان طور نشسته روی صندلی،با ریتم آهنگ،تن و بدنش را می جنباند و بقیه هم با دست زدن،همراهی و تحریکش می کردند.با این شلنگ اندازیِ جوان های سرخوش ،لازم بود که مجید اوضاع را کنترل کند،تا برخوردی بین چند تا هم سفر و یا خدای نکرده،اتفاقی برای ماشین توی جاده نیفتد. به خاطر همین،مجید خودش را با صاحب ماشین اُخت کرده بود و راننده هم روی حساب رفاقت،نه تنها اوقاتش از شلوغی توی ماشین تلخ نمیشد،بلکه با جوان ها همراه هم میشد.گاهی دستش را از روی فرمان برمیداشت و ماشین را به امان خدا رها میکرد،بعد با آهنگ ترانه بشکن میزد و برایشان قِر و غربیله می آمد.از رفصیدن که خسته میشد یا می رسید به یکی از پیچ های تند کندوان،دو دستی می چسبید به فرمان،ولی صدای نکره اش را می انداخت روی صدای خواننده و خودش میشد ترانه خوان.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➣
📜 #یڪـــآیــهقـــــرآن
چــقدر از #باتـــــــــــــــری 🔋
زندگــــیت باقی مــــــــــونده؟
گران قـــیمت ترین رایگان دنیا
#وقــت است وقت طلا نیست
وقت زندگی است و هـیچ چیز
با ارزشـــــتر از زنـدگی نیست.
قدر #لحـــظهها را بدانیم ڪه
عُـــــمر و زندگی المـثنی ندارد.
📒 ســوره انعـــــام آیه ۳۲
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه کانال و تبلیغ کنید😍
ممنونم از حمایت تک تک شما عزیزان
الهی شفاعت و دعای شهدا بدرقه زندگیتون باشه
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسپند دود کنم برا سلامتی اعضای دوست داشتنی و باوفای کانال 😍😍
خدا حفظتون کنه از همه ی بلاها
عاقبت تون ختم بخیرو شهادت بشه
ممنون از لطف و حمایت تک تک شما عزیزان شهدایی ومهدوی با وفا 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا امروز گفتی خدایا شکرت 😍🤲
دوست عزیز یادتون نره شکرگذاری از خداوند😍
امضای خداوند پای تک تک آرزوها و اعمالتون باشه
#شکرگزاری
☘خدایا شکرت بابت زندگی خوبم
☘خدایا شکرت بابت آرامش زندگیم
☘خدایا شکرت بابت سلامتی جسمم
☘خدایا شکرت بابت بیداری وجدانم
☘خدایا شکرت بابت کار و درآمدم
☘خدایا شکرت بابت محبوبیتم
☘خدایا شکرت بابت روزی زیادم
☘خدایا شکرت بابت خیر و برکتم
☘خدایا شکرت بابت خانواده خوبم
☘خدایا شکرت بابت نعمت های زندگیم
☘خدایا شکرت بابت همه چیز
همیشهــ قدر داشتـه هاتـون رو بدونیـد شـاید کوچیک تریـن چیزی که شمـا دارین حسـرت کسی باشــه🥺💗
خدایا شکرت بابت تک تک نعمت هایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⤴️ شرح در کلیپ
* تقسیم وظایف اوباش بینالمللی
علیه انتخابات ایران
دنیا مشتش را باز کرد...
تو گل بودی و من پوچ..
خدا تو را برد و زمان مرا...
ای #شهید... ما را دریاب🙏🏻💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود بر شرفت ای شیر زن ایران اسلامی
حقا که حقیقت را در شعرت بیان کردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از سرباز به فرمانده😍
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
ارسالی از اعضای محترم 👆👆👆👆👆
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری عزیزان ارسال کننده
پست های معنوی صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زمين از عظمت 3 گناه مینالد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین علیه السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان.
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حدس بزن این دست کیه...؟!
30.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اگر رای ندیم چی میشه ؟
#سرنوشت_ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
استاد_عالی
" خوب زندگی کنیم "
چه بسا خیرت در ناپسندی هایت باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جذب نیروی مدافع حرم